گروه مطالعاتی روندهای فکری

خشم به فرمان خرد، شرع و غریزه: تأملی در خشونت داعش از زاویه‌ای دیگر

توضیح
طی هفته‌های اخیر، میلیونها نفر از جهانیان، فیلم و تصاویری از خشونت‌های عریان نیروهای داعش علیه اسیران خود را دیده‌اند. در یکی از مؤثرترین صحنه‌ها، مرد قوی هیکلی که لهجه بریتانیایی دارد خنجر خود را بر حلقوم جوان آمریکایی گذاشته است. به فاصله چهار دقیقه نعش این خبرنگار آمریکایی دیده می‌شود در حالی که سر خونین‌اش بر روی سینه نهاده شده است. در صحنه‌ای دیگر، نیروهای داعش؛ با انگیزه‌ای فوق‌العاده، حتی بر جنازه‌ها نیز شلیک نموده با خشمی فعال، هواداران قربانیان خود را تهدید می‌کنند. در غالب تحلیل‌ها گفته می‌شود که این سنگدلی محصول روحیه مصمم مذهبی است که از سوی یک تیم حرفه‌ای و با بهره‌گیری از تکنیک‌های بسیار پیشرفته رسانه‌ای به دنیا مخابره می‌شود تا جهانیان نسبت به صلابت و جدیت داعشی‌ها ایمان بیاورند و هیچ کس وسوسه نکند تا با این گروه مقابله کند. گروه روندهای فکری مرکز پژوهش‌های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، این موضوع را از جهات دیگری به بحث نهاده است و با دعوت از استادان مرتبط، قصد کرده تا سهم عقلانیت مدرن، آموزه‌های فقه سنتی و غریزه و تلاطمات روانی را در ارتکاب  خشونت‌ وارسی نماید. برای این منظور از دکتر قدیر نصری (مدیر گروه روندهای فکری و مدرس اندیشه سیاسی غرب در دانشگاه خوارزمی)، دکتر احمد بستانی (مدرس اندیشه سیاسی اسلام و دانش‌آموخته دانشگاه تربیت مدرس) و خانم بهار آیت مهر (کارشناسی ارشد روان‌شناسی بالینی)، دعوت به عمل آمده تا در جمع مدعوین این گروه طرح بحث کنند. آنچه در پی می‌آید جان‌مایه سخنان سه محقق مزبور می‌باشد.


 بحث اول . خشم به فرمان خرد؛ دکتر قدیر نصری
با سلام و عرض احترام به حضار محترم، من می‌کوشم خشونت‌های ارتکابی داعش را در زیر مبحث «خشونت عقلانیت مدرن» وارسی کنم. همه سخنم برای تأیید این حدس خواهد بود که داعش به رغم رژه به گذشته، حرکتی کاملاً مدرن بوده و فراخوانی سنن و آموزه‌های تاریخی، صرفاً یک استراتژی برای تضمین بقا است. در کنار این فرضیه اساسی، می‌خواهم توجهمان را به این سمت سوق دهیم که این قبیل خشونتها، اصلاً در تاریخ بی‌سابقه نیست، آنچه داعش را جهانی کرده محصول شیوه نمایش و نهادسازی از رهگذر رسانه‌های مدرن است. نمونه‌های پرشماری از این قبیل جنایات، در گذشته‌های دور و نزدیک صورت گرفته اما در غیاب رسانه‌های فراگیر به خاک سپرده شده‌اند. این به معنی کوچک شمردن اقدامات وحشیانه داعش نیست بلکه قصدم آن است که سهم جهانی شدن احساس و تراکم عاطفی جهان مدرن را برجسته کنیم. بحث این نیست که عده‌ای در پشت صحنه نشسته‌اند و می‌خواهند داعش را بزرگ‌نمایی کنند. سخنم این است که تکنیک رسانه از سیطره بانیان آن خارج شده و تکنولوژی دموکراتیک، گروه تبهکاری مانند داعش را به قلب خانه جهانیان برده و رسانه‌ای که ابتدا حکم ابزار اطلاع‌رسانی را داشت اکنون افسارش را از دست سازندگانش گسیخته است و در اختیار کاربرانی کاملاً متفاوت است.

