نشست مشترک پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه و انجمن علوم سیاسی ایران با موضوع "ایران، صلح و امنیت بین المللی"

روز یکشنبه 25 اسفند ماه 1392 پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با همکاری انجمن علوم سیاسی ایران  نشستی را با موضوع "ایران، صلح و امنیت بین المللی" برگزار کرد. در این نشست پژوهشگران مقیم و مهمان پژوهشکده، برخی اساتید دانشگاه، و جمعی از دانشجویان مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد از دانشگاه های مختلف حضور داشتند. سخنرانان این نشست آقايان دکتر مجتبي مقصودي استاد دانشگاه و رئيس انجمن علوم سياسي ايران،  دکتر کیهان برزگر استاد دانشگاه و رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، دکتر محمدرضا دهشيري استاد دانشگاه و دکتر محمد جواد حق شناس  اساتید دانشگاه بودند.

در ابتدا دکتر کيهان برزگر به عنوان مدیر نشست ضمن خيرمقدم وخوش‌آمدگويي به حاضران در جلسه، از استقبال کم نظير حاضران آن هم با وجود مقارن بودن زمان نشست با روزهاي پاياني سال و فرا رسيدن سال نو تقدير و تشکر و از آقاي دکتر دهشيري دعوت کرد به عنوان اولين سخنران مطالب خود را ارائه نمايد.

 موضوع  سخنراني دکتر دهشيري حل و فصل بحران سوريه،شاه کليد صلح و امنيت منطقه‌اي بود. دکتر دهشيري در سخنراني خود درباره مباحث امنيتي منطقه اظهار داشت که در حال حاضر 9 پروژه در خاورميانه در حال اجراست که سوريه را مي توان به نوعي کانون اجراي اين پروژه ها دانست. نخست، پروژه  هلال اخواني؛ به گفته دکتر دهشيري در جريان تحولات منطقه که از تونس آغاز شد و در ادامه به سقوط حسني مبارک در مصر و به قدرت رسيدن اخوان المسلمين در این کشور منجر شد، ترکيه، مصر و قطر با هدف تشکيل هلال اخواني، سوريه را وارد درگيري کردند تا اين هلال شکل بگيرد.

اما با طولاني شدن درگيري ها در سوريه و برکناري مرسي از قدرت و نزول جايگاه اخوان در اين کشور پروژه اسلام ژله اي که از سوي اخوان مطرح شد ناتمام ماند و سوريه همچنان مرکز ثقل ماند.

 دوم، پروژه  احياي خليفه‌گرايي جديد؛ به گفته دهشيري بازيگران اين پروژه سلفي هايي اند که به نوعي  بر ساير سلفي هاي سنتي، جهادي و اصلاحي تسلط يافته اند و خواهان احياي خلافت اسلامي در منطقه يا خليفه گرايي جديد هستند. سلفي هاي تکفيري براي رسيدن به اين هدف خاک سوريه را براي اجراي اقدامات خود با توجه به تحولات اين کشور مناسب ديدند اما از آنجايي که درگير فعاليت هاي تروريستي شدند تا کنون به اهداف خود نرسيده‌اند.

سوم، پروژه جنگ لوله‌ها؛ قطر بر اساس اين پروژه قصد داشت با بحران آفريني در سوريه صادرات گاز خود را از طريق خط لوله سوريه به درياي مديترانه و از آنجا به اروپا منتقل کند که با توجه به اختلافات قطر با عربستان و همچنين تداوم درگيري‌ها در سوريه اين پروژه نيز به نتيجه نرسيد.

چهارم، وقوع جنگ سرد جديد قدرت ها در بحران سوريه؛ به گفته دکتر دهشيري در دوران رقابت امريکا و شوروي، مرکز ثقل جنگ سرداروپاي شرقي بود. اما با پايان جنگ سرد اين نقطه ثقل به خاورميانه منتقل شد و اکنون مرکز ثقل در سوريه  قرار گرفته است. به گونه اي که روسيه براي اولين بار قطعنامه هايي را که عليه دمشق در شوراي امنيت سازمان ملل متحد از سوي بلوک غربي به راي گذاشته شده بود وتو کرد. دکتر دهشيري  يادآور شد البته تحولات اخير اوکراين، جنگ سرد جديدي را نويد مي دهد که ممکن است از سوريه به آن کشور منتقل شود.

