نبرد موصل؛ پايان عمر داعش؟
نابودی داعش در موصل به معناي پايان كار آن نيست و دولت مركزي عراق همچنان با مشكلات جدي و متنوعي روبروست.
تلاش چندماهه و البته هنوز ناتمام ارتش و نيروهاي شبه نظامي عراق براي پس گرفتن كنترل موصل و نابودي نيروهاي داعش در اين منطقه، پرسش هايي جدي را پديد آورده است كه آيا تصرف نهایی اين شهر مهم بدان معناست که داعش آخرين سنگر خود را در عراق از دست خواهد داد؟ آيا با نابودی این گروه یا عقب نشيني نیروهای آن به سمت سوريه، سايه چنين تفكري از آسمان عراق پاك خواهد شد؟ آيا دولت بغداد مي تواند از اين كاميابي براي افزايش كنترل خود بر همه بخش هاي خاك عراق استفاده كند؟ آيا دولت مركزي مي تواند از اين طريق دست بالاتر را در مذاكرات گوناگون خود با رهبران اقليم كردستان داشته باشد؟
اگرچه نمي توان منكر اهميت راهبردي موصل و ضعف چشمگیر داعش طي ماه هاي اخير شد و موفقيت هاي ارتش عراق را ناديده گرفت، به نظر مي رسد در پاسخ مثبت به سوالات يادشده بايستي احتياط كرد. به عبارت ديگر، نابودی داعش در موصل به معناي پايان كار آن نيست و دولت مركزي عراق همچنان با مشكلات جدي و متنوعي روبروست. درست است كه شكست داعش نه تنها به معناي كنترل منطقه اي راهبردي است كه موجب افزايش قدرت و اعتماد به نفس دولت مركزي و ارتش عراق خواهد بود، به ويژه كه هنوز درباره نوع رابطه بغداد - اربيل و آينده موصل اما و اگرهايي هست. از سوي ديگر، اما، اين موفقيت موجب حل مشكلات عرصه سياست داخلي نيست، بلكه برعكس اختلافات و رقابت هاي نيروهاي سياسي شيعه را بيشتر خواهد كرد و سمت و سوي آن را جهت خواهد داد؛ رقابت ها و اختلافاتي كه از ديد ساير نيروهاي سياسي و اجتماعي اين كشور دور نخواهد ماند.
به عنوان مثال، مي دانيم كه ائتلاف دولت قانون نه تنها منكر اشتباهات دوره نخست وزيري نوري مالكي، به ويژه در زمينه اشغال موصل توسط داعش، نيست كه از هر فرصتي براي تضعيف دولت حيدر العبادي بهره مي گيرد. تا به امروز هم پس گرفتن شهرهاي مهمي چون الرمادي هرچند براي حفظ تماميت ارضي عراق و جلوگيري از پاره پاره شدن آن در كوتاه مدت مفيد بوده است، اثري بر عملكرد رهبران و فعالان گروه هاي سياسي و حس مسئوليت آنان نداشته است. بنابراين، عراق همچنان نيازمند رهبران سياسي مسئوليت پذيري است كه بيش از هر چيز خود را در برابر سرنوشت كشورشان متعهد بدانند و تا زمان كسب چنين تجربه اي، هر موفقيتي ازجمله بازپس گيري موصل بجاي تقويت همگرايي ملي مي تواند به مبنايي براي تعارضات و اختلافات جديد تبديل شود.
در عين حال، واكاوی ماهيت و عملكرد فعاليتهای داعش و گروههايی از اين دست، دو نكته اساسي را عيان میكند كه بايستی در هر تحليلی مورد توجه قرار گيرد. اول آنكه، توجه به تفاوت ميان داعش و تفكر داعشی مهم است و نابودی اولي به معنای مرگ دومی نيست. دوم آنكه، فعال شدن این تفكر و اقبال بدان در سالهای اخير نتیجه تحولات محیطی یا اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در خاورمیانه عربي است.