مشروح سخنان آقای دکتر قدیر نصری را  به صورت مقاله ای کامل در بخش نقد و نظر بخوانید



بحث دوم. داعش و مبانی فقه سیاسی اهل سنت و جماعت /  احمد بستانی
باید توجه داشت که داعش، همچون بسیاری دیگر از جریانهای سلفی و بنیادگرای اسلامی، ازجهات متعدد با مدرنیته و اندیشه مدرن در پیوند هستند و برخی از پژوهشگران برجسته این حوزه (همانند الیویه روا) به درستی بر این پیوند تاکید کرده اند. مولفه هایی چون انقلاب سیاسی، تلاش رادیکال برای استقرار حکومت جهانی منطبق با شریعت و خشونت افراطی نهفته در آن بیش از اینکه پشتوانه ای در نطام سنت داشته باشند، پدیده ها و اندیشه هایی مدرن هستند. ازهمین روی نمیتوان ریشه های نظری چنین جریانی را یکسره در سنت جستجو کرد زیرا به زعم تجددستیزی ظاهری، این گروه ها به شدت وامدار برخی وجوه نظری تجدد هستند.


در سنت اندیشه سیاسی کلاسیک اسلامی رویکردهای متفاوتی نسبت به کاربرد زور وجود دارد. اندیشه سیاسی شیعی هرچند نگرشی آرمانگرا به سیاست دارد، اما توسل به خشونت را برای دستیابی به این آرمان سیاسی مجاز نمیداند (البته به استثنای اسماعیلیان نزاری). حکما و عرفای مسلمان هم، مانند شیعه، با تاکید بر مفهوم ولایت (دوستی) بر نفی تغلب و چیره گری در اندیشه سیاسی تاکید ورزیده اند.


اما یکی از مهم ترین جریانات سیاسی در تمدن اسلامی اندیشه «اهل سنت و جماعت» است که درک ویژه ای از سیاست را در آثاری که گاه به «شریعت نامه» نیز شهرت یافته اند عرضه کرده است. این آثار درکی واقع گرا از سیاست دارند و برخلاف نوشته های فلاسفه و شیعیان فاقد وجوه آرمانی هستند زیرا اساساً به هدف توجیه و تبیین خلافت موجود به نگارش درآمده اند. ازهمین روست که برخی پژوهشگران این آثار را «پسینی» خوانده اند بدین معنا که نوعی واقع گرایی عریان و توجیه افراطی وضع موجود در آنها مشهود است. این آثار متاثر از نهاد خلافت و تحولات آن هستند و به دلیل سرشت پسینی که دارند ناچارند تمامی خشونت ورزیها و زشتکاریهای خلفا را تبدیل به قاعده حکومتداری و درنهایت از آنها دفاع کنند. این رویکرد در نوشته های عموم نظریه پردازان اهل سنت و جماعت مشترک است. به گمان ما مهمترین مبنای فقهی خشونت در گروه های سلفی معاصر را می توان در رویکرد اهل سنت و جماعت جستجو کرد.


اندیشه سیاسی اهل سنت و جماعت الزاماً همان نگرش اهل سنت نیست زیرا این آثار بیش از انکه بر مبانی فقهی و کلامی اهل سنت استوار باشند، بر الزامات سیاسی و عملکرد خلفا تکیه دارند. این جریان بر دو عنصر اساسی «سنت» و «جماعت» تاکید دارد. سنت در برابر بدعت قرار می گیرد  و از طریق پیامبر به خلفای راشدین انتقال یافته است و ازهمین روی نهاد خلافت متضمن حفظ و استمرار این سنت است. دومین عنصر «جماعت» است که ریشه در مفهوم امت واحده قرانی دارد. اندیشه سیاسی شریعت نامه حجیت فراوانی برای جماعت قائل است و بر وحدت و یکپارچگی ان تاکید فراوان دارد زیرا هرگونه رخنه در آن موجب ضربه خوردن به شوکت مسلمانان خواهد شد. ازهمین روی باید فتنه ها و بدعتهایی که جماعت را تهدید می کنند سرکوب شوند تا رخنه ای در آن حاصل نگردد. نهاد خلافت وظیفه پاسداری از سنت و جماعت را برعهده دارد و اندیشه سیاسی اهل سنت و جماعت نیز بر این دو اصل استوار می گردد.


