جنگ 50 روزه و چالش امنیتی اسراییل
«امنيت» همواره دغدغه اصلي مقامات رژيم صهيونيستي طي 6 دهه گذشته بوده و آنها براي تضمين امنيت خود، استراتژيها و ابزارهاي متفاوتي بكار بردهاند. جنگ 50 روزه غزه که رژیم اسرائیل در آن تمامی امکانات نظامی و استراتژیک خود را بکار گرفت تا توانمندی های موشکی مقاومت را نابود سازد، بار دیگر معادلة امنيتي این رژیم را عميقاً دگرگون کرد. چون این رژیم هم در عرصه نظامی و هم سیاسی با شکست مواجه شد.
از زمان شكلگيري رژيمصهيونيستي در اراضي اشغالي فلسطين، يكي از دغدغههاي اساسي رهبران اين رژيم، مسئله امنيت بوده است. از ديدگاه رهبران اسراييل،ثبات و امنيت در اسراييل، يك پارامتر اساسي براي استمرار بقاء اين رژيم در منطقة حساسي چون خاورميانه است. بنابراين، اين رژيم از تمامي ابزارها خواه جنگ و خواه صلح و حتي توسل به استراتژيهاي امنيتي چون بازدارندگي هستهاي، تمامي توان خود را بكار گرفته است تا هر گونه تهديدي عليه خود را مهار نمايد.
اين رژيم در چند دهة نخست تأسيس از طريق جنگ با اعراب و شكست آنها و پس از آن با انجام مذاكرات صلح و امضاء قراردادهاي سازش، تا حدودي در تأمين امنيت خود موفق بود. برقراري ثبات و امنيت موجب شد تا يهوديان بسياري به اراضي اشغالي مهاجرت كنند.
پس از آخرين جنگ اعراب و اسراييل در سال 1973 رهبران رژيمصهيونيستي به اين نتيجه رسيدند چنانچه بخواهند بقاء و موجوديت خود را در منطقه حفظ نمايند، ناگزيرند تا امنيت اين رژيم را حفظ نمايند. چون تأمين امنيت ملي اسراييل در عرصههاي نظامي؛ اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تضمين كنندة بقاء آن در منطقه خواهد بود. از نگاه رهبران رژيمصهيونيستي در صورت وجود امنيت پايدار در داخل اراضي اشغالي، هم يهوديان جهان تشويق به مهاجرت به اين سرزمين خواهند شد و هم زمينه براي سرمايهگذاري خارجي فراهم خواهد شد.
استراتژي امنيتي اسراييل مبتني بر بازدارندگي بدنبال اين است تا از يك طرف زمينه را براي مهاجرت يهوديان ساير نقاط جهان به داخل اراضي اشغالي فراهم سازد، چون اين امر ميتواند تركيب جمعيتي را از لحاظ كمي و كيفي به نفع رژيم اشغالگر تغيير دهد و از لحاظ فرهنگي و اجتماعي بر جمعيت عرب فلسطيني غلبه نمايد.
از سوي ديگر اين استراتژي بدنبال فراهم نمودن امنيت اقتصادي در داخل اراضي اشغالي است، جذب سرمايههاي خارجي و ماندن سرمايهگذاران و ثروتمندان يهودي ساكن اسراييل در اراضي اشغالي، از پارامترهاي مهم رشد و توسعة اقتصادي اين رژيم به شمار ميروند. بسياري بر اين باورند آنچه موجب رشد سريع اقتصاد اسراييل در سالهاي 1954 تا 1972 شد، مهاجرت گسترده يهوديان از نقاط مختلف جهان به سرزمينهاي اشغالي در سالها 1948 تا 1954 بود، چون با ورود اين مهاجران، سرمايه و تخصص نيز وارد شد.
