نقش ایران در شکست داعش
باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا اخیراً مطرح کرد که "هدف ائتلاف بین المللی ضد داعش نه تضعیف این گروه وحشی تروریستی، بلکه نابودی آن است." او بار دیگر بر این هدف پس از زنده سوزاندن خلبان اردنی معاذ الکساسبه توسط داعش تاکید کرد. اما تحقق این هدف بیش از هر چیز نیازمند همکاری ایران، به خصوص حضور آن در مذاکرات صلح سوریه است.
بحران داعش بسیار پیچیده است، چون همزمان منازعات ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک را در منطقه به هم وصل می کند. این گروه تروریستی فراکشوری که خواهان ایجاد یک "خلیفه اسلامی" است، ضد ملی، ضد دولت و علیه هر گونه مرزهای شناخته شده سیاسی می باشد. این گروه بر تنش های درون کشوری در عراق و سوریه بین شیعیان، سنی ها و کردها از یک طرف و تنش های بین کشوری میان ایران، ترکیه و عربستان سعودی از طرف دیگر تأکید می کند. همین استراتژی به داعش اجازه می دهد تا بقای خود را حفظ کند. ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا هم بر تضادهای فوق خصوصاً بین ایران و عربستان سعودی، یعنی دو بازیگر اصلی در منطقه، می افزاید. واقعیت این است که حفظ امنیت بین المللی، به عنوان هدف اعلام شده ائتلاف بین المللی علیه داعش، نمی تواند به بهای کاهش امنیت و منافع کشورهای منطقه صورت پذیرد.
البته باید پذیرفت که ائتلاف علیه داعش توانسته این گروه تروریستی را تضعیف کند. اما همزمان با تغییر جهت تمرکز ائتلاف بین المللی از تاکتیک های نظامی به راه حل سیاسی، نقش آمریکا در رهبری این حرکت خود مانع پیشرفت در نابودی داعش می شود. با درک این واقعیت، هر یک از بازیگران منطقه ای استراتژی ویژه مهار خود را برای دفع تهدید داعش در دستور کار قرار داده است. ایران به عملیات هوایی گروه ائتلاف مشکوک است، چون به چندین کشور عربی رقیب ایران اجازه می دهد تا در خاک عراق و فراتر از آن عملیات نظامى انجام دهند. ترکیه نگران است که تداوم حضور اسد در قدرت، نقش سیاسی – اقتصادی منطقه ای ترکیه را کاهش داده و جایگاه کردها را به بهای کاهش امنیت ملى ترکیه تقویت کند. عربستان سعودی هم فقط خواهان محدود کردن داعش است تا یک چالش ایدئولوژیک برای رژیم این کشور را دفع كرده و همزمان رژیم اسد را تضعیف کند که این خود منجر به مهار نقش منطقه ای ایران شود.
در چنین شرایطی، دولت های منطقه باید مواضع حداکثری خود را در جهت دستیابی به امنیت جامع منطقه ای به نوعی تعادل برسانند. آن ها در مسائل مهمی همچون خلع تسلیحات شیمیایی سوریه و حتی برگزاری کنفرانس های صلح ژنو برای پایان دادن به جنگ سوریه کمک کردند. اما در اینجا، ایران که تاکنون نقش آن نادیده گرفته شده، باید بخشی از راه حل منطقه ای باشد و به خصوص به کنفرانس صلح سوریه دعوت شود. تجربه های قبلی شرایط بعد از منازعه، از جمله در تاجیکستان در دهه 1990، در افغانستان در 2001، در عراق بعد از 2003، همگی نشان می دهند که بدون شامل کردن تمامی بازیگران دارای منافع در منازعه و همچنین عدم برقراری یک تعادل بین منافع تک تک بازیگران از يك سو و امنیت منطقه ای از سوى ديگر هیچ بحران منطقه ای به راه حل موفقیت آمیزی دست نمی یابد.