چنان كه قبلا درباره وضعيت سوريه در پنج سال گذشته گفته ايم و در مورد عراق نيز صادق است، جنگ داخلی سبب شده است فضایی برای بازخوانی تعارضات قدیمی و مشکلات بایگانیشده اين كشور پیدا شود؛ وضعیتی که از ضعف جامعه مدنی و یک هویت ملی تثبیتشده سیراب میشود و اجازه نمیدهد فضایی برای گفتگو و رقابت مسالمتآمیز میان طوایف و خردهفرهنگهای مختلف فراهم گردد و در اين مسير تجربه اي كسب گردد. روشن است چنین فضایی از یک طرف برای ظهور افراد و گروههای رادیکال مساعد است که خود را نماینده وصول و احقاق حقوق طبیعی و تاریخی بخشی از جامعه قلمداد میکنند، و از سوی دیگر برای قدرتیابی افراد و یا گروههای اقتدارگرایی مساعد است که از ترس و خستگی عمومی بهره میگیرند و وعده تحقق امنیت میدهند. مشخص است که هر دو حالت، به معنای آن است که جنگ و ستیز به ابزار مناسبتری برای پیگیری اهداف بدل میگردد و دموکراسی حداکثر به کالایی لوکس و غیر ضروری درخواهد آمد. در چنين بستري است كه مي توان رقابت ميان نيروهاي مختلف را فهم كرد، چه آنكه بسياري از احزاب و گروه هاي سياسي در بغداد نيز امروزه چندان تعهدي به روندهاي دموكراتيك، رعايت حقوق ديگر طوايف و اقوام و تلاش براي تقويت نهادهاي مدني احساس نمي كنند و هر چيزي را به عنوان ابزاري براي تصرف دولت و افزايش قدرت خود، به بارزترين شكل، مي دانند. به عبارت ديگر، عموم آنان تحولات جبهه هاي جنگ با داعش را نيز همچون ابزاري براي كسب قدرت خود مي بينند و گاه ممكن است از پيروزي هاي داعش كه به معناي ناكامي و تضعيف دولتمردان است، شاد شوند.
بنابراين گروه هايی راديكالي مانند داعش در بستری از بحران ها و مشكلات متعدد و متراكم در اين منطقه، ازجمله عراق، است که قدرت میگیرند؛ آنها از سویی خود را معرف و پرچمدار اسلام راستین مي دانند و از سوی دیگر خود را صدای تودههای تحقیرشده چه توسط نیروهای فرامنطقهای و چه توسط اختلافات طایفهای - قومی معرفی میکنند و از ضعف گروههای اسلام گرای میانهرو و جریانهای سکولار اعم از لیبرال و چپ بهرهمند میشوند. رهبران چنين گروه هايي به توده-هاي خسته و تشنه انتقام، وعده بزرگی و عظمت و نوید شوکت و شکوه می دهند. طبق وعده آنها، عراق در اندك زماني از ذلت و رخوت رها خواهد شد و بارديگر مي تواند مستقل و پيشرو باشد و از دست اندازی های نيروهاي بيگانه و اشتباهات سياستمداران ناكارآمد عبور كند.
البته تجربه نشان مي دهد انديشه و عمل اسلام گرايان راديكال به دلايل گوناگون به تاسيس يك نظم سياسي كارآمد و افتخارآفرين ختم نخواهد شد و اصولا چنان انديشه اي از انجام هرگونه امر ايجابي ناتوان است. با این حال، نکات فوق به معنای مرگ اندیشه هاي راديكال نیست. تا زمانی که در خاورمیانه عربي با وضعیت تراکم و تداوم بحرانها روبهرو هستیم، زمینه مناسب و مساعد برای بروز اندیشههای رادیکال و ظهور فعالان و جریانهایی که پرچمدار چنین اندیشههایی هستند، وجود دارد. بنابراین شكست داعش در عراق و سوريه به منزله مرگ تفکر داعشی نخواهد بود، به اين دليل كه هنوز مسائلي مانند اختلافات و رقابت هاي قومي و طايفه اي در اين گونه كشورها مبناي فعاليت هاي سياسي و اجتماعي است و لزوم رعايت منافع ملي به صورت خط قرمز اين رقابت ها درنيامده است. آنچه مي تواند اين زمينه را تضعيف كند و پايه هاي انسجام و ثبات در عراق را پي ريزي كند، تقويت نهادهاي مدني از يك سو و تلاش براي كارآمدسازي نهادهاي دولتي از سوي ديگر است؛ دو مولفه اي كه به احساس تعهد و مسئوليت پذيري رهبران سياسي گره خورده است. تا آن زمان كه تحقق آن نيز فعلا دور از دسترس به نظر مي رسد، اين نگراني وجود دارد كه كاميابي هايي مانند پس گرفتن موصل در چارچوب اختلافات واقعي و موجود برداشت شود و در ميان برخي اقوام حس تحقيرشدگي و انتقام را از نو پديد آورد، چنان كه در مورد تصرف تكريت، الرمادي و فلوجه و شكست داعش در اين شهرها اين گونه شد.
نویسنده
سید عبدالامیر نبوی (ناظر علمی)
سید عبدالامیر نبوی پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه مطالعات مصر و شمال آفريقا در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده دانشیار دانشگاه تهران می باشد می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر نبوی مسائل خاورمیانه و جنبش های اسلامی است.