گروه مطالعاتی روندهای فکری
یادگیری زبان قدرت و گفتن حقیقت به آن
وجود فاصله و بعضاً تضاد و تعارض بین مراکز مطالعاتی – دستگاههای اجرایی، قصهای پرغصه و درازدامن بوده است. گروه روندهای فکری مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، برای وارسی این عارضه، چندیست که مسئولان مراکز اجرایی – پژوهشی را به مباحثه دعوت میکند تا طرفین از علمزدگی انتزاعی و نیز روزمرگی اجرایی فاصلهای بگیرند. دکتر اصغر افتخاری، که دانشیار جامعهشناسی سیاسی دانشگاه امام صادق (ع)، رئیس مرکز مطالعات راهبردی و آموزش وزارت کشور و صاحب آثار ارزشمندی در کاربست نظریه برای عمل اجتماعی است، در 28 تیرماه 1395 مهمان گروه روندهای فکری شده و به شرحی که در زیر میخوانید به بحث با حضار پرداخته اند.
دکتر اصغر افتخاری: مثلث علم، قدرت و عالم در کشور ما محتاج بازتعریف است.
رئیس مرکز مطالعات راهبردی و آموزش وزارت کشور بعد از معارفه با اعضای گروه روندهای فکری خاطرنشان ساخت که «کاربردی شدن علوم انسانی در روزگار و زمانهی ما نیازمند این است که سه حوزهی دخیل در سیاستگذاری موفق یعنی حوزهی علم، حوزهی قدرت و حوزهی عالم، بازنگری در رویههای سنتی را بپذیرند. بدین معنا که در حوزهی علم به چهار مبحث زیر توجه مضاعفی شود:
1. بیش و پیش از تجویز، تجزیه و تحلیل روشمند و استواری انجام گیرد.
2. به جای روایت و توصیف صرف ماجراهای بدیهی و انتزاعی، سازوکاری اجرایی هم مد نظر باشد.
3. کاربست نظریه با عمل یا انطباق عمل با تئوری جدی گرفته شود.
4. دانشگاهها به تربیت استراتژیست هم بپردازند و در کنار روشنفکری، به تدبیر صحیح و ثمربخش هم توجه شود.
علم باید راهبر باشد نه توجیهگر و ابزار
دومین مؤلفهای که دانشیار دانشگاه امام صادق (ع) به تفصیل توضیح داد این بود که : غالباً این گونه است که دولتمردان علم و عالمان را استخدام میکنند تا دیدگاههایشان را جا بیندازند و متأسفانه عالمان هم بعضاً به این مطالبهی نادرست جواب مثبت میدهند. قدرت سیاسی هنوز بر آن است که مرجع علم است نه تابع آن. قدرت سیاسی علیالأصول باید پیرو باشد نه مرجع. شأن علم این است که راهبر باشد نه تفننی یا ابزار.
دو خطر در کمین عالمان علوم انسانی: تحریم قدرت و قدرتزدگی
از نگاه دکتر اصغر افتخاری، «هنر عالم علوم انسانی این است که بتواند زبان قدرت را یاد بگیرد، دغدغههایش را هنرمندانه منتقل کند و به جای ترساندن صاحبان قدرت یا ترسیدن از آنها، آغاز و انجام یافتهی خود را به مراجع قدرت برساند و پای ایدهی خود بایستد. دو آفت اصلی این است که بسیاری، دستگاههای قدرت را بیگانه شمرده و تحریماش میکنند. چنین اقدامی سبب میشود تا قدرت نیز به پرورش نیروهای ویژه بپردازد و راه چاره را از آنان جویا شود که البته کاری است غیر علمی و با نتیجهی مبهم. آفت دیگر این است که عالم علوم انسانی به ماشین توجیه و اجرای قدرت بدل شود و به جای نقد و روشنگری به نقل و توجیه متوسل گردد. برخی از این آفات به شخصیت و شأن محققان مربوط است تا به نقش آنها. از این رو، نخستین گام در شکوفایی عالم علوم انسانی این است که این عالمان به صورتی مستقل، صریح و استوار و صادق ظاهر شوند تا بتوانند مورد اعتماد باشند و نزدیک شدن آنان مخاطره نباشد. اگر عالم علوم انسانی به جای صداقت، تملق پیشه کند و مدام تعویض رویه کند اصولاً نمیتواند موجد اعتماد و محل رجوع باشد. در خصوص صاحبان قدرت هم این گونه است. یعنی مراجع قدرت باید دادهها و موارد مورد نیاز عالمان را صادقانه عرضه کنند تا راه برای حل معضلات به دست آید.