خاشقجی و چشمانداز روابط آمریکا و عربستان سعودی
سرنوشت تراژیک «جمال خاشقجی» روزنامه نگار سعودی که بر معادله سعودی - آمریکایی و شبکه درهم تنیده روابط چندجانبه ریاض و واشینگتن سایه افکنده، باعث طرح مجدد موضوع تجدیدنظر در روابط آمریکا و عربستان سعودی از سوی مقامات و شخصیت های آمریکایی و رسانه های غربی شده است. حتی ترامپ نیز گفته است در صورت اثبات نقش عربستان و محمد بن سلمان در این قتل، پیامدهای غیر قابل جبرانی برای سعودی ها خواهد داشت. اگرچه رئیس جمهوری آمریکا، عربستان را به مجازات دیگری غیر از عدم توقف فروش سلاح به دلیل منافع شغلی حاصل از آن اشارت داده است.
از همین زاویه است که باید به عناصر واقعی و پیشران های اصلی در تداوم روابط ایالات متحده و پادشاهی عربستان سعودی علیرغم فراز و فرودهای تاریخی آن توجه داشت. در این چارچوب، رابطه آمریکا و عربستان نه بر مبنای ارزش های مشترک که بر مبنای منافع مشترک و مهمتر از آن، بازتعریف منافع مشترک در دوره های مختلف و حوزه های جدید قرار داشته است. این فرآیند باعث شده تا آمریکا همواره بین آرمان های پدران موسس خود و منافع متحدین تعادل برقرار سازد و ملاحظات و دغدغه ها را در روند روابط رو به گسترش لحاظ کند.
مقطع کنونی نیز که متاثر از ماجرای قتل جمال خاشقجی است و حساسیت های بین المللی با نقشی که برخی رسانه های قدرتمند همچون «سی.ان.ان» و «الجزیره» در شکلدهی به افکار عمومی بروز داده اند، باعث گسترده و پیچیده شدن ابعاد این موضوع شده و زمینه را برای تحریم نهادها و برخی مقامات سعودی دخیل در این ماجرا فراهم کرده است.
طرح این سوال مجدد که آمریکا باید در روابط خود با سعودی تجدید نظر کند، یادآور برخی فرودها همچون 11 سپتامبر، بهار عربی، توافق هستهای ایران و 1+5 و قانون جاستا در روابط دو کشور است. اما برآیند این تنش ها که حتی برخی شخصیت های کلیدی همچون بندر بن سلطان بن عبدالعزیز را در مقطعی به طرح بازنگری در روابط با ایالات متحده ترغیب کرد، بازتعریف حوزه های همکاری و تعیین خطوط ارتباطی بوده است. از اینرو و علیرغم فشارهای گسترده بر عربستان، واقعیت روابط ریاض و واشینگتن و منافع حاصل از شراکت سلمان و ترامپ، همچنان به عنوان یک اصل تعیین کننده به قوت خود باقی خواهد ماند.
از این زاویه است که باید به عناصر اصلی راهبرد خاورمیانهای آمریکا و در ارتباط با بازیگرانی همچون عربستان سعودی توجه داشت و نقش آن را به عنوان پیشران های شکل دهنده در فرآیند وابستگی متقابل نامتقارن مورد تاکید قرار داد. در واقع می توان منافع امنیتی غرب و در راس آن آمریکا در خاورمیانه را در چند دهه اخیر حول 5 محور اصلی دسته بندی کرد:
1. تضمین صدور بی ضرر نفت با قیمت معقول
2. جلوگیری از ظهور هژمونهای منطقهای
3. حفظ رژیم های دوست
4. مدیریت منازعه اعراب و اسرائیل و
5. مبارزه با تروریسم.
این عناصر که شالوده های استراتژی آمریکا در منطقه است، تا حد زیادی به نقش تکمیلی عربستان سعودی به عنوان رژیم متحد و دوست وابسته است. یادداشت هشدارآمیز ترکی الدخیل مدیر العربیه خطاب به آمریکا با ابزارهایی همچون نفت گویای این واقعیت است که غرب به نقش عربستان در صدور و قیمت انرژی واقف است. در موضوع جلوگیری از ظهور هژمون های منطقه ای نیز نقش عربستان برای مهار ایران بخصوص در دوره ترامپ از اهمیت دو چندانی برخوردار شده است، بخصوص که هر گونه فشار بر عربستان در مقطع کنونی منجر به ایجاد فضا برای ایران شده و به زعم مقامات آمریکا تمامی تلاش های معطوف به مهار ایران تحت شعاع قرار خواهد گرفت.
همچنین نقش سعودی در معادله اعراب و اسرائیل نیز پررنگ است و در مقطع کنونی که مقامات آمریکا به دنبال پیاده سازی معامله قرن هستند، بنظر می رسد نقش عربستان در مدیریت بلوک درون عربی پررنگ تر شده است. در موضوع مبارزه با تروریسم هم نقش عربستان در تاسیس، مدیریت و سرکوب گروه های سلفی جهادی و تروریستی برای غرب از اهمیت اساسی برخوردار است.
از اینروست که طرح تجدید نظر در روابط با عربستان از سوی برخی مقامات آمریکایی، بیش از آنکه نمودهای عینی و میدانی داشته باشد، ناشی از برخی ملاحظات حزبی در درون آمریکا و مبتنی بر امتیازگیری های جدید از عربستان است و تا زمانی که در پیشران های راهبرد خاورمیانه ای آمریکا تغییرات عمده صورت نگیرد، سخن از تجدیدنظر و کاهش سطح روابط دو کشور و یا در یک سناریوی بسیار خوشبینانه، پایان روابط آمریکا و عربستان سعودی، امری دور از ذهن و بیشتر نُقل محافل رسانه ای خواهد بود.
نویسنده
کامران کرمی
کامران کرمی کاندیدای دکتری روابط بین الملل دانشگاه گیلان است. حوزه مطالعاتی ایشان سیاست و امنیت در خلیج فارس و شبه جزیره عربی است.