پنجم، پروژه انتقام گيري عربي؛ دکتر دهشيري معتقد است انتقام گيري عربي پروژه اي نهفته در اختلافات ديرينه خاندان  سعودي با خاندان اسد است و از گذشته نيز همواره اين اختلافات ميان حجاز و شام وجود داشته است .

ششم، پروژه طرح خاورميانه جديد؛ اين پروژه در دوره جرج بوش اعلام شد امادر نقشه جديد دولت اوباما با تغييراتي بر اساس دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي با ابزار برقراري دموکراسي پيگيري شد.

هفتم، پروژه ميهن جايگزين؛ ميهن جايگزين پروژه اي است که اسراييلي ها براي تثبيت جايگاه خود پيگير آن هستند و اميدوارند با اجراي آن، خاک اردن محل تشکيل دولت فلسطين شود.

هشتم، پروژه ايجاد شکاف بين شيعه وسنی (فتنه مذهبی)؛ بر اساس اين پروژه دکتر دهشيري سه نوع ژئو پلتيک مذهبي را قابل مشاهده مي داند که يکي ژئو پلتيک شيعي به رهبري ايران، ژئوپلتيک سلفي به رهبري قطر و ژئوپلتيک تکفيري به رهبري عربستان است .

نهم، تضعيف جبهه مقاومت؛ به گفته دکتر دهشيري اين پروژه از سوي اسراييل و عربستان دنبال مي شود، ائتلاف بين سلفي هاي تکفيري و رژيم صهيونيستي براي تضعيف محور مقاومت از طريق سرنگوني بشار اسد در سوريه و تضعيف حزب الله در لبنان پيگيري مي شود.

دکتر دهشيري پس از تبيين اين 9 پروژه نتيجه گيري  مي کند که به دليل افول ديگر قدرت هاي منطقه اي در جريان تحولات منطقه و ناکامي پروژه هاي اجرايي در خاورميانه، نقش ايران روز به روز پر رنگ تر مي شود‌.

این استاد دانشگاه در تبيين دلايل افزايش نقش ايران در منطقه به وضعيت کشورهايي که در منطقه حرفی براي گفتن داشتند پرداخت و از عراق به عنوان يکي از کشورهاي قدرتمند داراي ايفاي نقش ياد کرد که ديگر حضور منطقه‌اي ندارد. مصر نيز يکي از کشورهاي مهم منطقه است که با توجه به تحولات و ظهور و سقوط مرسي عملا از نقش آفرينی  در منطقه حذف شده است، اين در حالی است که سوريه نيز که زماني مدعی رهبری دنياي عرب بود اکنون با جنگ داخلي روبروست .

در اين ميان تنها کشور که مي تواند حرفی براي گفتن داشته باشد عربستان است که آن هم دچار احساس عصبي شده  و حس مي کند در برابر ايران باخته است و از سويي با توجه به اختلافات ديرينه اش با اخواني ها براي سرکوب آنان به گروههاي تروريستي روي آورده است . اين وضعيت آمريکايي ها را هم دچار بازانديشي در باره عربستان کرده است، چرا که معتقدند اقدامات رياض و همکاري سعودي ها با گروه هاي تروريستي وجهه امريکا را نيز خراب خواهد کرد.

به اعتقاد وی در ارزيابي اين وضعيت مي توان گفت احتمال دارد آمريکايي ها عربستان را رها کنند و مسوولان سعودي با اين احساس و همچنين توافق هسته اي ژنو به سمت خريد سلاح از چين روي آورده اند.

در اين ميان دکتر دهشيري با تشريح وضعيت رژيم صهيونيستي و ترکيه به عنوان دو بازيگر غير عرب منطقه مي گويد اسراييل به دليل  مشکلات مشروعيتي فاقد مولفه هاي نقش آفريني در منطقه است. بازيگر دوم يعني ترکيه نيز هر چند در دوره نخست وزيري رجب طيب اردوغان با تز به صفر رساندن تنش با همسايگان از سوي داوود اوغلو وزير امور خارجه اين کشور توانست جايگاه مناسبي در منطقه بيابد اما تندروي ها و  دخالت در سوريه و درگيري هاي  داخلي آن کشور نشان داد که شکنندگي دارد. وی در ادامه افزود با توجه به اين موارد به نظر مي رسد ايران با باز تعريف مجدد خود به ويژه در دوره دولت اعتدال آقاي روحاني مي تواند به بازيگري مهم در منطقه تبديل شود وجايگاه واقعي خود را بيابد. به خصوص اينکه آمريکايي ها براي اولين بار پذيرفتند که چرخه سوخت در ايران باشد و اين مسئله باعث ترک برداشتن ديوار ايران هراسي شد.

