خوب، بد، زشت
استیفن والت، استاد سرشناس روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد امریکا ، در ژوئن 2015 و در نشریه فارین پالیسی، مقالهای نوشت با عنوان: ? What should we do if the Islamic State wins. والت در آن مقالهی بسیار مهم این سؤال را مطرح کرد که اگر داعش در عراق و سوریه تبدیل به نیرویی مسلط شود چه باید کرد؟ به زبان خود او «اگر دولت اسلامی (داعش) به یک دولت واقعی تبدیل شود و نشان دهد که توانایی بقا دارد چه باید کرد؟» حدسیات و سناریوپردازی استفن والت هنگامی نگرانکننده شد که او گفت: «جامعه بینالملل بارها کوشیده است حرکتهای انقلابی (مانند داعش) را منزوی کند، اما بعد از این که آن حرکتها ثابت کردند که توان بقا دارند، آنها را به رسمیت شناخته است؛ مانند انقلاب بلشویکی 1917 که غربیها نهایتاً به رسمیت شناختند و خود آمریکا 16 سال بعد از پیروزی انقلاب اکتبر، شوروی را به رسمیت شناخت، این انتظار در مورد انقلاب کمونیستی چین، 30 سال طول کشید و آمریکا در سال 1979، جمهوری خلق چین را به رسمیت شناخت. .... . تمام حرکتهایی که در نهایت حکومت تشکیل دادهاند، مرتکب کارهایی شدند که در حال حاضر وحشیانه به نظر میآیند .... نگاهی به گذشتهی بریتانیاییهایی که امروزه متمدن نشان میدهند یا آمریکاییها و بلشویکها و چینیها نشان میدهد که آنها به رغم نامتمدن بودنشان در نهایت از سوی جهانیان پذیرفته شدهاند."
درست همان زمان، فرید العطاس، (نظریهپرداز معروف مالزیایی)، این سناریوی ترسناک را پردهبرداری کرد که «از این موضوع بسیار میترسم که داعش بعد از مدتی قسمتهایی از سوریه را تحت اشغال خود در بیاورد و در سیاستهایش نسبت به دیگران اعتدال ایجاد کرده و کشوری را با نام ایدئولوژی خود به جهانیان معرفی کند و دیگران نیز در آینده وجود کشوری به نام داعش را بپذیرند (جام جم، هفتم تیرماه 1394). فرید العطاس در ادامه سخن خود، تاریخ عربستان را مشابه داعش ارزیابی کرد که به زبان والت بعد از اثبات توانمندیهای خود برای بقا و گریختن از خطر نابودی توسط دیگر رقبا، کشور شد یعنی گروهی شورشگر علیه عثمانیها، هواداران خود را حول محور خلافت گرد آورده، مقابل ترکها مقاومت کردند و بعد از سیطره بر حجاز از سوی جهانیان به رسمیت شناخته شدند.
تأمل در تاریخ پدیداری داعش طی 13 سال اخیر (2003 تا 2016) نشان میدهد که اتفاقاً رهنامهنویسان داعشی به تاریخ خود آگاهند که نخستین شرط بقا این است که به طرز هولناک و حیرتباری، منطقهای امن دست و پا کنند و با تداوم سیطره و جایگزین کردن ایدئولوژی خود، خود را به جغرافیای منطقه حُقنه کنند. بیدلیل نیست که داعش به محض فعال شدن حملات ائتلاف، بلافاصله در اروپا و آمریکا فعال میشود تا دول غربی را گوشزد نماید تنها راه رهایی از خطر ترور و هراس در شهرهای اروپایی و آمریکایی، به رسمیت شناختن این خوشهی خطرناک در منطقه شامات و بینالنهرین است و این از منظر ایرانیان، زشتترین سناریویی است که ممکن است محقق شود. یعنی غربیان به اتفاق برخی قدرتهای معترض منطقهای، بدین جمعبندی برسند که دو بازوی استراتژیک ایران در شامات و بینالنهرین را به شمشیر داعش، قلم کنند. تولد کشوری که ذبح شیعیان را عبادت میداند و لحظهشماری میکند تا هواداران خلیفه از صفحات شرقی و شمالی ایران قیام و با او بیعت کنند، بسیار خسارتبار است و یادآور سالیانی است که طی آن عتبات با خاک یکسان شد. 8000 مرد در تبریز سر بریده شدند و همین تعداد دوشیزه آذری به بردگی عثمانی برده شدند.
اما با قدرتگیری تدریجی دمشق و بغداد، آن سناریوی زشت، خوب میشود: از اواخر سال 2016، گویا خوف از داعش فروکش کرده و دیگر جهاد الکترونیک، جهاد نکاح، صف بستن برای عملیات انتحاری و یا عضویت در سپاه داعش دل هیچ مطرود و مغضوبی را نمیرباید. زمانپریشی رهبران داعش به حدی است که هیچ دولتی حاضر به حمایت آشکار این گروه نیست. بدین ترتیب وقتی که چندین تدبیر و شانس با همدیگر یکی میشوند سناریوی خوب خودنمایی میکند. مؤلفههای ششگانهای که سناریوی خوب را میسر میکنند عبارتند از:
1. افول گام به گام داعش و به موازات آن تشکیل رهبران ملی و خودباوری هویتی در عراق و سوریه
2. هماهنگی بین آمریکا و روسیه برای هدف قرار دادن داعش و همچنین گروه النصره
3. پشیمانی ترکیه در سیاست خارجی تهاجمی ضد اسد و گرایش این کشور به بلوک ضد داعش
4. نارضایتی عمومی و خیزش اجتماعی نیروهای مردمی در متصرفات داعش به ویژه در موصل و رقه و دیرالزور
5. ایستادگی فزاینده ایران به عنوان کانون محور مقاومت و سازماندهندهی جبههی ضد داعش در عراق و سوریه
6. فراست سیاسی دولت بغداد در جذب عادلانه فرصتها و اجتناب از فرقهگرایی
اما با نگاهی واقعبینانه به معدلات منطقه، به نظر میرسد که شش مؤلفهی فوق به سهولت در دسترس نیستند و پدیدهی داعش را به راحتی نمیتوان دفن کرد یا دولت نمود. دهها هزار مجاهد مهاجر که در صف داعش قرار گرفتهاند و هزاران بعثی یا نیروهای جذبشده از قبایل و شهرهای متصرفات، به سادگی سلاح بر زمین نخواهند گذاشت و پروژهی شهروند کردن یک مجاهد کینتوز یا اسلامگرای رادیکال، سالیان سال زمان میخواهد. اینجاست که متأسفانه باید در انتظار سناریوی بد نشست و در چند و چون آن اندیشه کرد.
