گروه مطالعاتی ترکیه شناسی
ابعاد و تحولات حاکم بر روابط ترکیه و چین
نشست شنبه 27 دی 1393 گروه ترکیه شناسی با عنوان "ابعاد و تحولات حاکم بر روابط ترکیه و چین" با سخنرانی آقای مسعود رضایی از پژوهشگران مهمان پژوهشکده و با حضور دکتر اسدالله اطهری، مدیر گروه ترکیه شناسی، برخی کارشناسان و پژوهشگران مسائل خاورمیانه و اعضای گروه ترکیه شناسی برگزار شد.
در این نشست از سوی دکتر رحمت حاجی مینه که اداره جلسه را بر عهده داشت، مقدمه ای در ارتباط با موضوع نشست مطرح شد مبنی بر این که بحث امروز سیاست خارجی ترکیه در چارجوب روابط با کشور چین است، بحثی که به علت ساختار و شرایط بین المللی و جایگاه این دو کشور به عنوان قدرتهای نوظهور در عرصه بین المللی از اهمیت بالایی برخوردار است و لازم است ما به ابعاد این روابط و چشم انداز روابط دو کشور در آینده بپردازیم.
سپس دکتر رضایی با بیان تاریخچه ای از روابط دو کشور گفت: ترکیه همسایه ایران است و با چین هم یک رابطه نزدیکی دارد. طبیعتاً شناخت روابط میان ترکیه و چین برای ما حائز اهمیت است. عموماً در خصوص روابط ترکیه و چین نیز کمتر می توان مطالبی را به زبان فارسی یافت، این موضوع در خصوص منابع انگلیسی هم صادق است. یکی از دلایل اصلیِ آن هم به این واقعیت برمی گردد که روابط این دو کشور اساساً نوپاست. به دلایل متعددی روابط ترکیه و چین هیچ وقت راهبردی نبوده و برای هر دو کشور نیز در اولویت قرار نداشته است. اگر به تاریخ و پیشینه این رابطه نگاه کنیم، گفته می شود اولین ارتباطات دو کشور به 500 سال پیش برمی گردد؛ یعنی سال 1524 ، زمانی که سلسله مینگ در چین سرکار بود.
چین و ترکیه عموماً درگیری و اختلاف مستقیمی با یکدیگر نداشته اند. به عبارت دیگر عمده مشکل انها در قالب سازمان ملل بوده و در واقع برای نخستین بار ترکیه در دسامبر 1950 به قطعنامه شماره 83 کمک نظامی شورای امنیت پاسخ مثبت داد و پس از آمریکا به عنوان دومین کشور در جنگ کره با 5000 سرباز در حمایت از کره جنوبی وارد عمل شد و در چندین نبرد همچون «واوون» و «کیوم یانگ جانگ نی» مقابل کره شمالی و چین قرار گرفت. از طرفی چین هم در طول بحران های دهه 90 میلادی مانند اختلاف قبرس، مناقشه قره باغ کوهستانی، جنگ داخلی بوسنی و جنگ کوزوو به عنوان عضو دائم شورای امنیت در مقابل ترکیه عمل کرده است.
بنابراین در یک دسته بندی کلی، می توان مناسبات و تحولات در روابط دو کشور را به قبل و بعد از سال 2010 تقسیم نمود.
تا قبل سال 2010 چند مشکل اساسی بین ترکیه و چین وجود داشت: نخستین و مهمترین مسئله، حادثه درگیری مسلمانان ایغور سین کیانگ با چینی های ((هان)) در سال 2009 بود که، در شهریور 1388 (ژوئیه 2009) 197 نفر که عموماً مسلمانان ایغور بودند کشته شدند و همین اتفاق به صورت جدی بر روابط دو کشور سابه انداخت. همانطور که می دانید شهر اورومچی مرکز استان خودمختار "سینکیانگ" است که عمدتاً یک منطقه مسلمان نشین است، قومیت اصلی آن را اویغورها تشکیل می دهند که زبان آنها شبیه زبان ترکی است، و گفته می شود نزدیک به 8 میلیون و 300 هزار نفر اویغور در سین کیانگ سکونت دارند. دو گروه عمده و جداییطلب سین کیانگ «جنبش اسلامی ترکستان شرقی» و «کنگره جهانی اویغور» است. ترکیه این منطقه را در قالب قلمرو فرهنگی - زبانی خود می داند و همواره نسبت به سرنوشت این مسلمانان حساسیت نشان داده است.
