گروه مطالعاتی روندهای فکری
دو متن ماندگار: «هنر جنگ» و «درباره جنگ»
توضیح
گروه روندهای فکری مرکز مطالعات خاورمیانه، سه پروژه کاری دارد: مرور متنهای ماندگار، جامعهشناسی خشونت در خاورمیانه و سنجش قوت و کاستیهای اندیشهورزی در ایران و خاورمیانه معاصر. از این میان، «مرور متنهای ماندگار»، دارای ارجی ویژه است که طی آن مقالات، رسالهها و کتب بسیار مؤثر و دورانساز را انتخاب و به بحث و نقد میگذاریم. این ضرورت از آن روست که در بسیاری مواقع، خواندن یک مقاله چهار صفحهای ولی دورانساز، راهگشاتر و آگاهیدهندهتر از هزاران صفحه متوسط ، کلی و گنگ است. بر همین اساس و در پی همین سلسله نشستها، اعضای گروه روندهای فکری در اردیبهشت 1393 گرد آمدند و از آقای عبدالرسول دیوسالار و آقای مجید مهاجرانی دعوت به عمل آورده تا جانمایه دو اثر دورانساز یعنی «هنر جنگ» اثر سون تزو (544 تا 496 قبل از میلاد) و «درباره جنگ» نوشته کلاوزویتس (1831 – 1780 میلادی) را بازگو کنند. آنچه در پی میآید مشروح این نشست تخصصی است.
هفت نکته در دکترین سون تزو و کلاوزویتس: مجید مهاجرانی
آثار دورانسازی که به قلم سون تزو و بعدها کلاوزویتس نگاشته شدهاند، نشان میدهند که چقدر گذشته در اکنون ما حضور دارد. سون تزو 2300 سال قبل از کلاوزویتس میزیسته ولی به رغم زبان پر تکلفش همان آموزههایی را گفته است که بعدها در مکاتب گوناگون روابط بینالملل تکرار میشود. این مهم وقتی آشکار میشود که نکتههای اساسی در اندیشه این دو صاحبنظر را مرور کنیم:
آموزه یکم: هیچ وقت دشمن / رقیب خود را به آخر خط نرسان، چون چیزی برای از دست دادن ندارد و ممکن است با تمام قوت عکسالعمل نشان دهد.
آموزه دوم: هدف اساسی جنگ؛ انهدام یا امتیاز
این که جنگ در پی محقق ساختن کدام مقصود است، پاسخهای متفاوتی دارد: سون تزو به عنوان یکی از بزرگ ارتشتاران چین باستان و همدوره کنفوسیوس تفسیری موسع از جنگ دارد و آن را مسئله مرگ و زندگی تعریف میکند که همگان باید بسیج شوند و تا از پای درآوردن رقیب، آرام ننشینند. او در کتاب «هنر جنگ»، که بعد از حدود 2200 سال به فرانسه و سپس به انگلیسی ترجمه شد مدام این دیدگاه موسع از جنگ را مورد تأکید قرار داده است. اما پاسخ کلاوزویتس متفاوت است. از نگاه وی جنگ فقط یک دوئل در مقیاس بزرگ است و نه بیشتر، و بهترین سیاست، پیروزی بدون تخریب و خون ریزی است.
آموزه سوم: آغاز جنگ از نقطه پایان دیپلماسی است.
به باور کلاوزویتس، هنگامی که گفتگو به آخر میرسد و دیپلماسی به بنبست گرفتار میآید خونریزی آغاز میشود.
آموزه چهارم: اوج مهارت فرمانده، مطیع کردن و تسلیم رقیب بدون جنگ و خونریزی است.
آموزه پنجم: هدف جنگ عبارت است از محقق ساختن اهداف سیاسی و به انقیاد درآوردن رقیب.
آموزه ششم: ابزار اساسی جنگ، تنها کردن رقیب از طریق حمله به متحدان اوست. آنچه به تحقق این هدف کمک میکند داشتن اطلاعات اساسی از وجوه کلیدی دشمن است. چون پیروزی بر دشمن نه از طریق غافلگیر کردن آن بلکه از اطلاعات جمعآوری شده و کاربرد آن حاصل میآید.
آموزه هفتم: پیروزی جنگ فقط به تدبیر نیست و اقبال و شانس نیز مؤثرند. اگر بخت یار باشد تدبیر میسر و عملی میشود و در غیر این صورت مهمترین تدبیر هم ممکن است به تسلیم منتهی شود.