یکی از نمونه های جالب توجه نگرش اهل سنت و جماعت در دیدگاه آنها نسبت به زور و خشونت قابل مشاهده است. ابوالحسن ماوردی نخستین شریعت نامه نویس شرایط انعقاد خلافت را در سه شیوه اهل حل و عقد، استخلاف و شورا محدود می دانست و صرفا از «امارت استیلا» سخن گفته است که در موارد اضطرار خلیفه ناچار می شود تسلط چنین فرمانروایی را بپذیرد به شرطی که بر حفظ قوانین شرعی و پاسداری از احکام دین اهتمام ورزد. به تدریج و با ضعیف تر شدن نهاد خلافت نقش قدرت عریان و زور در تمدن اسلامی بیشتر می شود و در اندیشه سیاسی اهل سنت هم این تحولات منعکس می گردد. ابن تیمیه بر خلافت و حکومت فرد قدرتمند تاکید داشت و درنهایت می بینیم که در شریعت نامه های متاخر «استیلا» و زور به عنوان یکی از شیوه های انعقاد خلافت در کنار سه شیوه دیگر قرار می گیرد.


اهل سنت و جماعت همواره بر حفظ انسجام و وحدت امت اسلامی و جماعت تاکید داشته اند و ازهمین روی با تمامی جریانهای دگراندیش و مخالف خشن ترین برخوردها را داشته اند. اوج این خشونت ورزی را می توان در دوران فعالیت جریانهای باطنی و همچنین جنبشهای شیعی و اسماعیلی در عصر سلجوقیان مشاهده کرد. در این دوره گروه های مخالف تحت عناوین متعددی چون باطنی، رافضی، خرمی، مانوی، اباحی، زندیق و غیره مورد هجوم قرار می گرفتند و شریعت نامه نویسان نیز هرگونه برخورد خونین با این گروه را مجاز و بل واجب می دانستند.


میتوان تصور کرد گروه های افراطی تاچه حد مبانی فقهی خود را از چنین نویسندگانی اخذ کرده اند. اما باید اشاره کرد هرچند از حیث مبانی فقه سیاسی گروهی چون داعش بر نگرش اهل سنت و جماعت تکیه میزند، مهم ترین تعارض آن فقدان نهاد خلافت است زیرا این اندیشه بر سنت خلافت تکیه دارد و در فقدان نهاد خلافت به هیچ روی نمی تواند معنایی داشته باشد. این تناقض گریبانگیر اغلب جریانهای بنیادگرای معاصر بوده است و ازهمین روی است که باید گفت این گروه ها بیش از هر چیز بر موازینی استوار می گردند که مدرنیته مهیا ساخته است.

بحث سوم  . بنیانهای روان شناختی پرخاشگری: نگاهی به پدیده داعش  (بهار آیت مهر) :