شواهد و دلایل پرتعدادی برای تحقق سناریوی بد وجود دارد. برای اینکه سناریو به مقام عمل برسد پارهای تدابیر عقلانی لازم است و تعدادی تحولات و حوادث شانسی، سالهاست که سیاستورزی در خاورمیانه تابع ترکیب این دو (منطق - حادثه) و به ویژه حوادث و سوانح خارج از کنترل است. این که بروز خشکسالیهای پی در پی، زراعت و زارع را از بین میبرد یا افت قیمت جهانی نفت، موجب رقابت صنفی و رشد فقر میشود و یا آغاز جنگ سرد بین روسیه – غرب یا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، هیچ یک در حیطه کنترل سیاستگذاران خاورمیانه نیست. به همین دلیل، گمان میرود مؤلفههای ششگانهی سناریوی خوب، همگی شکننده و نحیف هستند برای اینکه امروزه دو کشور عراق و سوریه متأسفانه در عمل تجزیه شدهاند و به تعبیر یک فعال سیاسی کرد، این دو کشور را فقط از پنجرهی طیاره میتوان متحد دید ولی از پنجره سیاره، هرگز کشور متحدی در عراق و سوریه دیده نمیشود. کافی است نگاه یک کرد به عرب یا سنی به شیعه و یا علوی به سنی را بسنجیم. عناصر پیوندبخش ملی عراق، اساساً به وجود نیامده بود که امروزه از بین برود. بر این اساس، احتمالاً آیندهی سوریه تکرار حوادث امروز عراق خواهد بود و اقلیت حاکم علوی، دیگر آن سیطره و هژمونی پیشین را نخواهد داشت.
سهم و نقش و توجه قدرتهای خارجی (مؤلفههای دوم تا پنجم در سناریوی خوب) هم عمیقاً سیال است. روسها گفتهاند که تا ابد پشتیبان بشار اسد نخواهد بود. آمریکاییها در منطقه شامات و عراق مجری سیاست «ابهام آگاهانه» و «هرج و مرج خلاق» هستند و حاضر به اتخاذ سیاست قاطع و شفاف نیستند. با درگیر شدن نیروهای متعدد (حداقل 16 کشور و دهها گروه) و متعارض (از حیث هویتی و منفعتی) حل و فصل بحران در منطقه به این راحتی میسر نخواهد شد. فلذا باید در پی فهم و درک سناریوی بد بود. مؤلفههای سناریوی بد عبارتند از:
- عمقیابی شکاف هویتی و گسست مذهبی در منطقه و فقدان چشماندازی روشن برای همگرایی ملی
- فزونی تعهدات کشورها نسبت به توانایی آنها و در نتیجه تعویق و تعطیلی توسعه متوازن که خود محرک و مقوم حرکتهای افراطی است.
- برد مطلق رژیم صهیونیستی اسرائیل از رهگذر صفآرایی مذهبی مسلمانان در مقابل هم، متلاشی شدن ارتشهای ضد اسرائیلی و قرار گرفتن موضوع فلسطین زیر سایهی تجزیه کشورها و دشمن جدیدی به نام داعش.
با این حساب، حدود یکصد سال (از فردای جنگ اول جهانی) است که خاورمیانه در تعقیب سناریوی خوب دویده است، اما آنچه نصیباش شده یا بد بوده یا زشت. نمیتوان همه تقصیر را به دوش تقدیر نهاد و تدبیر استراتژیک لازم است که امید میرود با پژوهشهای آگاهانه میسر گردد. در حال حاضر عناصر تقویتکنندهی سناریوی بد، دست بالا را دارند. به هر تقدیر، سالهای پیش رو، سالهایی باز هم حساس و امنیتی خواهند ماند. نباید تعجب کرد که با فرسایش داعش، گروهی با نام و راهبردی دیگر و منطقهای ظهور کند، یا القاعدهی سابق از محاق داعش رها شود و از گرد و خاک دهها گروه ریز و درشت، کشورهای جدیدی اعلام وجود کنند. از میان همه این وضعیتهای محتمل، یک مورد قطعی است و آن این که هم اکنون قدرتهای دخیل در این بحرانها به تنهایی قادر به مهندسی اوضاع نیستند، گویی همهی صلاحیتها و امتیازات دولتهای رسمی به گروههای مسلح، هویتگرا و متعارض با هم محول شده است.
نویسنده
قدیر نصری (رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه)
قدیر نصری از شهریور 1399 رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه ، ناظر علمی گروه مفاهیم و متن های اساسی در خاورمیانه شناسی است. نامبرده دانش آموخته اندیشه سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس و هم اکنون دانشیار اندیشه سیاسی کاربردی در دانشگاه خوارزمی تهران است.