همایش اعتدال و افراط: ایران در منطقه برگزار شد

مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه با همکاری انجمن علوم سیاسی ایران طی نشستی موضوع "اعتدال و افراط" در خاورمیانه و رویکردهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این خصوص را بررسی کرد. این نشست روز یکشنبه، 1 تیرماه 1393 از ساعت: 17 تا 19 در محل سالن همایش‌های پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با مدیریت دکتر کیهان برزگر رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار شد.


در این نشست دکتر داوود فیرحی عضو هیات علمی دانشگاه تهران ، دکتر سید عبدالامیر نبوی معاون پژوهشی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری، دکتر سید محمد کاظم سجادپور عضو هیات علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه و دکتر کیهان برزگر عضو هیات علمی و مدیرگروه علوم سیاسی و روابط بین الملل واحد علوم و تحقیقات دانشگاه ازاد به بیان دیدگاه های خود پرداختند. مشروح گزارش را در ادامه بخوانید:

فیرحی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران: داعش دست نشانده غرب نیست بلکه بیماری ذاتی خارومیانه است


عضو هیات علمی دانشگاه تهران که داعش را از جریان های جهادی تکفیری در جهان اسلام می داند، معتقد است که این گروه بر خشونت مقدس، به شدت تکیه کرده و تشیع را در مرکز مبارزات خود قرار داده است.


حجت الاسلام و المسلمین دکتر داوود فیرحی روز گذشته در نشست «اعتدال و افراط؛ ایران در منطقه» با موضوع «اسلام گرایی و جریان های اعتدال در خاورمیانه» سخن گفت و اظهار کرد: در نگاه به جهان سنی و اهل سنت در مجموع یک دسته بندی سه گانه به لحاظ فقهی و یک دسته بندی چهارگانه به لحاظ جریان های اجتماعی مشاهده می شود؛ اهل سنت کلاسیک یا مکاتب چهارگانه رایج اهل سنت که بخش اعظم دنیای مسلمانی را شامل می شوند، جریان تصوف در جهان اسلام و دو جریان نسبتا مدرن سلفی و اخوانی. در حقیقت این 4طبقه بندی در تحلیل هایمان وجود دارد. از بین این جریان ها بخصوص دو جریان سلفی و اخوانی، از حیث تشکیلات و همینطور تحولات میدانی اهمیت دارند.


او با بیان اینکه سلفی ها تا کنون چند دوره را طی کرده اند تا به اینجا رسیده اند، گفت: سلفی های کلاسیک هستند که از قرن پنج و شش و بخصوص قرن هشتم در جامعه اسلام شکل گرفتند. یک جریان دیگر با «محمد بن عبد الوهاب» شکل گرفت و جریان دیگری که می توان گفت تقریبا با تحولات قرن بیستم بیشتر مطرح شد و به جریان های القاعده معروف هستند. بعدی نسل چهارم این جریان است که می توان گفت در هلال شمالی سوریه و عراق مطرح است. این یکی از جریان های مهم است که سعی می کنم توضیح دهم.


این پژوهشگر اندیشه سیاسی در اسلام، دومین جریان را جریان اخوانی دانست که دگرگونی‌های بسیاری دارد و افزود: این جریان، از دهه 90 قرن بیستم به شدت گرایش های رادیکال خود را حذف کرد و می توان گفت در صورت استثنا کردن اخوان سوریه، معتدل‌ترین تشکیلات در جهان اهل سنت به شمار می رود. با استثنا کردن اخوانی که بعد از درگیری های 1982 در سوریه میل به رادیکالیسم پیدا کرد و این موضوع هنوز هم در آنها مکنون است، می توان گفت شبکه جهانی اخوان و بخش مادر آن یعنی مصر از زمان دهه 90 به بعد، به تدریج گرایشات دموکراتیکی پیدا و الگویی از فعالیت سیاسی را مطرح کردند که تحت عنوان دموکراسی اخوانی شناخته می شود. سبک آن نیز در مدل های رایج جهانی، پارلمانتاریستی است؛ به نوعی می‌توان گفت که نومحافظه کاران مسلمان هستند که چنین فعالیت‌هایی را انجام می‌دهند.


او تاکید کرد: به استثنای بخش اخوان سوریه، این انتظار از جریان اخوانی وجود ندارد که میل به رادیکالیسم در آنها رشد کند، حتی اگر سران آنها روز گذشته محکوم به اعدام شده باشند. به نوعی این دموکراسی در حال تبدیل شدن به یک استراتژی برای جریان های اخوانی است بنابراین میان دو جریان بزرگ فعال معاصر یعنی جریان های سلفی و جریان های اخوانی، جریان های سلفی رادیکال تر هستند.


فیرحی در رابطه با بحران داعش، طی یک تقسیم بندی به ارائه توضیحاتی پیرامون تحولات، آماج و اهداف و ابزار عمل این گروه و همینطور فقه تکفیر پرداخت و گفت: آنچه در حال حاضر در عراق مشاهده می شود، پدیده ای است که نام آن را «تله قانون اساسی در کشورهای خاورمیانه» گذاشته ام. در جوامع خاورمیانه اتفاقی تحت عنوان «ضرورت دموکراتیزه کردن جامعه» رخ می دهد. اینها ابتدا شروع می کنند و یک قانون اساسی را می نویسند و جالب این است که هرگز بر آن اجماع ندارند و خود قانون اساسی به جای مرجع حل اختلاف، محور مبارزه است و همه نیز تلاش می کنند این قانون اساسی را تغییر دهند یا تفسیر کنند و به طور معمول نیز آن را تغییر می دهند.


او با بیان اینکه در عراق فعلی سه جریان وجود دارد، بیان کرد: البته جریان های دیگری هم هستند که در حال مبارزه با دولت آقای مالکی هستند. داعش(دولت اسلامی عراق وشام)، یکی از این سه جریان است. مجموع آمار در مورد نیروهای ثابت آن حول و حوش 17 تا 30 هزار عضو فعال را نشان می دهد، هر چند یارگیری های بسیاری نیز دارد. داعش در سال 2003 از درون القاعده شکل گرفت. از 2003 تا 2006 داخل القاعده بود اما از 2006 با رهبری ابوحمزه مهاجر و پس از آن با رهبری ابو عمر بغدادی و بعد از آن ابوبکر بغدادی به تدریج از القاعده فاصله گرفتند؛ تا جایی که در فوریه 2014 ایمن الظواهری به طور رسمی از اینها سلب وابستگی کرد و گفت این گروه، عضو القاعده نیستند. دلیل هم دارد زیرا هر چند القاعده گرایش ضد شیعی نیز دارد اما هدف اصلی آن غرب است، در حالی که هدف اصلی جریان داعش، تشیع است یعنی دو جریان رقیب یکدیگر هستند و اتفاق عجیبی است که در حال رخ دادن است.


فیرحی با تاکید بر اینکه القاعده و نیز داعش، مثلثی از ضد دارند، تصریح کرد: اهل سنت کلاسیک که اینها را تکفیر می کنند، شیعیان و غرب که اضلاع این مثلث را تشکیل می دهند. در هر دو آنها اهل سنت کلاسیک در ضلع آخر قرار دارد. در داعش، تشیع در مرکز مبارزه است اما آماج القاعده عمدتا ضد غربی و به لحاظ مذهبی شده آن هم ضد صهیونیسم و یهود است. این مساله تا جایی است که داعشی ها برخی از جریان های القاعده از جمله جبهه النصره را مورد هجوم قرار داده اند. جالب این است که چند روز قبل سر سه تن از رهبران النصره را زده بودند، برای آنکه نشان دهند اینها از آن گروه نیستند.


او ادامه داد: گروه داعش از سال 2014 حملات خود را آغاز کردند و به سمت عراق بیشتر گرایش یافتند. در حقیقت بیشتر در صحاری نینوا بودند اما امروز توانستنه اند یکی از قوی ترین شهرهای عراق را تصرف کنند. می توان گفت داعش، سرزمینی به اندازه خود عراق را در تصرف دارند که کمی از ترکیه، سوریه و عراق را شامل می شود و بیش از 4 و حدود 5 میلیون جمعیت را تحت پوشش قرار داده و یک دولت رسمی با قوانین خاصی نیز اعلام کرده اند.


این استاد دانشگاه، گزارش دوم خود را در مورد ایدئولوژی جریان های سلفی دانست و اظهار کرد: جریان سلفی ایدئولوژی سنگینی دارد که به آن اشاره می کنیم. درون سلفیه یک سلفی علمی را در جنوب خلیج فارس داریم یا سلفی های «الصحوه» یعنی شیوخ بیداری در عربستان یا در مناطق دیگر. دومی سلفی های جهادی و در حقیقت جهادی های تکفیری هستند. جریان تکفیر تا اندازه ای در اندیشه های آنها مهم است که از در این دو هفته، سه تا چهار کتاب به نام «فقه تکفیر» از درون اهل سنت منتشر شد؛ بنابراین داعش از سلفی های جهادی تکفیری است و عمده ایدئولوژی آنها احیای خلافت عباسی و پرچم هایشان نیز نماد آنهاست. بزرگترین ضد آنها شیعه است و در خطبه های نماز جمعه و کلیپ های منتشر شده از آنها از شیعه به عنوان «روافض صفویه» یاد می کنند. جالب است که ارتش مالکی را نیز «جیش الصفویه» می خوانند یعنی اصلا آنها را عرب تلقی نمی کنند. ایده ای تحت عنوان «تاسیس الحکومت الاسلام» دارند و معتقد هستند که حتما باید حکومت اسلام و نه حکومت های اسلامی را تاسیس کنند. جالب این است که در دیدگاه های خود پسوند «اسلامی» را به کار نمی برند بلکه در دیدگاه های خود از «حکومت اسلام» استفاده می کنند.


او در توضیح ابزارهای داعش بیان کرد: آماج آنها مثلث سنی های کلاسیک یعنی پیروان مکاتب ائمه اربعه، شیعه و غرب هستند. این گروه، بیشتر گرایش ضد شیعی دارند. جالب است که بسیاری فکر می کنند اینها دست نشانده غرب هستند، در حالی که این بیماری ذاتی خارومیانه است که غرب و نظام های اطلاعاتی نیز می تواند از آن استفاده کند. در آنها نشانه هایی از گرایش به غرب دیده نمی شود و اتفاقا یکی از اولین صحبت هایی که ابوبکر بغدادی که امروز خلیفه داعش نام دارد، پس از آزادی از زندان ابوغریب داشت، این بود که بلافاصله به فرماندهان آمریکایی گفت که سال 2013 شما را در نیویورک خواهم دید یعنی به این شکل نیست که دست نشانده آمریکایی ها باشند.


فیرحی یکی از ابزار عمل داعش را تکیه بسیار بر خشونت دانست و افزود: از آن به عنوان «خشونت مقدس» صحبت می کنند، ظاهر گرایی مذهبی سنگینی دارند یعنی بر اجرای ظواهر تکیه می کنند. درآمدهایی از سه قسمت مصادره ها، فرستادن نفت در بعضی مناطق و غنایم بحث اصلی در این زمینه به شمار می رود. در صدر اسلام که نظام تشکیلاتی اسلامی هنوز شکل نگرفته بود، جنگ های غیر متمرکزی ایجاد می شد و مجاهدین در این جنگ ها، هر آنچه که اموال منقول بود را غنیمت خود می دانستند و در نهایت خمسی نیز به دولت مرکزی می دادند. تشکیلات آنها برخلاف القاعده اصلا متمرکز نیست بلکه خصلت کاملا غیر متمرکز دارند یعنی گردان های آنها کاملا مستقل اما همسو عمل می کنند. یک شورای مرکزی دوازده نفری دارند اما به معنای یک نوع هماهنگی است. این غنایم برای جوان های رادیکال، جاذبه بسیاری دارد.


او ادامه داد: طبق گزارش های رسیده در میان آنها افراد بسیاری نیز از کشورهای اروپایی هستند، به طور مثال فردی به نام «ابومحمد الامریکی» که ظاهرا یک آمریکایی و بازوی راست بغدادی است. می توان گفت این گروه، جمعیت های چند ملیتی هستند که خشونت، ظاهرگرایی، تکفیر و غنایم، آنها دور هم جمع کرده است. به ویژه جاذبه غنایم و جاذبه های دیگری نیز وجود دارد؛ به شدت هم نسبت به زندگی بانوان سخت گیر هستند.


این پژوهشگر علوم سیاسی دومین گروه مبارز در عراق را گروه «شوراهای بیداری» یا «جماعات الصحوه» خواند و گفت: در حقیقت می توان از اینها به عنوان همان جمعیت بیداری اسلامی یاد کرد. این گروه در سال 2006 متمرکز شدند، البته پیش از آن شکل گرفته بودند. این گروه بعد از صدام، ابتدا گرایش های ضد آمریکایی داشتند اما به تدریج با نیروهای آمریکایی و دولت مرکزی عراق همسو و ضد القاعده شدند و توانستند القاعده را به سمت سوریه هل دهند. به این معنا که تا زمانی که گروه های صحوه که جمعیت مسلح آنها بین 70 تا 80 هزار نفر تخمین زده شده است، با دولت مرکزی بودند، جریان های مسلح همیشه از مرکز عراق دور بود اما وقتی که با دولت مرکزی اختلاف پیدا کردند، همین ها درها را برای جریان های ردیکال باز کردند.


او ادامه داد: طبق قانون هیدرولیک در زندگی اجتماعی، این جمعیت در صورت اتحاد با دولت، جریان های رادیکال را به سوریه می راندند و در آنجا این حرکت ها شکل می گرفت. با انتخابات اخیر در عراق و در هم شکستن اجماع عراق، این گروه مرزهای سنی نشین را شل کردند و این جریان دوباره به داخل عراق سرریز شد. جریان «الصحوه» جریان بزرگی است و به تازگی دوباره در حال سازماندهی است. یک مجلس هماهنگی هم داشتند که امروز با فتوای آیت الله سیستانی دو گانه شده اند و تا حدودی شکست. این دومین گروه مخالف دولت عراق و پاشنه آرامش عراق است که دولت مرکزی باید تلاش کند با اینها وارد تعامل شود.


فیرحی گروه سوم را جریان های بازمانده از نیروهای بعثی در بخش های امنیت و نظامی خواند و افزود: دولت عراق در زمان صدام، بیشترین نیروهای ارتش خود را از نینوا، الانبار و تکریت جمع می کرد. می توان گفت که همیشه این قسمت ناراضی بود. مهم این است که این سه جریان یعنی داعش، الصحوه و جریان بازمانده نظام سابق، در حال حاضر به هم گره خوره اند و این بحران را درست کرده اند اما دو گروه از آنها فعالیت های سیاسی دارند. به این معنا که از نارضایتی سیاسی به رقیب، میدان داده اند اما گروه اول یک دستگاه فقهی یا فکری بسیط  دارد که می توان آن را بیشتر توضیح داد.


عبدالامیر نبوی؛ معاون پژوهشی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم تحقیقات و فناوری:

داعش، نماد تحولات اقتصادی و اجتماعی عراق و سوریه است


استادیار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، مهم ترین مقصر شکست روند دموکراسی خواهانه در منطقه را اسلام گرایان میانه رو دانست و گفت: اصولا اسلام گرایان میانه رو نیز نیروهای سیاسی-اجتماعی قابل اعتمادی برای گذار مسالمت آمیز و دموکراسی خواهی نیستند. اسلام گرایی القاعده به عنوان نقطه عطفی در تحولات اسلام گرایی رادیکال است و سه نسل می توان برای آن توضیح داد.


دکتر سید عبدالامیر نبوی سخنان خود را با اشاره به تحولات سه سال اخیر منطقه آغاز کرد و گفت: تحت تاثیر تحولات سه سال اخیر خاورمیانه و ناکام باقی ماندن روند تغییر در برخی از کشورهای منطقه، میان توده و به ویژه جوانان که بنیانگذار انقلاب های عربی بودند، یک سرخوردگی ایجاد شده است به این معنا که گویی قرار نیست فعالیت های مسالمت آمیز و دموکراسی خواهانه به نتیجه برسد. تعبیری در ابتدای دهه 1990است که تحت تاثیر جهانی شدن، ارواح قدیمی به تحرک در آمده اند و گویی دوباره در سه سال اخیر همین اتفاق رخ داده است.


او تصریح کرد: به این معنا که تحت تاثیر این که روند تغییر دموکراسی خواهانه، مسالمت آمیز و مشارکت جویانه به نتیجه نمی رسد، دوباره ارواح قدیمی در منطقه به تحرک در آمده اند؛ مهم ترین نماد آنها نیز همین اسلام گرایی رادیکال است. برخلاف آن چه که گفته می شود مقصر آن بازماندگان هستند، به نظر می رسد مهم ترین مقصر شکست این روند، اسلام گرایان میانه رو هستند. روند عملکرد حزب عدالت و توسعه در ترکیه چه در جریان پارک گزی و چه در تحولات سوریه، روند عملکرد اسلام گرایان میانه یعنی اخوانی در مصر و هم چنین روند اولیه عملکرد النهضه در تونس نشان داد که اصولا اسلام گرایان میانه رو نیز نیروهای سیاسی-اجتماعی قابل اعتمادی برای گذار مسالمت آمیز و دموکراسی خواهی نیستند. آنها اپوزیسیونی نجیب هستند که بهتر است همیشه تحت فشار باقی بمانند.


او با اشاره به دوران یک ساله ریاست آقای مرسی، اظهار کرد: این دوره کوتاه نشان داد که معلوم نیست چنانچه اسلام گرایان میانه نیز به قدرت برسند، عملکردی قابل توجیه و دفاع داشته باشند. در تونس نیز النهضه تحت فشار بیرونی همچنان دموکراسی خواه باقی ماند، وگرنه در ابتدای امر به سمت ائتلاف با سلفی ها و سیطره کامل بر قدرت سیاسی پیش رفت.


نبوی در نگاه از منظری کلی تر، اسلام گرایی القاعده را به عنوان نقطه عطفی در تحولات اسلام گرایی رادیکال دانست و افزود: اسلام گرایی القاعده دارای سه نسل است. نسل اول همان خود القاعده و تاسیس جبهه جهانی اسلامی علیه صلیبیون و یهودیان است که نقطه عطف حرکت آن و ورود به فاز بین المللی مبارزه، 1997 با بمبگذاری در سفارت مصر در پاکستان است. انتشار بیانیه تشکیل آنها 1998 و سپس دو بمبگذاری در سفارتخانه آمریکا در کنیا و تانزانیاست. نقطه عطف مهم تر، سال 2001 حمله به نیویورک و مجموعه اتفاقاتی که افتاد به شمار می رود. همین مساله بود که موجب شد مباحث جدی در مورد نظام بین الملل و مباحث منطقه ای شکل بگیرد. رهبری این جریان نسل اول با اسامه بن لادن بود اما واقعیت این است که تشکیل القاعده، ترکیب تجربه اسلام گرایان چند کشور پاکستان، بنگلادش، مصر، برخی از فراری ها ار سوریه و لیبی، عربستان و سودان بود. ترکیب سرمایه و تجربه تشکیلاتی اسلام گرایان رادیکال چند کشور سبب شد که القاعده شکل بگیرد. اینها با طالبان پیوند می خورند و سعی می کنند از امکانات و ظرفیت های طالبان در افغانستان و همچنین وضعیت خاص پاکستان استفاده کنند.


او ادامه داد: نسل دوم القاعده از سال 2003 به بعد در عراق شکل می گیرد یعنی حمله آمریکا به عراق و نیروهای ائتلاف که سبب سرنگونی حزب بعث می شود. از این به بعد با برنامه ریزی ایمن الظواهری پیش می رود. در این نسل، شبکه های جهادی به صورت قارچ گونه در کشورهای مختلف رشد می کنند، به لحاظ فکری و ایدئولوژیک با مرکز فرماندهی همسو هستند اما نوعی آزادی عمل دارند. در این چارچوب است که شاهد تاسیس فرماندهی های منطقه ای هستیم. فرمول این بود که هر منطقه و هر کشور می تواند نسخه خاص خود را از القاعده داشته باشد. کافی است تنها با مرکز فرماندهی همسو باشد، بخواهد غرب را تضعیف کند و امارت و فرماندهی شبکه مرکزی القاعده را به رسمیت شناخته باشد.


این پژوهشگر در توضیح نسل سوم القاعده بیان کرد: نسل سوم القاعده از سال 2011 به بعد شکل می گیرد. این نسل دقیقا نقطه عطفی به شمار می رود زیرا جهاد جهانی نسل اول در اینجا به جهاد محلی تبدیل می شود. از سال 2011 به بعد در کشورهایی که دچار بهار عربی شده اند، خلآ قدرت مشاهده می شود یعنی نظم سیاسی موجود تضعیف شده است و  به علت ضعف احزاب سیاسی و نیروهای اجتماعی موجود، هنوز نظم سیاسی مستحکم و مقتدری شکل نگرفته است.


او تصریح کرد: این وضعیت، شرایط مناسبی را برای ظهور نسل سوم و عضو گیری آن فراهم می کند. نقطه عطف نسل سوم، ظهور جبهه النصره در سوریه تحت تاثیر تحولات 2011 و 2012 به بعد و پس از آن، تشکیل داعش به شمار می رود. برخی محققان معتقدند جبهه النصره و داعش، هر دو نماد نسل سوم القاعده هستند و برخی دیگر تنها داعش را نماد نسل سوم القاعده می دانند زیرا می گویند جبهه النصره، تداوم نسل دوم القاعده است.


نبوی، ویژگی های نسل سوم القاعده را دسته بندی کرد و گفت: اولین ویژگی این است که اولویت مبارزه با دشمن دور و نزدیک، دوباره تغییر کرده است. دیگر قرار نیست به غرب ضربه بخورد، ابتدا باید دشمن نزدیک نابود و سرکوب شود. تحت تاثیر همین مساله مبارزه برای برپایی یک حکومت و امارت یا یک نظم اسلامی در کشورهای اسلامی، منطقه یا جهان عرب است تا آنجا تبدیل به پایگاهی برای گسترش و تداوم مبارزه شود. ویژگی دوم این است که نقش گروه ها و رهبران محلی، طایفه ای و قومی پررنگ شد و دیگر با رهبران تاریخی مواجه نیستیم. به لحاظ ایدئولوژیک ممکن است با القاعده هم سو باشند اما به شدت خودمختار هستند و آن گونه عمل می کنند که خود صلاح می بینند. ویژگی بعدی این است که به شدت قومی طایفه ای هستند. به دلیل این بافت قومی و طایفه ای، بیشتر نیز بر دشمنان قوم، طایفه ای و مذهبی مانند صوفی ها، شیعه ها و کردها  تاکید دارند.


او ادامه داد: ویژگی دیگر این است که ذهن آنها به شدت اسطوره ای و غیر تاریخی است یعنی چندان به دنبال واقعیت های تاریخی نیستند و نگاهی به شدت اسطوره ای به گذشته جهان اسلام دارند. نکته نهایی این که اگر بپذیریم در اندیشه های اسلامی و نوشته های اسلام خواهان سنتی با نوعی فرهیختگی مواجهیم، در حالی که نوشته های سید قطب اتفاقا نماد غیر فرهیختگی است و عمق چندانی به لحاظ مذهبی ندارد، می توان گفت نسل سوم القاعده که کاملا طایفه ای قومی شده به هیچ وجه نشانه ای از مباحث عمیق فکری ندارد و نیازی نیز نمی بیند که خود را درگیر این موضوعات عمیق مذهبی کند.


او در پایان تاکید کرد: داعش، نماد تحولات واقعی اقتصادی و اجتماعی داخل عراق و سوریه است. یکی از مهم ترین کسانی که در بروز، ظهور و قدرت یابی این گروه عمل کرده، عملکرد طایفه ای خود دولت مرکزی عراق یعنی نوری مالکی است. آن عملکرد طایفه ای واکنش طایفه ای را به دنبال داشته است.


دکتر سجادپور؛ عضو هیات علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه: دنیای عرب دچار فلج استراتژیک شده است.

 

دکتر سیدمحمد کاظم سجادپور، عضو هیات علمی دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه با مطرح کردن این سوال که «نسبت گروه های افراطی در منطقه با ایران چگونه است و این مساله به چه شکلی قابل تحلیل است؟» گفت: این سوال، بسیار مهم است زیرا «دگر» برای بسیاری از آنها ایران و تشیع است. از عراق، داعش و القاعده فراتر رفته و تصویر را در سطح منطقه می آورم تا بتوان پاسخ این پرسش را داد. برای این کار باید در ابتدا شمایی کلی از منطقه ارائه داد.


دکتر سجادپور در نشست «اعتدال و افراط؛ ایران در منطقه» با بیان اینکه بسیاری از ما در تجزیه و تحلیل و نگاه به جهان به نگاه قدرت های بزرگ محوری معتقد هستیم، اظهار کرد: پس از پایان جنگ سرد، تحولی در رابطه با این منطقه رخ داد؛ پیش از آن منطقه، قفل روابط شوروی و آمریکا بود که بعد از آن از این فشار باز شد. خود این موضوع نیز به ظهور بازیگران متعدد انجامید، بازیگرانی که الزاما دولتی نیستند. بازیگرانی که بومی هستند، در منطقه فعالیت می کنند و زیر بلیت هیچ دولت یا دست نشانده هیچ کشوری نیست؛ البته تنها این گروه ها نیستند. در این منطقه نیز مانند همه مناطق جهان، مشاهده می شود که بازیگران دولتی نیز بسیار قوی و سرنوشت ساز هستند.


مساله دیگر در مورد بازیگران این است که قدرت های منطقه ای بیش از قبل مطرح هستند و قدرت های بین المللی نیز این منطقه را ترک نکرده اند یعنی در این منطقه ترکیبی از بازیگران وجود دارد.


عضو هیات علمی دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه با بیان اینکه آمریکایی ها مهندسی اجتماعی بزرگی برای منطقه داشتند، گفت: در حال حاضر قدرت های بزرگی در این منطقه هستند. ترکیبی از این قدرت ها با یک تحول دیگر همراه است و این بعد نیز بسیار مهم است.


بازیگرانی که نام آن را بازیگران فراملی می گذاریم. امروز تمام کشورهای غربی بلااستثنا اتباعی زاده ی غرب در سوریه و داعش دارند، به این افراد، جوامع ماورای ملی می گویند. از تمام کشورهای غربی به طور متوسط حداقل 200نفر در این داستان های سوریه و داعش حضور دارند. طرف، هلندی، آلمانی، آمریکایی، روسی و حتی چینی است اما حول فضای منحصر به فرد به وجود آمده در روابط بین المللی از طریق فضای مجازی امکان بازیگری و کنشگری یافته است.


او تصریح کرد: در این تصویر کلان منطقه ای پدیده هایی حایز اهمیت فراوان است. افول نسبی بازیگری دنیای عرب خصوصا در سطح کنشگران دولتی از این پدیده هاست. دنیای عرب عملا 4 بازیگر منطقه ای داشت که ماورای مرزهای خود نقش منطقه ای داشتند؛ مصر از اثرگذارترین آنها بود که زمانی تمام دنیای عرب از نظر فکری و عملی از آن حمایت می کردند اما امروز با اتفاقاتی شوک آور مواجه است. امروز صحنه سیاسی مصر، محلی است که بازیگران خرد منطقه ای نیز در آن نقش یافته اند. عراق یکی دیگر از آنهاست که زمانی بازیگر فوق العاده مهمی بود که خود را نگهبان شرقی دنیای عرب می دانست اما امروز خبری از بازیگری آن نیست و در ده روز گذشته یکی از شوک های مهم استراتژیک جهان در این کشور رخ داده است.


سجادپور، سوریه را نیز یکی از آنها دانست و بیان کرد: امروز تنها بازیگر منطقه ای از بازیگران دنیای عرب که مقداری خارج از مرزهای خود بازی می کند، سعودی است که بازی بسیار عصبی و واکنشی دارد. دنیای عرب دچار یک فلج و رخوتی شده است که در مواردی به تجزیه این کشورها، دو پارگی و... انجامید؛ به طور مثال آنچه در لیبی می گذرد از نظر چندپارگی تکان دهنده است. این منطقه، بازیگران غیر عرب هم دارد از جمله ایران؛ برخلاف آن چه در دنیای عرب رخ داده و بازیگران عرب در یک رخوت استراتژیک قرار گرفته اند، ایران به عنوان یک بازیگر منطقه ای بالا آمده است.


او اظهار کرد: ایران به لحاظ ساختاری، جمعیت، سرزمین، منابع و... یک قدرت منطقه ای به شمار می رود. قدرت های منطقه ای نیز در بدو جنگ سرد فضای بازتری یافتند و ایران نیز همینطور. علاوه بر آن چند موج استراتژیک هم به بر آمدن بیشتر ایران کمک کرد، یکی از آنها فروپاشی شوروی است که فضای حایلی بین ایران و منطقه شمال آن ایجاد کرد. فروپاشی طالبان و مهم تر از همه فروپاشی رژیم صدام نیز از عوامل اثر گذار در این زمینه بود. به نظر می رسد شوکی که فروپاشی رژیم صدام به دنیای عرب و منطقه خلیج فارس وارد کرد تا این لحظه برای آنها قابل هضم نبوده است. ایران نیز چالش های خاص خود را دارد اما این جنبه برآمدگی همراه با جنبه هایی اکتسابی است.


او با بیان اینکه ایران در نگاه جمعیت شناسی برای اولین بار در تاریخ خود اکثریت شهرنشین و اکثریت باسواد را دارد، گفت: علاوه بر آن ایران در مجموعه دستاوردهای خود یک دستاوردهای سیاسی داخلی دارد از جمله اینکه از طریق انتخابات، قدرت اجرایی را جابه جا می کند. تحولی که در سال گذشته در ایران رخ داد فضای سیاسی را به شکل مسالمت آمیزی دگرگون کرد؛ در هیچ کدام از کشورهای عربی چنین موقعیتی وجود ندارد. یکی از پیامدهای این فضا مدیریت متفاوت پرونده هسته ای ایران است. اینها برای بخشی از دنیای عرب و همینطور برای نتانیاهو و رژیم صهیونیستی بسیار شوک آور بوده است.


این دیپلمات ایرانی ادامه داد: حال در چنین شرایطی که ایران بالا آمده است، ایدئولوژی های ضد ایرانی و ضد شیعی و چنین بازیگرانی در منطقه هستند. آنچه فوق العاده مهم است ایجاد یک همپوشانی منفعت میان بازیگران دولتی و این بازیگران غیر دولتی و پراکنده است. امکان ندارد بین دستگاه های سعودی یک نفر پیدا شود که این اقدام داعش در عراق را محکوم کرده باشد بلکه برعکس، آنچه به عنوان یک عملیات نظامی است با واژگان و گفتمان هایی ارائه می شود که نشان دهنده یک شادمانی است. شادمان از اینکه به هر حال قوتی که ایران گرفته بود در حال آسیب دیدن است و این آسیب برای اینها بسیار قابل توجه است. به نظر می رسد منطقه در حال ورود به  مرحله ای است که بازیگران خرد، دولتی و بعضا فراملی یا بین المللی یک هم پوشانی و در عین حال نقاط اختلاف و تفاوتی دارند که خود این منطقه را پیچیده کرده است.


او با اعتقاد بر اینکه پاشنه آشیل و نقطه تقابلی و در عین حال فکری ایران با این موارد است و تنها از نظر عملی نیست، گفت: آنچه به طور عمده مهم است، خود مساله افراطیون است. این نوع نگرش به دین، زندگی، سایر انسان ها و زن به هر مقیاس و میزان متعارف بشری نگاه شود این عقاید، عقاید افراطی است که هیچ نسبتی با اسلام ندارد. این با پدیده ای همراه می شود به نام «تروریسم» که از نظر هم علمی و هم عملی قابل مطالعه است. این گروه ها عملا افراطی تروریستی هستند و ترور بخشی از ایدئولوژی آنهاست. این تروریسم افراطی با یک زبان بین المللی برای همه قابل درک است. زبانی که ایران در این زمینه به کار می برد و اینها را می کوبد، از نظر گفتمانی یک زبان بین الملی قابل فهم است.


سجادپور به بیان نکته ای دیگر در این زمیه پرداخت و اظهار کرد: یکی از مهم ترین مفاهیمی که این گروه ها و دیگرانی که منافعشان با آنها هم پوشانی دارد، نگران آن هستند، «مردم سالاری» است. در اینجا نیز با مفهومی بسیار جهانی و با زبان درک بین المللی رو به رو هستیم که یک نوع عملی نیز به همراه می آورد. زمانی که شما مجبور به توجه به چارچوب هایی قانونی شده ای، یک رفتار سیاسی خاصی به وجود می آید که با رفتار سیاسی ای که این گروه ها دارند، بسیار متفاوت است.


او در پایان با تاکید بر اینکه در این جاست که رابطه آنها با ایران چندلایه پیدا می کند، گفت: یک رابطه استراتژیک؛ از نظر این گروه ها برآمدن ایران را باید به عنوان یک چالش نگریست و مهار کرد اما یک بعد هنجاری و گفتمانی هم به لحاظ اعتقاد دینی ایران ماورای مسایل دولتی و حکومتی در این بین وجود دارد. مساله، یک نوع نگرش گفتمانی به فکر و اعتقاد ایرانی است. به نظر می رسد از نظر سیاسی هم همین بحث وجود دارد. در مجموع این جریان افراط گرا فقط در یک گروه، تفکر و گفتمان خلاصه نمی شود، بلکه در یک رفت و آمد استراتژیک و یک تصویر کلان تر نیز باید مورد توجه قرار گیرد که همین یکی از چالش های بزرگ غرب نیز به شمار می رود. اهمیت بسیار مساله پژوهش در مورد قدرت در اینجا قابل درک است.


کیهان برزگر عضو هیات علمی دانشگاه و رییس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه: جنبه ژئوپلیتیک جریان های افراطی، امنیت ملی ایران را تهدید می کند.


دکتر کیهان برزگر با اشاره به نقشی که افراط گرایی منطقه یی در امنیت ملی ایران می تواند داشته باشد، گفت: نکته اصلی این است که این افراط گرایی یک شکل کلاسیک ایدئولوژیک دارد و طبیعتا دارای جنبه ضد ایرانی، ضد شیعی، ضد دولت ملی، ضد مرزهای سیاسی، انحصارگرا، ایدئولوژیک و ضد دموکراسی است.


دکتر برزگر در نشست «اعتدال و افراط؛ ایران در منطقه» بیان کرد: در کنار همه اینها، افراط گرایی ویژگی جدیدی نیز یافته است که می تواند از لحاظ امنیت ملی ایران واقعا نگران کننده باشد؛ اینکه این جریان های افراطی جنبه ژئوپلیتیک هم یافته اند. افراط با گروه های فروملی شروع شد و متاسفانه امروز دولت ها هستند که پشت این جریان های افراطی قرار دارند. به طور مثال لجستیک داعش، از طریق ترکیه بود یا نقشی که عربستان سعودی همین الان پشت داعش ایفا می کند.


او درباره ورود داعش در عراق گفت: باور آن مشکل است که گروهی چند هزارنفری با این سرعت وارد کشوری شوند و تا اینجا پیش روند بنابراین حتما باید جریانی فراتر از یک جریان محلی پشت آن باشد. این همان چیزی است که من آن را خطرناک بودن بازی ژئوپلیتیک این نیروهای افراطی و ورود دولت ها پشت صحنه این بازی می نامم. این مساله می تواند از لحاظ امنیت ملی برای ایران خطرناک باشد. نگرانی من از لحاظ بر هم ریختن روابط منطقه ای ایران  است. اگر روابط منطقه ای ایران به حد تعادل خود نرسد، فضایی ایجاد می شود که بازیگر خارجی وارد صحنه شود یعنی یک استراتژی پشت این استراتژی همکاری منطقه ای ایران است که این افراط گرایی می تواند آن را تحت تاثیر قرار دهد.

برزگر با اشاره به روابط ایران و عربستان توضیح داد: تحولات بهار عربی نشان داد که دولت های منطقه ای واقعا می توانند نقش بازیگران فرامنطقه ای را تحت تاثیر خود قرار دهند؛ به طور مثال در حال حاضر در سوریه، آنچه در روابط بین الملل و علوم سیاسی «تنازعات درون کشوری» نامیده می شوند، در حال بالا آمدن هستند. بازیگران منطقه ای نیز بازیگرانی هستند که آن را مدیریت می کنند. آمریکایی ها و اروپایی ها نیز کاری نمی توانند انجام دهند و بسیاری معتقدند که ایران و عربستان هستند که تاثیر اصلی را درون منطقه دارند.

او ادامه داد: آمریکایی ها از نظر تئوری مخالف ترور هستند، حتی بر این مبنا جنگ را در افغانستان شروع کردند اما پیچیدگی صحنه نشان می دهد که گویی دست دیگری نیز سیاست ها را جلو می برد. در حقیقت این مساله در حال تبدیل به بازی ژئوپلیتیک بسیار گسترده ای است که گروه های خاصی نیز سعی بر استفاده از آنها دارند. این گروه ها هر چند ایدئولوژیک اما ساده انگارانه در حال ورود به صحنه ای هستند. اگر آن اراده سیاسی برای بازیگری منطقه به وجود آید، ممکن است در آینده توافقی برای برچیدن آنها نیز ایجاد شود. در زمانی که تمام جهان عرب در حال افراط گرایی و گرفتاری است، اتفاق خوب اعتدال در ایران رخ می دهد. اعتدال درست می تواند دشمن افراط گرایی باشد و از لحاظ مفهومی کار کردن روی این مساله بسیار جالب است.

این استاد روابط بین الملل ادامه داد: این استدلال وجود دارد که ایران و آمریکا همانطور که در افغانستان با هم همکاری کردند، به این شکل که ایران، اطلاعات نیروها را داد، آمریکایی ها بمباران کردند و نیروهای زمینی، کابل را تسخیر کردند، در عراق هم همکاری کنند. این مساله پیچیدگی های خاص خود را دارد. در آستانه فروپاشی قرار گرفتن عراق به معنای شکست سیاست های ایران و آمریکاست. این یک طرف داستان است. ورود ایران به این مساله می تواند استراتژی منطقه ای ایران را به چالش کشد. تحولات منطقه ای نقش بازیگران منطقه ای را افزایش داده است و دیگر نیازی به بازیگران خارجی نیست. بازیگر خارجی پیچیدگی هایی را برای امنیت ملی ایران به همراه دارد به ویژه اگر آمریکا باشد.


او در پایان با بیان اینکه شواهد موجود نشان می دهد که آمریکایی ها در عراق موفق نبوده اند، اظهار کرد: شانس همکاری منطقه ای بسیار ضعیف است زیرا مشروعیت تعاملات منطقه ای ایران را به چالش می کشد. ایران چاره ای ندارد جز این که استراتژی منطقه ای خود را جلو برد و  مشروعیت نقش خود را هم از لحاظ ایدئولوژیک و هم ژئوپلیتیک به گونه ای پیش برد و سعی نکند از بازیگران خارجی در جهت اهداف منطقه ای خود استفاده کند، زیرا این اقدام، چالش های خاص خود را به همراه خواهد داشت. به همه دلایل موجود بسیار بعید است که این کار انجام شود، مگر اینکه در چارچوب جنگ علیه تروریسم جهانی باشد که یک نوع مشروعیت عمومی را درون منطقه به همراه آورد. ایران حتما باید سیاست خارجی چند لایه و پیشرفته ای را برای مبارزه با این افراط گرایی ژئوپلیتیکی و دولتی شده داشته باشد.