دکتر دهشيري در تائيد اين ارزيابي به شکست سناريوي اخير رژيم صهيونيستي  در باره ادعاي توقيف کشتي حامل سلاح ايراني  به نوار غزه اشاره کرد  در حاليکه همين پروژه پس از حوادث 11سپتامبر موجب قرار گرفتن ايران در محور شرارت شد اما اکنون خود صهيونست ها معترفند که جامعه جهاني واکنشي نسبت به ايران  پس از توقيف کشتي حامل سلاح نشان نداده است. در پايان وی تاکيد کرد اين عوامل نشان مي دهد که ايران همچنان بايد بر نقش خود به عنوان عامل ثبات در منطقه تاکيد داشته باشد.

دکتر محمد جواد حق شناس دومين سخنران این نشست بود که سخنان خود را به روابط ايران و آمريکا، چالش ها و فرصت‌ها اختصاص داد. وی با اشاره به  بازتاب بحث درباره رابطه ايران و امريکا که چند ماه پيش آغاز کرده بود به صورت تيتر وار موضوع سخنراني خود را با بحث تاريخي در باره منازعات ايران ونحوه برخورد با منازعات از دوره صفويه آغاز کرد. به گفته دکتر حق شناس اگر سرآغاز بحث تاريخي را از دوران صفويه  مورد توجه قرار دهيم ملاحظه خواهيم کرد که طي اين دوران ايران شاهد منازعات ودرگيري هاي قابل توجهي بوده که نحوه برخورد با اين درگيري ها و منازعات مي تواند روشنگر نحوه برخورد با چالش هاي امروزي باشد. به گفته دکتر حق شناس در دوره صفوي يکي از منازعات اصلي ايران با امپراتوري عثماني بود که براي باز پس گيري سرزمين هايي بود که عثماني ها از ما گرفته بودند. اوج هوشمندي دوران صفويه دوره زمامداري شاه عباس بود که با هوشمندي سرزمين هاي مارا از عثماني آزاد کرد .

به گفته وی با پايان دوران صفوي وسلطنت سلطان حسين، ايران علاوه بر مرزهاي غربي از مرزهاي شرقي نيز مورد تهديد قرار گرفت  و عملا پايتخت توسط اشرف و محمود افغان سقوط کرد.ظهور نادر مرحله بعدي است که منازعات ايران رابه شبه قاره هند مي کشاند و در همين دوره ايران بار ديگر در خاک عراق هم با عثماني ها درگير شد.

در دوران کريمخان زند بيشتر منازعات ايران در حوزه داخلي بود . در دوره قاجاريه هر چنداقدامات محمدخان قاجاراز جنبه هايي مثل شکل دادن به ايران از هم گسيخته صفوي قابل ستايش است اما منازعات ايران در سه حوزه شمال با روسيه، شمال غرب با عثماني و جنوب و جنوب شرقي با انگليس وارد مرحله جديدي شد.

به گفته دکتر حق شناس مهم ترين اتفاقات در دوران قاجار جنگ هايي است که با روسيه رخ مي دهد و به خاطر ناهمگوني قدرت، بازنده ماهستيم. در اين دوره در نزاع با انگليس شاهد از دست دادن بلوچستان و بعدها بحرين بوديم.اين در حالي است که در نزاع با شوروي نيز مجبور به پذيرش قراردادهاي ترکمنچاي و گلستان و از دست دادن بخش هايي از خاک ايران شديم. وی اضافه کرد در دوره رضاخان  ايران  اشغال شد و بعد از آن به جز برخي منازعات با عراق ديگر منازعه اي وجود نداشت که در دهه 50 به اج خود مي رسد .

در تشريح تاريخي منازعات دوران تاسيس جمهوري اسلامي دکتر حق‌شناس گفت اتخاذ سياست حمايت از جنبش هاي آزاديبخش در اوايل انقلاب و همچنين شعا رنه شرقي و نه غربي  که نفي دوقدرت حاکم بر جهان بود ما را درگير منازعه با دوقطب قدرت کرد و از سويي حمايت از جنبش هاي آزادي بخش که خود درگير با جايگاه‌هاي رسمي کشورشان بودند منازعه را از سطح ايران به خارج از مرزها برد و نظام با اين استراتژي که بهترين دفاع حمله است به اين سياست روي آورد. در اين مقطع رابطه ايران و آمريکا با حمه دانشجويان به سفارت امريکا در تهران  وارد مرحله جديد و به منازعه اي تبديل شد که تا به امروز ادامه داشته است.اين در حالي است که به دليل سياست  حمايت از آرمان فلسطين و گروه هاي آزادي بخش، ازابتداي انقلاب اسلامي درگيري پنهان و مستمري ميان ايران و امريکا وجود داشته است.

