گروه مطالعاتی مصر و شمال آفریقا
روند دولت- ملت سازی در تونس و لیبی پس از انقلاب
در ابتدا دکتر ابراهیمی سخن خود را با چند سوال آغاز کرد؛ اینکه چرا پس ازانقلاب 17فوریه لیبی که شروع آن دربنغازی بود، دولت لیبی به سمت " دولت ورشکسته " پیش می رود ؟ چرا در کشورهایی که باعنوان بهارعربی ازآنها یاد می شود معظلات امنیتی به طور وسیع وجود دارد؟ چرا مسئله دولت- ملت مدرن به شیوه ای که درکشورهای غربی صورت گرفت دراین کشورها صورت نگرفته است؟ سپس وی دوسناریو در خصوص شمال آفریقا مطرح کرد. نخست، بسته شدن پرونده انقلابات عربی و بهار عربی و دوم پرونده اخوان المسلمین.
وی در خصوص سناریوی اول سه سناریوی دیگر در رابطه با مسائل لیبی مطرح کرد. نخست، به نظر می رسد مدل السیسی، ناصریسم دوم ، درکشورهای عربی بویژه درلیبی درحال پیاده شدن است. دوم جنگ داخلی درلیبی و سناریوی سوم اینکه حکومت فعلی که مورد حمایت قطر و بعضی ازکشورهای اروپایی است، به قوت خود باقی بماند. در خصوص سناریوی آخر وی افزود که این سناریو نامحتمل است زیرا این جریان خود به سمت جهادی ها گرایش دارد. اگرچه لیبرالها نیز درکنگره ملی حضور دارند اما بخش اعظم اخوانی ها وجهادی ها فضا را به سمت جهادی شدن پیش می برند. دکتر ابراهیمی شرایط را به نفع سناریوی اول یعنی مصری شدن روند تغییرات وکودتای نظامی را در لیبی قوی تر دانست. وی در ادامه دلایل خود را از منظر روابط بین الملل، علوم سیاسی و اندیشه سیاسی برای تقویت این سناریو مطرح کرد.
این استاد دانشگاه اظهار داشت معضل بزرگ لیبی بحث قبیله ای بودن و بحث عدم وجود دولت -ملت مدرن است. اینکه چرا درکشورهای عربی بحث دولت مدرن"state" رابطه خوبی با مردم ندارد به دونظریه "الجماعت والدوله" برمی گردد. رهیافت اول به اندیشه "حسن حنفی" که نوعی چپ اسلامی است برمی گردد. حنفی می گوید بجای الدوله باید به جماعه تاکید کنیم. درمقابل این نظریه تفکر النهضه قراردارد که دیدگاهی عقل گرا، محاسبه گر و مدرن در مفهوم غربی آنگونه که در اندیشه الجابری به چشم می خورد را رادنبال می کند. در لیبی به نظرمی رسد تمام قبایل و جریانهای جهادی، اخوانی و سلفی به سمت الجماعه یعنی اندیشه حسن حنفی پیش می روند. اندیشه ای که نهاد دولت مدرن را قبول نمی کند و از طریق شورا، گفتگو ، قوانین اسلامی- قبیله ای و شریعت سعی می کند تا مسائل را حل وفصل کند. درمقابل گروههای لیبرال، ارتش وهمچنین قدرتهای جهانی ازپروژه دولت- ملت سازی مدرن حمایت می کنند.
سپس دکتر ابراهیمی به تبیین اوضاع داخلی کشور لیبی پرداخت. وی اظهار داشت که به لحاظ نخبگان فکری لیبی بسیارکم بضاعت است. قذافی مانع ساخته شدن گروههای روشنفکری درلیبی شده بود وروشنفکرانی هم که وجود دارند، بیشتر گرایش غربی دارند. بنابراین به لحاظ فرهنگی لیبی ازتونس سی سال عقب تراست. بافت قبیله ای هنوز در لیبی حاکم است. هرچند احزاب وجود دارند اما قانون احزاب وجود ندارد. گروههای سیاسی بیشتر به شکل بلوک سیاسی حرکت می کنند ونه به شکل حزب سیاسی. به این معنا که حزب سیاسی مانیفست دارد وهدفش منافع ملی است درحالی که این گروهها جریانهایی قبیله ای هستند ومنافع قبایل راد نبال می کنند. ازفحوای کلام دکتر ابراهیمی بر می آید که درحال حاضر سه قدرت عمده در لیبی وجود دارد که عبارتند از ارتش، جهادی ها و حکومت مرکزی. درارتش خلیفه حنفر قدرت را در دست دارد و ارتباط نزدیکی نیز با سازمان اطلاعات آمریکا دارد و جالب آنکه هنوز میراث دار قذافی است اما به لحاظ گرایش به کشورهای غربی وآمریکا متمایل است. ازسوی دیگر جهادی ها توسط اخوانی های درون حکومت فعلی حمایت می شوند.