آموزههای هفتگانه فوق به نحوی در دواثر مزبور آمده اند، با این تفاوت که سون تزو مدام نصیحت میکند و زبان پرتکلفی دارد ولی کلاوزویتس استدلال میکند و به رغم عمر نسبتاً اندک خود (51 سال)، توصیههای درخشان و استواری را عرضه داشته است.
دانلود متن کامل این مبحث
متن سخنان آقای عبدالرسول دیو سالار:
جنگ، تابع محاسبهای عقلانی به اضافه شم، شانس و شور است:
عبدالرسول دیوسالار نگاهی به تحولات 60 سال اخیر نشان میدهد که جنگ و خونریزی و کشتار همچنان مسئله روز است. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، دنیا اصلاً امنتر نشده و گویی با رشد و توسعه، تعداد مرگ و میر و کشتارها فزونی مییابد. به گفته اریک هابسباوم، از سال 1915 تا 1991، حدود 187 میلیون نفر جان خود را از دست دادهاند. در سالهای 1978، 2000 و 2003 میلیونها نفر کشته شدهاند و تلفات جنگی هنوز هم باقی است. اکنون پرسش این است که چرا کشتار پایان نمییابد؟. اینجاست که آثار کسانی چون سون تزو، توسیدید و کلاوزویتس راهگشایند. با نگاهی به آثار آنان میتوان دلایل گسترش جنگها را دریافت.
1. دکترین توسیدید: سه عامل اصلی جنگ عبارتند از: هراس، شهرتطلبی و منفعتخواهی. توسیدید که ناظر و مورخ جنگهای سی ساله بین آتن و اسپارت، موسوم به جنگهای سی ساله بوده است بر آن است که بین سیاست داخلی و خارجی تمایزی قطعی وجود دارد و تلفیق آن دو کار را با شکست مواجه خواهد کرد. نکته مهم دیگر این که به باور او فرمانده نظامی باید آزادی عمل داشته باشد و خود را گرفتار محدودیتهای سیاسی نکند. سخن او دقیقاً سخن کلاوزویتس است.
2. دکترین کلاوزویتس: جنگ، حرکتی است قاعدهمند، عقلانی و در خدمت امتیازگیری سیاسی. کلاوزویتس که نظراتش تأثیر شایانی روی تصمیمات استراتژیک آمریکا طی قرن 20 داشته است بر این باور بود که اولاً جنگ، امری عقلانی و تابع محاسبه و قابل سنجش است. ثانیاً جنگ قواعدی دارد که اشراف بر آن قواعد، نتایج جنگ را تعیین میکند. ثالثاً کلاوزویتس، به عنوان یک فیلسوف جنگ و متأثر از آموزههای روشنگری، جنگ را محصول سه مؤلفه زیر میشمارد:
- سیاست عقلانی و محاسبه هزینه – نتیجه
- شور، هیجان و عواطف
- اقبال، شانس و نیز خلاقیت
3. نقطه اوج پیروزی در نگاه کلاوزویتس: به زعم کلاوزویتس، در نقطه اوج پیروزی باید تقابل بین ما – دشمن حفظ شود و سیاستمداران با ارجاع به موفقیت برتر نظامی، چانهزنی کنند. اگر این اتفاق نیفتد نیرویی در دشمن فعال خواهد شد چون چیزی برای از دست دادن ندارد.
4. مرکز یا نقطه ثقل دشمن: طبق آموزه فوق، مجموعهای از اهداف و ساختار رقیب، نقش قلب را ایفا میکند که شناسایی و انهدام آن میتواند تعادل را از نیروی دشمن بگیرد و آن عبارت است از انرژیدشمن و کانون تحرک آن.
کاربردهای دکترین کلاوزویتس
آنچه کلاوزویتس در کتاب «درباره جنگ» نوشته همچنان مورد توجه و اقبال است. الگوی جنگهای برقآسا در ویتنام با الهامگیری از فکر کلاوزویتس بود. بعد از جنگ جهانی دوم نیز تعامل بین دیپلماسی – جنگ همواره از بحث کلاوزویتس متأثر بود. این که همواره پرسش این بوده است که این عملیات، کدامین هدف سیاسی را تأمین میکند. خود این پرسش برخاسته از کتاب «درباره جنگ» بوده است. بالاخره باید به اصل شناسایی و انهدام مرکز ثقل دشمن اشاره کرد که به تأسی از کلاوزویتس و در جنگ آمریکا علیه ارتش عراق در سال 1991 و 2003 به خوبی به کار گرفته شد. ملاحظه مواردی از این دست نشان میدهد که سون تزو، توسیدید و کلاوزویتس هنوز زندهاند و متنهای دورانسازی را به یادگار گذاشتهاند.