به گفته دکتر حق شناس بعد از حمله عراق به ايران فاز دوم رابطه ايران وامريکا آغاز مي شود که اين مقطع را مي توان به سه دوره آغاز جنگ، دروه مياني و دوره انتهايي جنگ تقسيم کرد. وی افزود در مقطع آغازين جنگ تا آزادي خرمشهر سياست امريکا استمرار درگيري ها و تسليح عراق و جلوگيري از پيروزي يک طرف بود اما در مقطع مياني با پيروزي هاي ايران در ميدان جنگ و تسلط بر جزيره فاو، رويارويي امريکا با ايرن مستقيم مي شود که حمله به پايانه هاي نفتی ايران دراين راستا قابل تحليل است.

وی تصريح کرد در مرحله انتهايي جنگ نيز حمله امريکا به هواپيماي مسافربري ايرباس نشان مي دهد که درگيري و منازعه ايران وامريکا مستقيم و ملموس تر شده است و در ادامه با به خطر افتادن منافع ملي ايران، قطعنامه  598که از سوي امام خميني (ره) به نوشيدن جام زهر تعبير شد پذيرفته مي شود که اين امر نشان از توجه امام به اصل حفظ منافع ملي است. دکتر حق شناس افزود با به قدرت رسيدن آقاي هاشمي رفسنجاني و بعد از وي محمد خاتمي  بحث بازسازي رابطه با امريکا واروپا دنبال مي شود که با بروز چالش هايي نظير دادگاه ميکونوس اين فرصت ها براي دو طرف از دست مي‌رود . در دوره خاتمي طرح موضوع گفتگوي تمدن ها سبب تغيير گفتگوها از رويکرد انتقادي به سازنده مي شود و در مواردي چون حمله امريکا به افغانستان و عراق شاهد همکاري هاي ميان دولت هاي وقت با امريکا در چارچوب  منافع مشترک مي شويم.

به گفته وی، دوران احمدي نژاد با يک دوره کاملا طوفاني با مطرح کردن بحث هولوکاست آغاز مي شود و در فاز دوم تلاش احمدي نژاد براي نزديکي به امريکا با پيام تبريک به اوباما آغاز مي شود که به نتيجه نمي رسد. اما در دوران رياست جمهوري حسن روحاني  انتقال پرونده هسته اي به وزارت امور خارجه و مهم ترين راهبردي که مقام معظم رهبري تحت عنوان نرمش قهرمانانه مطرح کردند از اتفاقاتي است که روابط ايران وامريکا را وارد مرحله جديدي مي نمايد.

دکتر حق شناس در پايان اين تحليل  تاريخي، با اشاره به وضعيت جديد سياست بين الملل، از جمله تلاش روسيه براي بازگشت به دوران امپراتوري تزاري، خطر تروريسم و اشاعه امواج آن از قطر، عربستان و پاکستان تصريح کرد به نظر مي رسد با توجه به تاريخ چند هزارساله، ‌فرهنگ غنی، اقتصادي با منابع متنوع و عظيم نفت وگاز و موقعيت ژئوپلتيک کشور در پيوند اوراسيا،ايران مي تواند در جهت تبديل شدن به يک قدرت منطقه اي گام بردارد و اين برخلاف منافع امريکا نيست .به گفته وی بايد در حوزه روابط ايران وامريکا بر نقاط اشتراک تاکيد و ظرفيت هاي ايران بري حل و فصل مسايل منطقه اي شناسايي شود. چنانچه در خصوص سوريه،ايران راه حل چالش  تسليحات شيميايي سوريه را پيشنهاد کرد که ازسوي امريکا نيز مورد قبول واقع  و از وقوع جنگي ديگر در منطقه جلوگيري شد.

دکتر مجتبي مقصودي استاد دانشگاه و رئيس انجمن علوم سياسي ايران سومين سخنران نشست بود که موضوع سخنراني وی به صلح از منظر علوم سياسي و جاي خالي مطالعات صلح در ايران اختصاص داشت.