این موضوع آنقدر برای ترکها با اهمیت بود که اردوغان نخستوزیر وقت ترکیه در کنفرانسی مطبوعاتی در حاشیه اجلاس G-8 در ایتالیا ، کشته شدن اویغورهای ترک در سینکیانگ را نسلکشی خواند؛ معاون حزب عدالت و توسعه به عنوان رئیس گروه دوستی ترکیه و چین از این مقام استعفا داد و حتی پروژه مشترک ترکیه و چین در خصوص ساخت موشک زمین به زمین متوقف شد. از طرفی، اردوغان که کشورش ریاست دوره ای شورای امنیت را بر عهده داشت، خواستار بررسی این حادثه در این شورا شد و همچنین اعلام کرد که در صورت ادامه یافتن این درگیریها، «ربیعه قدیر» (رئیس سازمان موسوم به کنگره جهانی اویغورهای مقیم امریکا) را به ترکیه دعوت خواهد کرد. اعلام دعوت از ربیعه قدیر نیز واکنش کاردار سفارت چین در آنکارا را برانگیخت و هشدار داد در صورتی که ترکیه برای سفر ربیعه قدیر روادید صادر کند، به روابط 2 کشور لطمه خواهد خورد. چین معتقد است ربیعه قدیر به فعالیت های تجزیه طلبانه متهم است.
دومین دغدغه چین در خصوص روابط ترکیه با تایوان بود. تا قبل از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه، این کشور خود را ملزم به رعایت حساسیت های چین نمی کرد و به نوعی همچون متحد خود ایالات متحده با تایوان روابط خود را پی می گرفت. با اینکه ترکیه در سال 1971، تایوان را به عنوان بخشی خودمختار و در قالب جمهوری خلق چین به رسمیت شناخته بود، اما همواره این نگرانی نزد چینی ها وجود داشت که نوع و سطح تعاملات ترکیه و تایوان به مثابه کشوری مستقل و در ادامه سیاست های آمریکا دنبال می شود. اما در دوره اردوغان، ترکیه از هر گونه رفتاری که به معنای به رسمیت شناختن تایوان به عنوان یک قدرت سیاسی مستقل باشد خودداری کرد. یکی از عواملی که به این رویه قوت داد، به قدرت رسیدن حزب «کومینتانگ» در سال 2008 در تایوان بود که به طور رسمی استفاده از نام «جمهوری چین» را به جای تایوان برگزید و رویکرد خود را به عنوان بخشی از "یک چین واحد"، و نه به عنوان یک کشور مستقل مبنای عمل قرار داد. همین موضوع هم باعث شده تا در واقع ظرف چند سال اخیر، آنکارا به دنبال بهبود روابط خود با تایوان بدون شکستن رابطه خود با چین باشد.
موضوع «توران بزرگ» را می توان سومین مسئله موجود میان دو کشور دانست. چین در مورد ایده «توران بزرگ» و حتی «ارتش توران بزرگ» نگرانی پنهانی دارد. از لحاظ نظری، توران بزرگ شامل همه کشورهایی می شود که به زبان ترکی صحبت می کنند و اگر روزی چنین تشکلی شکل گیرد، ترکیه ریاست و رهبری آن را به عهده خواهد گرفت و آذربایجان، ترکمنستان، قرقیزستان و مغولستان نیز به آن خواهند پیوست. به اعتقاد مقامات پکن، این موضوع انگیزه ای مضاعف به مسلمانان ترک ایغور برای تجزیه طلبی می دهد. همین نگرانی به گونه ای ضعیف تر در خصوص شورای همکاری کشورهای ترک زبان CCTS که در آگوست ۲۰۱۲ در بیشکک قرقيزستان برگزار شد نیز وجود دارد. هرچند چین تاکنون آشکارا به این مسئله اشاره نکرده است.