بدون ترديد شتاب كشورهاي عربي از دهه هفتاد ميلادي به بعد براي امضاء قرار دادهاي صلح با اين رژيم كارائي و قابليت بازدارندگي اين رژيم را در مقابل اين كشورها نشان مي دهد. چون اين كشورها به اين نتيجه رسيدند كه مقاومت وجنگ در مقابل رژيمي قدرتمند در دو عرصه متعا رف و غيرمتعارف كاري بيهوده است بنابراين بايد با انتخاب گزينه صلح با اين رژيم به اهداف خود رسيد. اما آنچه در جنگ 50 روزه اتفاق افتاد این معادله را کاملا دگرگون ساخت.
جنگ 50 روزه غزه بار دیگر معادلة امنيتي رژیم اسرائیل را عميقاً دگرگون کرد. رژیم اسرائیل در این جنگ تمامی امکانات نظامی و استراتژیک خود را بکار گرفت تا توانمندی های موشکی مقاومت را نابود سازد، اما این رژیم هم در عرصه نظامی و هم سیاسی با شکست مواجه شد.
این جنگ نابرابر که به تلافی به اسارت گرفته شدن سه شهرک نشین اسرائیلی آغاز شد، ضربه سنگینی بر ارتش رژیم صیهونیستی وارد ساخت. هر چند نابودی تمامی امکانات زیر ساختی نظامی و لجستیکی مقاومت در غزه از اهداف اصلی این رژیم بود، اما آنچه که در عمل اتفاق افتاد در خلال 50 روز از وقوع جنگ، این غیر نظامیان فلسطینی بودند که قربانی این تجاوز شدند امری که بیش از پیش تنفر افکار عمومی جهان را نسبت به این رژیم برانگیخت. در این نبرد نابرابر با شلیک پیاپی موشک های قسام امنیت از شهرک نشین های صهیونیست نشین به شکلی سلب شد که آنها را مجبور به فرار به مناطق امن تر در پناهگاهها کرد. در جنگ زمینی نیز شکست خفت باری به نیروهای نظامی این رژیم وارد شد، چون در این جنگ برای نخستین بار نزدیک به 100 نفر از نظامیان اسرائیلی به هلاکت رسیدند و این در نوع خود بی سابقه بود.
در عرصه سیاسی نیز رژیم اسرائیل به خواسته های خود در مذاکرات نرسید این رژیم در مذاکرات تلاش می کرد تا برای فرار از این مهلکه ای که در آن گرفتار شده بدون هیچ پیش شرطی با حماس برای پایان جنگ به توافق برسد اما پس از چند آتش بس شکننده بالاخره این رژیم مجبور شد تا شرایط حماس را که مهم ترین آن رفع محاصره غزه بود بپذیرد. در اینجا باید به اين نكته مهم توجه كرد كه نگاه اسراييل از ابتدا تا به امروز به موضوع صلح با اعراب و فلسطينيها، ابزاري بوده است؛ بدين معنا كه به دنبال برقراري صلح عادلانهاي كه براساس آن حقوق فلسطينيها و اعراب حداقل در چارچوب قطعنامههاي سازمان ملل متحد محقق شود، نيست بلكه بدنبال صلحي بوده است كه صرفاً امنيت خود را تأمين كند.
بدین ترتیب باید گفت پيروزي مقاومت فلسطین در جنگ 50 روزه امنيت اين رژيم را هم از لحاظ نظامی و هم از بعد سیاسی به طور جدي به چالش كشيده است. برغم برخورداري نسبي اسراييل از امنيت و ثبات پايدار در نيم قرن گذشته، پيروزي مقاومت در این جنگ، بازدارندگي امنیتی اين رژيم را با شكست مواجه كرد؛ به شكلي كه راه كارها و ابزارهاي پيشين تأمين امنيت براي اين رژيم كارائي خود را از دست داده است. چون این رژیم با وجود هزینه کردن میلیون ها دلار برای ایجاد گنبد آهنین، از لحاظ نظامی موفق تامین امنیت خود نشد و از سوی دیگر در پشت میز مذاکرات نیز به اهداف دلخواه خود نرسید.