دکتر مقصودي سخنراني خود را با اين سوال که جايگاه صلح در سياست به عنوان يکي از دغدغه هاي جامعه امروزي کجاست و در اين مقوله چه راهکاري و راهبردي بايد ارائه شود؟ آغاز کرد. وی با کنکاشي در ادبيات علم سياست، سياست را به ژانوس (خداي دروازه ها در روم باستان ) که اغلب با دو چهره يا دو سر به تصوير کشيده مي شود، که يک چهره  به روبرو و چهره ديگر در جهت مخالف   نگاه مي کند تشبيه کرد . به گفته وی يک روي اين پيکره نمايانگر جنگ و پيکار و روي ديگر آن نمايانگر جنگ و صلح است. اما در عمل تجربه سي وچند سال گذشته وجه پيکار را در ادبيات سياسي کشور نشان مي دهد که اين موضوع مي تواند ناشي از خلاء ادبيات صلح و گفتگو در حوزه هاي علمي و سرفصل هاي علم سياست در ايران نشات گرفته باشد .

دکتر مقصودي تاکيد کرد مروري سطحي بر ادبیات جنگ و صلح نشان مي دهد که اين مقوله چه از نظر مفهوم نظري و چه تاريخي به شدت تحت الشعاع وجه جنگ قراردارد. صلح در اين بررسي با همگرايي، همزيستي و از اين قبيل مترادف است و وقتي از جنگ صحبت مي شود اشاره به مواردي چون واگرايي، دسيسه، کينه، دشمني و از اين دست است .
رئيس انجمن علوم سياسي ايران در ادامه با تبيين رويکرد کلان علم سياست به مقوله صلح گفت: در بسياري از آثار صلح يک استراتژي نهايي است که همه چیز بايد در خدت آن باشد اما در برخي آثار صلح را يک وسيله در خدت اهداف استراتژيک مي دانند مثل رسيدن به توسعه اقتصادي که لازمه آن تحقق صلح است . اما مقوله جنگ در ادبيات سياسي به مانند يک استثنا ديده شده که درقالب جنگ براي صلح ، دفاع مشروع و ...توجيه شده است.

وی در اهميت موضوع صلح و لزوم تبيين آن در مطالعات سياسي به چند نکته اشاره کردند: "تلاش انديشمندان براي مفهوم سازي و تشريح و توليد ادبيات نوين کمک کننده به مفهوم صلح مانند رواداري، نفي خشونت و..."، "ترويج صلح به عنوان يک ارزش انساني"، "پيش بينی قالب هاي مسالمت آميز به جاي منازعه و جنگ و درگيري مثل مبارزات انتخاباتي و..."، "نقد ونفي جنگ و تشريح مباني علل وقوع منازعه و درگيري نظير جهل و خرافات و خودخواهي و منافع فردي"، "تاکيد و توجه به صلح به عنوان يک روند براي دسترسي به هدف هاي متعالي".

دکتر مقصودي در ادامه براساس تحقيقات و يافته هاي خود در مورد جايگاه صلح در مطالعات سياسي در ايران گفت رشته اي به نام جايگاه صلح در سرفصل هاي دروس دانشگاهي وجود ندارد، نتايج مطالعات دانشگاهي نشان مي دهد که تنها يک جايگاه حاشيه اي و در ذيل مفاهيم ديگر براي مقوله صلح وجود دارد. در حالي که ادبيات مربوط به جنگ، مانند انقلاب جهان، تئوري هاي نقلاب، فلسفه انقلاب،امپرياليسم و ... مفاهيمي از اين دست به کرات در دروس دانشگاهي به دانش پژوهان علوم سياسي آموخته مي شود که خود اين ادبيات توليد خشونت مي کند.

رئيس انجمن علوم سياسي ايران در تبيين دلايل خلاء صلح در مطالعات علوم سياسي در ايران به  مواردي  نيز اشاره کردند که به دليل سپري شدن زمان و کبود وقت تنها به سرفصل ها تاکيد  کردند.

نخست، واقع شدن ايران در منطقه خاورميانه، منطقه اي که رقابت شديد کشورهاي منطقه، درگيري هاي پي در پي  و ادبيات افراطي درآن ملموس است؛ دوم، رنگ باختن مفهوم صلح در برابر عدالت  به طوري که براي رسيدن به عدالت هم اين شعار داه مي شود که بايد بجنگيم. سوم، فضاي عمومي جامعه؛ چهارم، مقوله بررسي  صلح در کشور متولي اصلي ورسمي ندارد؛ پنجم، خلاء صلح در نظام آموزشي.   