اما اصلی ترین بحث میان "حنفر" وگروههای هفده فوریه که ازسوی بخش دیگری از حکومت حمایت می شود بحث برسر دولت -ملت سازی است. حنفر معتقد است که لیبی درحال تبدیل شدن به بهشت جهادی ها است و خطر جنگ داخلی در کشور وجود دارد. اومعتقد است نیروهایی که در30 ژوئن درمصر از سی سی حمایت کردند درلیبی نیز وجود دارند. بنابراین او از نوعی ناصریسم لائیک حمایت می کند. ازآنجایی که قدرتهایی بین المللی منطقه ای مثل آمریکا ، عربستان والجزایر نیز از حنفرحمایت می کنند، کسانی چون "دیوید ماک" عقیده دارند جریانی مثل جریان السیسی درلیبی درحال شکل گرفتن است. دکتر ابراهیمی دلیل دیگربرای قوت این سناریو یعنی مصری شدن روند انقلاب لیبی را در حرکاتی دانست که درجنوب لیبی درحمایت ازقذافی شکل گرفته و بسیاری ازمردم عکسهای قذافی را بر درو دیوار نصب کردند. ترس آمریکا وقدرتهای غربی ازبازگشت میراث قذافی، آنان را به سمت حمایت از جایگزینی علیه این جریان برده و بهترین جایگزین نیز درون ارتش ونهادهای امنیتی قرار دارد. دکتر ابراهیمی اظهار داشت که درحال حاضرشاهد استمرارنقش ارتش درقدرت سیاسی می باشیم، بعلاوه نوعی اندیشه دولت- ملت مدرن دربنعازی درحال شکل گیری است. در ادامه گروههای دیگری که ازخلیفه حنفر حمایت می کنند، قومیت هایی چون امازری ها واولاد سلیمان هستند که به لحاظ زبان ودین اقلیت قومی لیبی هستند. به نظر می رسد که در شرق لیبی نیز 90٪ طرفدار حنفرمی باشند. بعلاوه مثلث قدرت دیگری که از حنفرحمایت می کنند یعنی بازمانده قبایل طرفدار قذافی و بازماندگان نظام اطلاعاتی رژیم گذشته هستند. گروه دیگر "الصاعقه" هستند که گفته می شود درپی احیای کرامت لیبی هستند. درمرکزهم قبایل بنی ولید وامازی ها درحال دور شدن ازحکومت مرکزی ونزدیک شدن به حنفر هستند .
پرونده جهادیان فشارهای زیادی را بر حکومت لیبی آورده است. به طور مثال سقوط زیدان ازقدرت به دلیل همین مسئله جهادی ها بود. گفته می شود یک نوع گسترش اندیشه شبه نظامی جهادی درشمال آفریقا وجود دارد و بعد ازالقاعده خطردوم امنیت آمریکا و خصوصا اروپا همین مسئله است. چراکه لیبی پله اصلی ارتباطی آفریقا با اروپاست و خطر ورود اسلام رادیکال به اروپا ازاین منطقه وجود دارد. هم اکنون سه شهر لیبی در کنترل جهادی ها قرار دارد. در این شهرها امارت اسلامی تشکیل شده و قوانین برمبنای شریعت اسلامی اجرا می شود. به عبارتی هیچ چیز در کنترل حکومت مرکزی نیست، ارتش نیز در آنجا وجود ندارد و القاعده حکومت می کند. منطقه ای میان تونس و لیبی نیز وجود دارد که در دست این گروه است، بدین لحاظ تونس نیز احساس خطر می کند. حمایت آنها از حنفر برای تشکیل دولت مدرن دراین راستاست. عدم وجود دولت مرکزی وموسسات مربوط به آن معظلات امنیتی را درلیبی وشمال آفریقا تشدید می کند.
دکتر ابراهیمی علاوه بر جهادی ها، سلفی ها و اخوان را نیز به عنوان جریانهای دیگر اسلامی درلیبی معرفی کرد. وی اظهار داشت اخوانی ها در قالب حزب عدالت و سازندگی نتوانستند درکنگره ملی لیبی رای قابل توجهی را کسب کنند و بدین لحاظ درحاشیه قرار دارند. اما با جهادی هادرارتباط اند و پول نفت لیبی بطورغیر مستقیم ازطریق اینها به جهادیها می رسد. اخوانی ها ازحمایت قطر برخوردارند. گروه دیگر اسلام رادیکال در لیبی جریان مرابطون است که بانام القاعده جدید شناخته می شوند. این گروه نیزطرفداران حکومت اسلامی هستند و به شکل آرمانگرایانه ای برای کل جهان اسلام برنامه ریزی می کنند. این گروه نیز در شهر "درنه "حکومت اسلامی تشکیل داده اند و قوانین مدرن را قوانین جاهلیت می خوانند. درجنوب غربی لیبی یعنی "التبوع "که نژاد چادی در آنجا ساکن اند به دنبال استقلال هستند. دراینجا نیزدولت مرکزی هیچ تسلطی ندارد و این مسئله راه را برای این گروه هموار می کند.
