گروه مطالعاتی روندهای فکری

روندهای اقتصاد بین‌الملل و جایگاه جمهوری اسلامی ایران

توضیح


بنیادهای اقتصادی تحرکات سیاسی – استراتژیک – به خصوص در مغرب زمین – کمتر محل مناقشه است. حداقل می‌توان گفت که اقتصاد نقش ماناتری بر سیاست دارد تا عکس آن. از این رو، درنگ در روندهای اقتصادی و بازتاب‌ها و دلالت‌های سیاسی آن ضرورت تام دارد. گروه پژوهشی روندهای فکری مرکز مطالعات خاورمیانه، بر پایه همین ضرورت، پای سخن دکتر علی دینی ترکمانی نشسته و چند و چون روندهای آتی اقتصاد را از ایشان پرسش کرده است. دکتر دینی هم اکنون عضو هیئت علمی در مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های بازرگانی است که با بهره‌گیری از رویکرد انتقادی رابرت کاکس در حوزه روابط بین‌الملل و کاربست نگاه الکساندر گرشنگرون (در زمینه صنعتی شدن دیررس و آسان بودن کار برای دولت‌های جهان سومی که امروزه می‌خواهند صنعتی شوند) روندهای انتقال قدرت از ایالات متحده به چین و عواقب آن را شایان توجه می‌شمارد. متن زیر چکیده تفصیلی سخنان علی دینی ترکمانی در جمع اعضاء و مدعوین گروه روندهای فکری می‌باشد.


روش بحث: کاربست دیدگاههای کاکس، گرشنگرون و والرشتاین
چرخه‌ها و روندهای جابجایی قدرت‌های هژمون در اقتصاد و سیاست اهمیت بسیاری دارد، چون طی این روندها، قدرت اقتصادی و نگرش سیاسی و حتی فرهنگ آن به بقیه مناطق جهان صادر وسرریز می‌شود. امانوئل والرشتاین، مشهورترین کسی است که تحول نظام اقتصادی دنیا را به بحث نهاده و تصریح می‌کند که با پدیداری سرمایه داری و جهانی شدن آن، مرکزیت ویژه‌ای شکل گرفته است و بقیه پیرامون، به خواست و فرمان پنهان آن مرکز به تولید و مصرف می‌پردازند. اما باید بدین نکته ظریف توجه داشت که بر خلاف پیش‌بینی فوکویاما، این لیبرال دموکراسی نیست که واپسین جلوه و تجربه تاریخ است. خود وی هم تصریح نموده که در این تصمیم خود بیش از اندازه ساده‌نگری کرده است. به خلاف گفته‌های فوکویاما و با عطف توجه به نگرش گرشنگرون، والرشتاین و کاکس، می‌توان دیدگاهی را سامان داد که قابلیت توضیح‌دهندگی بالایی داشته باشد. گرشنگرون بر نقش دولت‌های کارآمد توجه دارد و تصریح می‌کند که در صورت کارآمدی دولت در پشتیبانی کانون‌های تولید ارزش افزوده می‌توان مراحل روستو را بدون طی فاصله بسیار زیاد طی کرد و به صورت زودرس صنعتی شد. دیدگاه انتقادی کاکس، نیز تا حدی مبنای نگاه سوسیال دموکرات من است که با نگاهی انتقادی به افشای سیاست‌های ظالمانه و تحسین کارهای رهایی‌بخش می‌پردازد. نقش سرمایه جهانی که مورد تأکید والرشتاین است سهم مهمی در توسعه صنعتی امروز ایفا می‌کند. بر این اساس، این که چین از آمریکا جلو افتاده نتیجه نبوغ چینی‌ها نیست بلکه اقتصاد جهانی است که امروزه در قالب و کالبد چین، برجسته شده است.


علاوه بر وجه انتقادی، لازم است به جهت آینده‌نگرانه و روندشناسی آتی نیز توجه نماییم. یعنی نباید در گذشته و اکنون متوقف ماند. باید دید که چه سرزمین‌هایی یا چه رهبرانی در شرف قدرت گیری هستند. از این رو، آن چه من می‌گویم استوار بر یک مثلث سه ضلعی یعنی بهره‌گیری از نظریه نظام جهانی والرشتاین، دیدگاه انتقادی کاکس و صنعتی شدن دیررس گرشنگرون است و می‌خواهم بر این طرح‌واره سه‌پایه، آینده اقتصاد جهانی را ترسیم کنم.


فرضیه بحث: پدیداری جهان چندقطبی و مهم شدن قدرت‌های منطقه‌ای
با کنار هم نهادن دهها شاخص اقتصادی، به سهولت می‌توان گفت که قطبیت آمریکا در اقتصاد جهانی به سر آمده است. البته این به معنی پایان سرمایه‌داری نیست، حتی به تعبیری می‌توان گفت که امروزه سرمایه‌داری در چین لانه کرده و به زبان آمارتیاسن، خود چین هم به نظامی سرمایه‌داری بدل شده است. شاخص‌ها نشان می‌دهند که در سال 2035 ، چین از حیث قدرت ملی از آمریکا پیشی خواهد گرفت و تولید ناخالص داخلی آن به طور قاطعی بیشتر خواهد شد. در پناه چندقطبی شدن جهان، طبیعی است قدرت‌های چون برزیل، ترکیه و حتی ایران مهم خواهند شد که بخشی از آن را در مذاکرات مربوط به پروژه هسته‌ای ایران دیدیم. ابرقدرت جدیدی به نام چین در جهان و منطقه مهم خواهد شد و ایران در مرتبه بعد از ترکیه مطرح خواهد گشت. رقابت شانه به شانه هند با چین، دیگر نکته‌ای است که آینده شاهدش خواهیم بود. بر اساس بعضی پیش‌بینی‌ها، حتی در بعضی موارد هند، از چین هم جلوتر خواهد بود. به طور کلی محور شرق شامل چین، ژاپن، کره جنوبی، اندونزی و هند به محور اصلی اقتصاد جهانی بدل خواهد شد. بحران مالی سال 2008 در این زمینه بسیار شاخص است و پس از این بحران بود که ایده پدیداری جهان چندقطبی قطعی شد.

بروز خدشه در مرجعیت دلار
با برآمدن محور شرق، هیچ تضمینی وجود ندارد که مرجعیت دلار همچنان تداوم یابد. مداخله دولت آمریکا در بخش‌های بحران‌زده اقتصاد این کشور، نشان داد که نگاه کینزی به اقتصاد هنوز از گردنه خارج نشده است. بر خلاف سخن روستو، که از رخنه توسعه از بالا به پایین، یعنی از کشورها و اقتصاد توسعه‌یافته  به کشورها و اقشار توسعه‌نیافته سخن گفته بود، اتکا بر مرجعیت دلار سبب نشده است تا جهانیان به توسعه برسند. نگاهی به فیلم «فراسوی مرزها» به وضوح نشان می‌دهد که اقتصاد جهانی در پرتو سیطره سرمایه‌داری رشد نکرده است و فقر و تبعیض در بخش‌های بیشتری از جهان بیداد می‌کند. خوش‌بینی بی‌اندازه روستو و فوکویاما امروزه عیان شده است و نمی‌توان آموزه غرب را آینده جهان قلمداد کرد.


در یک کلام می‌توان گفت که جهان آینده، از حالت یک – چندقطبی به صورت کاملاً چندقطبی حرکت خواهد کرد و بازیگرانی مانند ایران به شرطی می‌توانند یکی از چندین قطب باشند که دولت کارآمدی داشته باشند که بتواند رشد و عدالت را به همراه همدیگر تدارک ببینند.