پس از اتمام سخنراني دکتر مجتبي مقصودي، دکتر برزگر ضمن تشکر و قدرداني از سخنرانان تصريح کرد، يک مفهوم در هر سه سخنراني برجسته بود و اين که ايران کشوري کليدي در خاورميانه است و بازيگري ايران مي تواند امنيت جهاني را بهبود بخشد.

دکتر برزگر همچنين در پايان اين نشست در سخنراني کوتاهي به موضوع تحولات اوکراين و موضعي که ايران بايد در اين باره برگزيند اشاره کرد. به گفته دکتر برزگر بحران اوکراين بيانگر تقابل جديد شرق و غرب است و در مورد چگونگي سياست ايران در برخورد با اين مسئله بيان سه نکته ضروري است.

 نکته اول: مسئله اوکراين يک مسئله اضطراري براي ايران نيست نه مرز مشترک با اين کشور داريم و نه منافع اقتصادي چندانی،- حتی  اوکراين رقيب ما در انتقال انرژي به اروپا هم است.

نکته دوم: اين مسئله از اين منظر مهم است که در مورد مذاکرات هسته اي و بحران سوريه تاثيرگذار است. چرا که ما با روسيه در چارچوب پنج به علاوه يک همکاري داريم. هر چند روسيه در برخي مواقع براي کسب منافع خود اقداماتي کرده که خوشايند ما نبوده است .

نکته سوم: ايران در حال حاضر در مسير تنش زدايي با غرب قرار دارد و بنابراین با موضع گيري در مورد اوضاع اوکراين نبايد پيام اشتباهي به غرب ارسال کند، با توجه به اين سه نکته بهترين سياست بي طرفی است.

دکتر برزگر در ادامه با بيان اين که دو ديدگاه در خصوص تحولات اوکراين در ايران وجود دارد در تبيين اين دو ديدگاه گفت: يک ديدگاه معتقد است روسيه طرف مشترک ايران در مهار غرب است به ويژه با تحولات در کشورهاي عربي، غرب مي خواهد بيشترين منافع راکسب کند. بنابراين ايران و روسيه مي توانند براساس منافع مشترک راهبردي و سياسي که در منطقه دارند به هم نزديک شوند و براي اين منظور ايران بايد در مورد تحولات اوکراين به روسيه  نزديک شود.

ديدگاه دوم معتقد است روسيه به دنبال منافع خود است. ايران نباید پيام اشتباهي به غرب ارسال کند و از اين فرصت براي نزديکي با غرب استفاده نمايد. به گفته دکتر برزگر هر دو ديدگاه مخالف مداخله نظامي روسيه در کريمه هستند، چون که اين اقدام مي تواند به رويه اي تبديل شود .

وی افزود روابط ايران با قدرت ها بايد به گونه اي تنظيم شود که منافع ايران را در "خارج نزديک" یعنی در حوزه همسایگان تامين نمايد و به اين منظور سياست بي طرفي فعال براي خنثي کردن تنش هاي  بلوک هاي درگير، ضروري است تا درگيري بیرون از منطقه  خارج نزديک نشود.

فرصت سازي براي "میانجيگری"با هدف تاثيرگذاي بر روسيه و نگاه به غرب و حمايت از طرح هاي سياسي سازمان ملل از مواردي است که به اعتقاد دکتر برزگر مي تواند براي نقش آفريني ايران مناسب باشد.

از سويي دکتر برزگر معتقد است در نهايت مسئله اوکراين از راه سياسي حل خواهد شد و در شرايطي که توسعه اقتصادي در دستور کار دولت روحاني قرار دارد ماهيت سياست خارجي ايران بايد مبتنی بر ایجاد ثبات در منطقه و به تبع سازنده باشد. بنابراين از سوي ايران بايد اين پيام داده شود که ايران تنها به لحاظ تامین منافع ژئوپلیتيک خود اگر تهديد را در محيط خارج  نزديک خود احساس کند  وارد عمل مي شود. پس  در خصوص بحران اوکراين همان سياست بي طرفي فعال است. دوم اینکه اين پيام را به قدرت هاي بزرگ بدهد که کشوري مستقل است و در نهايت يک پيام هم به بازيگران منطقه اي بدهد که ايران بازيگر مهمي در منطقه است و روابط خود را براساس آن تعريف مي‌کند.

تهيه و تنظيم گزارش : رضا محمدمراد/ انجمن علوم سیاسی ایران