رفتارهای اخیر گروه داعش در خاورمیانه از فجیع ترین شکل رفتار پرخاشگرانه انسان در برابر انسان می باشد. بدون توجه به این که رفتارهای این گروه را در قالب اختلالاتی همچون سایکوز، سادیسم یا اختلالات تفکر تعریف کنیم در نهایت آنچه به عنوان خروجی از این گروه قابل مشاهده خواهد بود رفتار پرخاشگرانه و جنایت کارانه است. پرخاشگري هر گونه رفتار كلامي و فيزيكي است كه به قصد آسيب و صدمه رساندن به ديگران صورت مي‌گيرد و تابع فرهنگ، اعتقادات و هنجارهای اجتماعی می باشد. به نظر می رسد گروه داعش با بهره گیری از پرخاشگری تهاجمی و وسیله ای در صدد اثبات قدرت خویش یا استقرار حکومت مورد نظر خویش است. اما این میزان از پرخاشگری که هم اکنون در خاورمیانه شاهد آن هستیم صرفاً وسیله ای نیست و مایه هایی از پرخاشگری خصمانه (که فرد تنها با هدف آسیب رساندن و لذت بردن، مرتکب پرخاشگری می شود) در آن قابل مشاهده است. پرخاشگری آخرین حلقه از یک زنجیره نسبتاً طولانی است. مدل اجتماعی- شناختی پردازش اطلاعات در پرخاشگری  به بررسی  این مقوله پرداخته است. در این دیدگاه فرض بر این است که حافظه اجتماعی انسان یک شبکه پیچیده از گره های حاوی هیجانات و مفاهیم شناختی است. قرار گرفتن در معرض تجارب مختلف باعث ایجاد ارتباطات جدید میان گره ها می شود. مجموعه ای از گره ها که از نظر محتوا بسیار به هم مرتبط هستند تشکیل ساختار دانشی  را می دهند. ساختارهای دانشی که شامل باورها، برنامه های رفتاری و حالت های عاطفی هستند برای هدایت ادراک فرد و پاسخ های رفتاری آن ها به محیط اجتماعی و فیزیکی به کار می روند. ساختارهای دانشی ادراک را در تمام سطوح (الگوهای ساده دیداری تا زنجیره بسیار پیچیده رفتاری) تحت تأثیر قرار می دهد. به نظر می رسد ساختارهای دانشی افراد گروه داعش ارزیابی خاصی از محیط را در این افراد شکل می دهد و برنامه های رفتاری بسیار جنایتکارانه را در آن ها پدید می آورد. احتمالاً زیستن در یک خانواده یا اجتماع بسیار مذهبی یا مذهب گریز، زیستن در معرض خشونت های بسیار شدید اجتماعی یا خانوادگی، فرهنگ و یا تاریخی که در آن آستانه پرخاشگری بسیار بالا بوده است، محیط خانوادگی، آموزشی و اجتماعی ناکام کننده، تجربه تبعیض های اجتماعی، اقتصادی شدید و تجربه موقعیت های تحقیر آمیز شدید شاید از عوامل محیطی اولیه در شکل دادن به ساختارهای دانشی این افراد بوده است. فرد با این ساختارهای شناختی در معرض محرک هایی محیطی همچون ناامنی های اخیر در خاورمیانه، دسترسی داشتن به نظام ارزشی خاص و همچنین جامعه پذیری آسان در گروه داعش قرار می گیرد و تعامل این دو باعث تجربه احساس خشم زیاد در برابر کسانی می شود که مانع از دسترسی افراد به قدرت مطلوب ایشان می شوند و همچنین احساس افتخار در کشتن افرادی مغایر با نظام ارزشی ایشان  می گردد. این احساس منجر به برانگیختگی های فیریولوژیکی شناختی می شود و در نهایت فرد تصمیم به انجام رفتار جنایتکارانه می گیرد. و بازخوردهای اجتماعی که در برابر این تصمیم خود حاصل می شودهمچنین بازخوردهای اجتماعی مبنی بر پذیرش در گروهی که اخیراً تبدیل به گروه خبر ساز دنیا شده است، یا تأیید شدن این گروه از سوی مراجع قدرت منجر به تداوم امر پرخاشگرانه می گردد. البته این افراد بازخوردهای منفی مبتنی بر نفرت نیز دریافت می کنند اما احتمالاً این بازخوردهای منفی چیز جدیدی نیست و بسیار پیش از این آن ها را در ساختارهای دانشی خود جای داده  و راه حلی برای آن یافته اند و بازخوردهای مثبت کنونی دفاع خوبی در برابر آن به شمار می رود. از سویی دیگر احتمالاً بازخوردهای منفی در چارچوب ارزشی این  افراد گروه جایی ندارد. البته نباید نقش مهم گروه را در تسهیل پرخاشگری از یاد برد. شکل گیری شبکه باور اجتماعی (تبعیت از ارزشهای واحد حاکم بر گروه داعش)، فشار گروه (فشار گروه برای ارتکاب جنایت)، حمایت گروه (گروه فرد را در برابر عذاب وجدانهای احتمالی حمایت می کند)، همرنگی با گروه (من تنها کسی نیستم که این جنایات رو مرتکب می شم) منجر به تشدید پرخاشگری و تسهیل ارتکاب آن می گردد. در پایان باید اذعان کرد که بنیادهای و سازو کارهای روان شناختی دخیل در این گروه بسیار پیچیده و در واقع نیازمند دیدگاه اجتماعی- بیولوژیکی و روان شناختی و همچنین مایه های دینی این گروه می باشد اما بنا به خواست مسئولین پژوهشکده به بنیادهای روان شناختی صرف تکیه کردیم.