چالش عملیات ثبات پیشروی ائتلاف ایران، روسیه و ترکیه
نشست سران سه کشور ایران، روسیه و ترکیه در آنکارا در هشتمین سال جنگ داخلی سوریه درحالی پایان یافت که تثبیت آتشبس، ایجاد ثبات و تقویت حاکمیت ملی از جمله محورهای اصلی توافقات این نشست بود. موفقیتهای نظامی ایران، روسیه و ترکیه در میدان نبرد غیرقابل انکار است، ضمن اینکه اهمیت استراتژیک این همگرایی در شرایط کنونی بینالمللی برای هر سه کشور قابل توجه است. با این وجود این همکاری امنیتی-نظامی بیسابقه اکنون با یک چالش پیچیده مواجه است.
چالش در پاسخ به این پرسش نهفته است که چگونه میتوان ثبات و پایداری را به سوریه بازگرداند؟ در صورتیکه این الگوی همکاری منطقهای موجب بازگرداندن ثبات به سوریه شود یا حداقل بتواند مناطق عمدهای از سوریه را در یک چرخه بلندمدت ثباتسازی قرار دهد، آنگاه به موفقیتی استراتژیک در عرصه بینالمللی دست یافته است که میتواند برای هر سه کشور نتایج قابلتوجهی داشته باشد. در غیراینصورت سرنوشت این همکاری با نوعی عدم موفقیت در ساخت نظم گره خواهد خورد.
اگرچه گفتوگوهای ملی سوری در سوچی و دیگر تلاشهای سیاسی برای اصلاح قانون اساسی و دستیابی به ساختاری جدید برای مشارکت سیاسی نیروهای معارض و دولت سوریه بخشی از راهکار لازم ثباتآفرینی بهشمار میرود، اما کافی نیست. تجربه مناطق جنگ زده و جنگهای داخلی دهه نود در بالکان، روآندا و کشورهای مختلف آفریقایی نشان میدهد که گفتوگوهای سیاسی با احترام به حاکمیت ملی کشورها به تنهایی قادر به ایجاد ثبات و بازگرداندن آرامش به مناطق جنگ زده نیست. برجسته کردن جنبه توسعهای در سیاستهای نظامی کلید دستیابی به ثباتی پایدار در مناطقی است که در آنجا جنگ خاتمه یافته است. به عبارت دیگر در کنار عملیات نظامی و گفتوگوهای سیاسی، ضروری است بلافاصله سیاستهای توسعهای برای مناطقی که درگیری در آنها پایان یافته است تدارک دیده شود.
تجربه همکاریهای امنیتی-نظامی چندملیتی به رهبری آمریکا در عراق و افغانستان نشان میدهد که آنچه عامل اصلی عدم موفقیت این تلاشها در برقراری نظمی پایدار و باثبات بود، ناتوانی ائتلاف در انتقال موثر از فاز عملیات نظامی به برنامههای توسعهای در مناطق جنگزده بود. پیچیدگی طراحی عملیات ثبات بهویژه نحوه تنظیم رابطه برنامههای توسعهای با برنامههای نظامی آنچنان بود که انتلاف به رهبری آمریکا با وجود صرف هزینههای فراوان در قالب کمکهای توسعهای توامان با عملیات نظامی نتوانست از عهده آن برآید و همین امر موفقیتهای نظامی ائتلاف را در بلندمدت زیرسوال برد. اکنون ایران، روسیه و ترکیه نیز با چالش مشابهی مواجه هستند.
در حقیقت کارآمدی و توان ساخت نظم جدید است که اثربخشی نهایی همکاریهای میان سه کشور را نشان میدهد و نه الزاما ممانعت از شکلگیری نظم توسط نیروهای معارض از طریق پیروزیهای تاکتیکی و عملیاتی در صحنه نبرد. همکاری سه جانبه ایرانی-روسی-ترکی باید بتواند نشان دهد که علاوه بر توان نظامی شکست دشمن و قدرت فتح سرزمینی، از قدرت ساخت نظم جدید و استقرار باثبات نظمی فراگیر برخوردار است. چنین قابلیتی است که میتواند تراز قدرت منطقهای و بینالمللی این سه کشور را ارتقا دهد و بازگشت سرمایههای آنها را تضمین کند در غیراینصورت، تجربه این همکاری نیز به کلکسیون همکاریهای نظامی ناموفق چندملیتی سالهای اخیر خواهد پیوست و به الگویی از سرمایهگذاری بدون بازده بدل میشود. همکاری سه جانبه ایران-روسیه-ترکیه اکنون نیازمند طراحی سیاستهای همگرای توسعهای-امنیتی است. الگویی از سیاستگذاری که میتواند توضیح دهد چگونه باید رابطه میان برنامههای امنیتی و برنامههای توسعهای را در مناطق جنگزده سامان بخشید. در این مقطع نیاز است الگویی از طرحهای توسعهای امنیتی شده یا مدلهای توسعهای که تحتتاثیر ملاحظات امنیتی طراحی میشوند پیشنهاد شود تا امکان حفظ ثبات در مناطق عاری از درگیری در افقی بلندمدتتر فراهم شود. به این منظور دعوت از سازمانها و نهادهای بینالمللی که سالها در طراحی سیاستهای سازگار توسعه-امنیت بهویژه در دهه نود تجربه کسب کردهاند میتواند مسیری میانبر باشد.
ایران، روسیه و ترکیه برای کسب موفقیت نهایی نیاز دارند نهادها و سازمانهای مطالعاتی و مشاورهای غیردولتی فعال در این عرصه را به مشارکت بطلبند و از ظرفیتهای داخلی خود برای ارائه طرحهای توسعهای امنیتی شده بهره گیرند تا با عبور از خطاهای گذشته ائتلافهای مشابه، قدرت نظمدهندگی خود را افزایش دهند.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد، 16 فروردین 1397.
نویسنده
عبدالرسول دیو سالار
عبدالرسول دیوسالار پژوهشگر ارشد سابق در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه طی سالهای ۱۳۹۴ الی ۱۳۹۷ بوده است. وی اکنون مدیر طرح امنیت منطقه ای در برنامه خاورمیامه دانشگاه اتحادیه اروپا (EUI) و استاد مهمان در مدرسه عالی اقتصاد و سیاست میلان است. حوزه مطالعاتی دکتر دیوسالار سیاست دفاعی ایران، نظم منطقه ای، سیاست قدرت های بزرگ در خاورمیانه، و مطالعه تطبیقی فهم از تهدید در خاورمیانه است.