همکاری ایران و ترکیه شرط لازم برای حفظ مرزهای حاکمیتی منطقه

حفظ مرزهای حاکمیتی و نظام های دولت- ملت موجود در منطقه مهمترین راهبرد منطقه ای دو کشور ایران و ترکیه و در عین حال از مهمترین عوامل نزدیکی این دو کشور است. این دو کشور به دلیل جایگاهی که در فرایند دولت- ملت سازی از آن برخوردارند و به جهت تغییر درک از تهدید دوجانبه، مهمترین و مشروع ترین قدرت های منطقه برای همکاری در راستای حفظ نظام های دولت- ملت موجود هستند.

 

برخی بر این باورند که عواملی چون رقابت قدرت های اصلی منطقه از جمله ایران و ترکیه برای بسط نفوذ و اشاعه نهادهای مورد نظرشان در منطقه در دوران پسا بهار عربی، منجر به فروپاشی نظام های دولت- ملت فعلی منطقه و به تبع آن افزایش تنش در روابط ایران و ترکیه خواهد شد. اما واقعیت این است که به علل ژئوپلیتیک، ژئو کالچر و ژئواکونومیک، "حفظ مرزهای حاکمیتی منطقه" مهم ترین راهبرد منطقه ای ایران و ترکیه و در عین حال از مهم ترین عوامل نزدیکی این دو کشور خواهد بود. در ضمن مزایای انحصاری این دو کشور از لحاظ ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک و غیره، ایران و ترکیه را به مهمترین کارگزاران حفظ نظام های دولت- ملت موجود در منطقه بدل خواهد کرد.

 

از منظر ژئوپلتیکی، ایران و ترکیه هر دو نگران تغییر مرزهای جغرافیایی منطقه از جمله تثبیت قدرت قلمرویی داعش در عراق و سوریه، ایجاد دولت- ملت جدیدی در منطقه کردستان عراق و همچنین ایجاد سه ساختار مستقل کردی، سنی و علوی در سوریه هستند. در ترکیه نتایج نظرسنجی که به نمایندگی مرکز مطالعات اقتصادی و سیاست خارجی (EDAM) Centre for Economics and Foreign Policy Studies  در ماه های سپتامبر و اکتبر سال 2013 انجام شد، نشان داد که بزرگترین تهدید درک شده توسط مردم ترکیه، تاسیس دولتی کرد در مناطق جنوبی ترکیه است. مسئله ای که نمایانگر نگرانی افکار عمومی این کشور از تاثیرگذاری تحولات منطقه از جمله نبرد کردها با داعش در افزایش محبوبیت و فعالیت گروه های جدایی طلب کرد است. در ضمن در این نظر سنجی تقریبا برای نیمی از نخبگان ترکیه، بزرگترین تهدید، سلطه اسلام گرایان افراطی در سوریه بوده است که نشانه نگرانی از گسترش قلمرو داعش و بی ثباتی مرزهای جنوبی ترکیه است.

 

ایران نیز به خوبی واقف است که هرگونه تغییر در مرزهای جغرافیایی منطقه در تضاد با منافع ملی اش خواهد بود. ایران خواهان حفظ  تمامیت ارضی عراق است و واقف است که تشکیل دولت مستقل کردی در شمال عراق و یا تثبیت و افزایش قدرت قلمرویی داعش در این کشور، علاوه بر ایجاد مخاطرات امنیتی در داخل مرزهای ایران، از سطح نفوذ و تاثیرگذاری اش بر عراق نیز به شدت خواهد کاست. از دیگر سو ایران بر این مسئله وقوف دارد که  فروپاشی نظام دولت- ملت فعلی سوریه و ایجاد نظمی مبتنی بر قومیت در این کشور، به جهت در اقلیت بودن جمعیت علوی ها در این کشور، در بلند مدت احتمالا به اضمحلال و یا تضعیف شدید آن ها خواهد انجامید.

 

از منظر ژئوکالچر نیز دو کشور ایران و ترکیه هم نظرند که تثبیت و تقویت ایده ها و نهادهای برآمده از تفکر سلفی- جهادی و تمرکز بر احیای خلافت اسلامی، باعث فروپاشی نظام های دولت- ملت در منطقه خواهد شد. نکته دارای اهمیت دیگر در این حوزه، نگرانی از گسترش ایده های حکمرانی ناسیونالیستی- سوسیالیستی حزب کارگران کردستان (PKK) و حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) به ویژه برای ترکیه است. نگرانی ای که در صورت تقویت و تثبیت موقعیت کردها در سوریه افزایش خواهد یافت.

 

همچنین از منظر ژئواکونومیک، تغییر مرزهای حاکمیتی منطقه، فرصت های اقتصادی و راهبردهای کلان اقتصادی و تجاری، دو کشور را با مخاطره مواجه خواهد کرد. گسترش حضور داعش، به صورت قابل ملاحظه ای منافع اقتصادی ناشی از مراودات تجاری ترکیه و ایران را با عراق با اختلال مواجه کرده و خواهد کرد. در ضمن ماهیت نگاه ترکیه به اقلیم کردستان، بیشتر اقتصادی بوده است و این کشور به دنبال ایجاد فرصتی برای تبدیل شدن این اقلیم به بخشی از اقتصاد خود و ارتقاء امنیت انرژی ترکیه بوده است. تثبیت و یا تقویت مرزهای حاکمیتی داعش این روابط راهبردی را با مخاطره مواجه خواهد کرد و به جهت غیر قابل اجتناب کردن مداخله مستقیم ترکیه به ویژه برای حفاظت از منابع پر اهمیت انرژی این منطقه، ماهیت روابط ترکیه با این منطقه را امنیتی و در عین حال پر هزینه خواهد کرد. در حوزه راهبردهای کلان انرژی نیز، ایران تحقق برنامه های بلند مدتش برای انتقال انرژی به مصرف کنندگان عمده در اروپا را منوط به حفظ و ثبات دولت- ملت های عراق و سوریه می بیند. ترکیه نیز تحقق راهبردش برای تبدیل شدن به هاب عمده انرژی را در گرو حفظ و ثبات مرزهای حاکمیتی فعلی منطقه می داند.

 

به دو دلیل ایران و ترکیه مهمترین و مشروع ترین قدرت های منطقه برای همکاری در راستای حفظ نظام های دولت- ملت موجود هستند. دلیل اول، ثبات نسبی نهادهای حکمرانی دو کشور ایران و ترکیه است. همانگونه که گراهام فولر نیز در در یادداشت سوم ژانویه 2015 خود در وب سایت رسمی اش اذعان داشته است، ایران و ترکیه تنها دولت های واقعی دارای مشروعیت عمومی در منطقه هستند. در واقع این دو کشور موفق ترین کشورهای منطقه در فرایند دولت- ملت سازی می باشند.  مسئله ای که به رغم رقابت دو کشور در اشاعه نهاد های مورد نظر خود در منطقه، به عاملی در همکاری آن ها برای حفظ مرزهای حاکمیتی و جغرافیایی منطقه بدل خواهد شد. 

 

دلیل دوم، تغییر درک از تهدید دوجانبه بعد از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه بوده است. روندی که با روی کار آمدن دولتی با ایدئولوژی میانه رو و اعتدال گرا در ایران تقویت نیز شده است. ریشه های این تغییرات ادراکی را باید در فرایند امنیت زدایی از مسئله ایران و ترکیه نزد تصمیم سازان دو کشور جستجو کنیم. مقایسه تاثیر تحولات بهار عربی بر روابط ایران با ترکیه از یک سو و روابط ایران و عربستان از دیگر سو به خوبی موید تاثیر گذاری دو عامل فوق است. به این معنا که گرچه تفاسیر و واکنش های متعارض ایران و ترکیه به تحولات موسوم به بهار عربی به ویژه در مورد تحولات سوریه، ایجاد تنش در روابط ایران و ترکیه را به همراه آورد، ولی دامنه این تنش ها به سطح غیر قابل کنترلی نرسید. حال آنکه تفاسیر و واکنش های متعارض ایران و عربستان به این تحولات، باعث ایجاد اختلافات جدی و مناقشه در روابط دو کشور شد.

 

ایران و ترکیه گرچه در خصوص ماهیت نهادهای مناسب برای نظم جدید منطقه ای در دوران پسا بهار عربی با هم اختلاف نظر دارند، ولی به خوبی واقفند که ایجاد نظام هایی که به ایده های حکمرانی مورد نظر آن ها نزدیک تر باشد، منوط به حفظ نظام های دولت- ملت فعلی و ثبات و امنیت در منطقه است. در ضمن این دو کشور می دانند که گرچه تضعیف و یا نابودی توان انسانی، سرزمینی و لجستیکی گروه های تروریستی منطقه از جمله داعش واجد اهمیت است، ولی موفقیت کامل هر گونه اقدام نظامی، منوط به تضعیف عوامل ذهنی قدرت یابی و گسترش این گروه هاست. عوامل که ریشه در فراگیر نبودن دولت- ملتهای منطقه دارد.

 

به جهت راهبرد ایران و ترکیه در حفظ نظام های دولت- ملت در منطقه و همچنین بهره مندی این دو کشور از مزیت های انحصاری چون دارا بودن جایگاه برتر در فرایند دولت- ملت سازی و تغییر درک از تهدید دوجانبه، همکاری این دو کشور شرط لازم برای حفظ مرزهای حاکمیتی منطقه است. این دو کشور قادر خواهند بود با بهره گیری از این مزیت ها، ضمن بهبود و گسترش روابط دوجانبه، در ایجاد دولت هایی فراگیرتر در منطقه که سطح بالاتری از نمایندگی گروه های فکری، قومیتی، مذهبی و دینی ملت خود را عرضه می نمایند همکاری نمایند. تعاملی که می تواند به الگویی در همکاری های درون منطقه ای تبدیل شود و از سطح مداخله قدرت های فرا منطقه ای بکاهد.


نویسنده