ایشان در ادامه اضافه کردند که بعد از سال 2009 چند اتفاق مهم روی داد که ترکیه و چین نگاهشان به یکدیگر تغییر کرد. نخست روی کار آمدن آقای داود اوغلو در سال 2009 بود. زمانی که داود اوغلو به عنوان وزیر خارجه آقای اردوغان انتخاب شد، نظریات خود را در کتاب «عمق راهبردی» چنین منعکس کرد که ترکیه در عین حال که تعاملات خود را با غرب سازمان می دهد باید به شرق هم نگاه ویژه داشته باشد و روابط خود را با کشورهای غربی را نیز گسترش دهد. بر همین اساس، گسترش رابطه با آسیای مرکزی و قفقاز، ایران، هند و البته چین را در دستور کار گذاشت. مسئله دوم، درگیری بین اسرائیل و ترکیه بر سر کشتی مرمره بود که در مسیر شکست محاصره غزه باعث کشته شدن چندین شهروند ترک شد و بی توجهی آمریکا و اروپا، سرخوردگی ترکیه را به همراه داشت. موضوع دیگر مسائل داخلی ایران در همان سال بود که چینی ها با عنایت به سیاست توسعه مسالمت آمیز از ایران فاصله گرفتند و پکن بر آن شد تا به دنبال شریک جدیدی در خاورمیانه باشد و با توجه به افزایش نفوذ سیاسی ترکیه در جهان عرب، به سمت این کشور گرایش نشان داد. بنابراین در اکتبر 2010، نخست وزیر چین آقای «ون ژیابائو» به ترکیه سفر کرد و دو کشور در آنکارا هشت موافقت نامه همکاری مربوط به تجارت، تبادل فرهنگی و فنی، همکاری دریایی، و غیره را امضا کردند. دو کشور، متعهد به افزایش تجارت دوجانبه به 50 میلیارد دلار تا سال 2015، و به همکاری در راه اندازی قطار سریع السیر آنکارا به استانبول شدند و ترکیه هم به ایجاد یک منطقه صنعتی در سین کیانگ متعهد شد و هر دو کشور این موضوع را به عنوان پل دوستی برای همکاری در سراسر جاده ابریشم اوراسیا مبنا قرار دادند.
نتیجه این سفر، تصویب سندی با سه محور اصلی "تعمیق همکاری های اقتصادی"، "حل مسائل مشکل ساز در سطح دو جانبه"، "ایجاد یک چشم انداز جهانی مشترک" بود.
نکته اول بنیانگذاری که مناسبات اقتصادی برد که تا سال 2015 حجم تبادلات خود را به پنجاه میلیارد دلار افزایش بدهند. شواهد و قرائن هم نشان می دهد که این اتفاق در حال محقق شدن است و چین سومین شریک تجاری ترکیه بعد از روسیه و آلمان است. در حال حاضر چین، دومین اقتصاد برتر جهان و ترکیه در جایگاه نوزدهم قرار دارد. به لحاظ ذخایر ارزی هم، چین با حدود 4 هزار میلیارد دلار رتبه اول جهان و ترکیه با حدود 134 میلیارد دلار رتبه نوزدهم را داراست. در این ارتباط رشد اقتصادی چین در سال گذشته میلادی و بنابر آمار ارائه شده توسط صندوق بین المللی پول در دسامبر 2014، 3/7 درصد، و ترکیه از سال 2010 تا 2014 به طور میانگین رشد اقتصادی 6 درصدی را تجربه کرده است. کشور چین در سال 2014 حدود 7 میلیارد دلار در کشور ترکیه سرمایهگذاری کرد که 3/4 میلیارد دلار آن در بخش انرژی سرمایهگذاری شده بود و با احیای جاده ابریشم جدید و برنامه «کریدور بین المللی تراسیکا» این ظرفیت همکاری افزایش می یابد.
در خصوص مورد دوم یعنی حل مسائل مشکل ساز هم همانطور که اشاره شد، دو کشور توانستند مشکلات فی ما بین را حل و فصل کنند. اما در شرایط فعلی، گزینه سوم یعنی رسیدن به یک چشم انداز و اجماع مشترک جهانی قابل توجه است. این مهم بیشتر با توجه به متغیر سوریه و بهار عربی نه تنها توفیقی کسب نکرده، بلکه تا حدودی با شکست مواجه شده است.
همانطور که می دانید چینی ها عموماً نگاهشان در خاورمیانه نسبت به عربستان به عنوان یک گزینه راهبردی تامین امنیت انرژی است؛ نگاهشان به مصر از دریچه ورود به جهان اسلام است؛ نگاهشان به اسرائیل از منظر مبادلات نظامی و تسلیحاتی بوده و ایران هم همواره یک وزنه سیاسی قابل اعتماد که مخالف غرب است که همراه با چین در تقابل قرار می گیرد. درحالیکه چین، ایران را به عنوان محور خاورمیانه مشخص کرده، روابط پنج سال اخیر چین و ترکیه می تواند به این بحث بینجامد که چین به صورت همزمان و در سکوت تلاش داشت تا زمینه های تبدیل شدن ترکیه را به یکی دیگر از محورهای سیاست خاورمیانه ای خود فراهم کند. اما بهار عربی این مسیر را تغییر داد. سیاست ترکیه در سوریه و لیبی، روابط بین دو کشور چین و ترکیه و الگوهای آنها در خصوص همکاری بین المللی در منطقه را در مسیر مورد نظر قرار نداد و چین به همراه روسیه، چهار بار قطعنامه های شورای امنیت علیه سوریه را وتو کردند که با نارضایتی ترکیه مواجه شد.