ایران تجربه های موفق زیادی در مدیریت شرایط پس از منازعه در افغانستان، لبنان و عراق دارد. این کشور، به ایجاد ائتلاف های سیاسی كه منجر به كاهش تنش در درون اين كشورها شده کمک کرده است. یک نمونه، نقش ایران در حل بحران سیاسی اخیر در عراق است که منجر به جابجایی نوری المالکی از مقام نخست وزیری شد. علاوه براین، ایران بر روی سایر بازیگران کلیدی در بحران همچون روسیه نفوذ زیادی دارد. مهم تر از همه اینکه، دولت روحانی، که خواهان میانه روی در رویکرد سیاست خارجی ایران است، انگیزه های سیاسی لازم برای حل بحران سوریه دارد. همه این ها، این توانایی را به ایران می دهد تا یک نقش سازنده در منطقه ایفا کند.
اما برای ادغام موفقیت آمیز ایران در گفتگوهای صلح سوریه، مذاکره کنندگان باید این واقعیت را درک کنند که سیاست فعلی آن ها مبنی بر "اسد باید برود" نمی تواند به عنوان یک "پیش شرط" برای هر گونه حل و فصلی باشد. تأکید بر این اصل حس ضرر ژئواستراتژیک ایران را به نفع رقبای آن افزایش می دهد و متعاقباً تمایل این کشور را برای هر گونه امتیاز دهی احتمالی در مذاکرات از بین می برد. اگر این اصل در نظر گرفته شود، احتمالاً ایران در روند مذاکرات همکاری بیشتری با سایر طرف های درگیر در حل و فصل بحران سوریه خواهد داشت.
آشکار است که سوریه دیگر به شرایط قبل از منازعه بر نمی گردد. مسئله اصلی اکنون این است که چگونه نخبگان سیاسی- امنیتی ایران را به منافع ناشی از یک انتقال سیاسی در سوریه در قالب یک دولت ائتلافی قانع کرد. این فقط احتمالاً در روند مذاکرات صلح اتفاق می افتد. ایران اخیراً به طور ضمنی طرح صلح استفان دمیستورا موسوم به "فریز" را پذیرفته که به دنبال اعتمادسازی قدم به قدم در فضای سیاسی پرتنش سوریه است. این آخرین طرح صلح، خواهان تحقق صلح از یک محل (شهر حلب) به سطح ملی است. چنین طرحی می تواند شانس دستیابی به یک راه حل سیاسی را در میان نیروهای مختلف سوریه در روند گفتگوها افزایش دهد.
با یک دیپلماسی خوب، بحران داعش به عنوان یک چالش امنیتی مشترک، این ظرفیت را دارد که زمینه همکاری بین ایران و آمریکا را فراهم کند. اقدامات اعتمادساز اولیه در سوریه می تواند برای گفتگوهای هسته ای هم مفید باشد. بايد توجه داشت که حتی در شرایط پس از یک توافق احتمالى جامع هسته ای، دو طرف برای اجرای اصول مورد توافق نیاز به همکاری نزدیک با یکدیگر دارند. این به نوبه خود می تواند زمینه لازم را برای ایجاد و توسعه یک استراتژی ضد تروریسم منطقه ای فراهم کند.
نابودی داعش، آن گونه که اوباما قول داده، نیازمند توسعه یک استراتژی منطقه ای ضد تروریسم است که در آن همه دولت های درگیر همکاری نزدیک داشته باشند. این همکاری باید با نقش و تلاش های میانجیگرانه سازمان ملل متحد حمایت و تضمین شود. داعش در مناطق بدون نظم و حاکمیت دولت در سوریه و عراق پدید آمده و گسترش یافت. جنگ با آن بنابراین نیازمند همكارى دولت های قدرتمند در منطقه است. اما ائتلاف بین المللی ضد داعش به رهبری آمریکا سبب شده تک تک دولت ها سیاست های خاص خود را دنبال کنند. همین مسئله خود به داعش فضای بیشتری برای بقا و انجام عملیات می دهد. بر این مبنا، تنها یک استراتژی چند جانبه، مبتنی بر تلاش جمعی و امنیت جامع، و نه مبتنی بر توازن قوا، قادر به نابودی داعش خواهد بود.
منبع: فارن آفرز، 8 فوریه 2015
لینک مطلب اصلی
نویسنده
کیهان برزگر
کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بینالملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی میباشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هستهای ایران است.