استاد دانشگاه تربیت مدرس بنا بردلایل یادشده روند داخلی لیبی را رضایت بخش ندانست. وی اظهار داشت اولا احتمال جنگ داخلی زیاد است ودوما وقوع مدل مصری قریب الوقوع است. به دست گرفتن قدرت بشکل رسمی درمصرتوسط سیسی پس ازانتخابات می تواند این روند را تشدید کند. وی این پروسه را برای یمن نیز درصورتی که نتوانند درمقابل جریان القاعده مقاومت کنند قابل تسری دانست. در یک نتیجه گیری کلی انقلابات عربی ازنظر وی به سمت نوعی ناصریسم دوم می رود. ناصریسمی که به غرب نزدیک و واجد نوعی دموکراسی است به نحوی که طبقه متوسط وجوانان پذیرای آن باشند.
دکتر ابراهیمی در خصوص تفاوت انقلاب تونس وانقلاب لیبی به چند مورد اشاره کرد. نخست اینکه تونس تجربه ای متفاوت از کشورهای عربی داشته است که علت آنرا می توان درنوع دیکتاتوری" بن علی" دانست که نوعی دیکتاتوری نرم بود. دوم، ارتش درتونس از دولت مستقل و ازسیاست جدا بود و نهادی کاملا مدرن به شیوه فرانسه است. سوم، درتونس طبقه روشنفکر وجود دارد و به دلیل همین مسئله گروههای تونسی توانستند اختلافات خود راحل کنند و چهارم اینکه درتونس طبقه متوسطی وجود داشت که نسبتا مرفه بود درحالی که درمصر طبقه متوسط فقیربود. بنابراین شیوه انتقال قدرت و تقسیم قدرت به شیوه ای لبنانی درتونس انجام شد اما در لیبی ارتش مدرن که نماد حاکمیت مدرن باشد، وجود نداشت. نظام قبیله ای بعمد، بخاطر تفرقه افکنی میان قبایل و بازیهای سیاسی، توسط قذاقی در لیبی پابرجا ماند.
وی در آخر به راهبرد ایران درمقابل جریانت لیبی اشاره کرد. از نظر وی ایران در قبال رویدادهای شمال آفریقا بسیارمحافظه کارانه به پیش رفته وهیچ راهبرد مشخصی در قبال سناریوهای محتمل درلیبی ندارد. وی دلیل این امر را در این دانست که ایران به جریانهای سیاسی اعتماد ندارد و سرمایه گذاریهای لازم اجتماعی-سیاسی را نیز در شمال آفریقا ندارد. النهضه که یک جریان عقل گرای نومعتزله است خود را به ایران نزدیک نکرده اند زیرا هراس دارند با نزدیکی به ایران کشور آمریکا وعربستان را ازدست بدهند. در لیبی، قذافی نیز ازجریان تشیع درهراس بود زیرا تشیع جریانی زیرپوستی درلیبی وکشورهای شمال آفریقاست که تمامی گروهها ازجمله اخوانی ها، سلفی ها، النهضه و...از آن درهراسند. بعلاوه لیبی ازلحاظ فرهنگی واجتماعی بیشتر به قاهره وابسته است. حتی بنغازی که مرکز فرهنگی لیبی است بیش ازآنکه تحت تاثیر طرابلس باشد، تحت تاثیر قاهره است.حتی انقلاب لیبی هم تحت تاثیرمیدان تحریر قاهره بود. این مسئله سناریوی مصری شدن روند وقایع لیبی را تشدید می کند.
دکتر ابراهیمی اظهار داشت که بهترین راهبرد دراین شرایط برای ایران انتظار است. ایران باید منتظر وقایع حادث درانتخابات مصر باشد و نوع رفتارخود را با تحولات مصر بسنجد. ایران درصورتی دررابطه با لیبی موفق می شود که روابط خود را با مصر و سیسی گسترش دهد. اما چنانچه حکومت فعلی باقی بماند به علت اینکه این جریان اخوانی است با ایران رابطه خوبی ندارد. وی بهترین سناریو برای ایران را سناریوی دولت-ملت سازی مدرن الجابری دانست. از نظر دکترابراهیمی ایران برای نزدیک شدن به لیبی و یا مصر نباید سعی کند، تجارب دولت - ملت سازی خود را در اختیار گروههای لیبی و یا مصری قراردهد زیرا تجارب ایران دراندیشه شیعه ریشه دارد که با تفکر عقلانیت عربی به شیوه الجابری تعارض دارد. با این روند تنها موجبات هراس آنها را فراهم می کند. لذا ایران تنها باید درحوزه های اقتصادی فعالیت کند و از ورود به حوزه هایی که حساسیت ایجاد می کند، بپرهیزد.
درنهایت دکتر ابراهیمی به ضعف جامعه پژوهشی ایران در رابطه با شمال آفریقا بویژه لیبی، تونس والجزیزه اشاره کرد وخواستارادامه برنامه های پژوهشی دراین خصوص شد.
این نشست با پرسش و پاسخ حضار به پایان رسید.
گزارش: سیمین بهبهانی پژوهشگر مهمان و عضو گروه مطالعات مصر و شمال آفریقا