با این وجود، روابط نظامی دو کشور هم ظرف همین چند سال قابل توجه بوده است. به طور مثال، در سال 2013، در پی برنده شدن چین در مناقصه سامانه موشکی ترکیه، کمیته اجرایی سازمان صنایع دفاعی ترکیه به ریاست اردوغان تصمیم گرفت اجرای طرح تامین سامانه دفاع موشکی دور پرواز ترکیه را به شرکت چینی ماشین آلات دقیق (CPMIEC) واگذار کند و استقرار سیستم دفاع موشکی موسوم به FD-2000با مشارکت این شرکت چینی به مبلغ 3 میلیارد و ۴۴۰ میلیون دلار مورد بررسی قرار گرفت که با مخالفت شدید آمریکا و ناتو روبرو شد.
از طرفی ترکیه تلاش دارد با کمک یک شرکت چینی به فناوری ساخت موشکهای قاره پیما با توان حمل کلاهکهای هسته ای دست پیدا کند. همچنین سال گذشته کماندوهای چینی و ترکیه ای در مرکز آموزش کماندویی اسپارتای ترکیه دوره ای مشترک طی کردند و از سوی دیگر در همان سال هواپیماهای میگ 29 و سوخو 27 متعلق به نیروی هوایی چین هم به همراه جنگنده های ارتش ترکیه در رزمایش آموزشی در پایگاه قونیه شرکت کردند. این در حالی است که ترکیه همه ساله مانور «عقاب آناتولی» را با همکاری آمریکا و دیگر اعضای ناتو و همچنین اسرائیل برگزار میکرد. به همین خاطر، ارتش آمریکا از اعزام اف شانزده های خود به این رزمایش خودداری کرد و از دولت ترکیه در زمینه مشارکت نیروی هوایی چین توضیح خواست.
از طرفی ممکن است در آینده روابط تركيه و چين، همکاری و سرمایه گذاری مشترک در زمينه تهيه سيستمهاي الكترونيكي و سیستم های پرتاب موشكي، تقویت شود. سكوهاي پرتاب سيستم هاي ضدموشكي، همچنین قابليت استفاده در پرتاب ماهواره ها را نيز دارا هستند. یعنی با مشاركت شركتهاي تركيه در توليد سكوهاي پرتاب موشك اين كشور قابليت توليد اين فناوري را نيز بدست خواهد آورد. اولين ماهواره ساخت تركيه به نام گوكترك ۲ سال 2013 از چين به فضا پرتاب شده بود و تركيه براي پرتاب ماهواره ياد شده ۲۰ ميليون دلار به آن كشور پرداخت كرده بود. می توان گفت اصرار آنکارا در سال 2013 برای خرید و استقرار سیستم دفاع موشکی چینی، یک سیگنال سیاسی قوی برای متحدان غربی در بروکسل و آمریکا و نشانه سرخوردگی ترکیه از متحدانش در عدم حمایت از این کشور در خصوص بحران سوریه و مصر و همچنین انتقادات که غرب به ترکیه در مورد حوادث پارک کزی بود.
در واقع این پیام بسیار واضحی از طرف ترکها به غربی ها بود و از طرف دیگر چین هم از این اتفاق در خاورمیانه، ارزیابی مثبتی داشت. در ادامه همین سرخوردگی ترکیه بود که اردوغان پیشنهاد پیوستن به سازمان همکاری شانگهای را مطرح کرد؛ هرچند این ادعا یک بلوف سیاسی بیشتر نبود و ورود یک عضو ناتو با فلسفه وجودی سازمان همکاری شانگهای در تناقض آشکار قرار داشت.
دکتر رضایی گفت، رویهمرفته شواهد نشان می دهد خودزنی ترکیه در حصار سوریه؛ جایی که قرار بود استقلال خود از ناتو را نشان دهد موقعیت متضادی را به وجود آورده است. از یک طرف چین در مورد محوریت ترکیه در خاورمیانه دچار تردید شده و با روی کار آمدن دولت جدید در تهران، مجدداً به ایران روی آورده و از طرفی ترکیه به ناتو بیش از آنچه یک دهه پیش نیاز داشت، محتاج تر شده است. در عین حال تکمیل فرایند بومی سازی تسلیحاتی خود قدم بمی دارد که این موضوع به هیچ وجه مورد رضایت غرب نبوده و نیست. بنابراین رویکرد شرق محوریِ ترکیه و جایگاه چین در سیاست خارجی به رغم افزایش مبادلات اقتصادی آن همچنان در قلمرو سیاسی با ابهامات زیادی روبروست.
در پایان، این جلسه با پرسش و پاسخ حاضرین به پایان رسید.
گزارش: درسا بخشنده گی یزدی، عضو گروه ترکیه شناسی پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه