گروه مطالعاتی روندهای فکری

گئورک زیمل و افکار همچنان قابل کشف او

توضیح

گروه روند های فکری پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه در واپسین روزهای سال 1392، 11 اسفند ماه، علاقمندان و  دانشوران علم سیاست را به تامل در آثار و افکار متفکری دوران ساز اما کمتر خوانده شده  در ایران ، دعوت کرد.

 

موضوع بحث، زیمل و افکار او برای امروزیان بود. این نشست با حضور دکتر سید علی مرتضویان، آقای شهاب دلیلی و آقای روزبه حاتمی برگزار گردید. ابتدا استاد مرتضویان با رجوع پی در پی به آثار اصلی (به زبان آلمانی) به شرح دغدغه مرکزی زیمل پرداخت، در ادامه آقای شهاب دلیلی با رجوع به مقاله تضاد فرهنگ مدرن نوشته زیمل به توضیح بعضی ایده های او پرداخت، و در ادامه، روزبه حاتمی با تمرکز روی مقاله "پول در فرهنگ مدرن" به تشریح کارکرد پول در دوران کلاسیک و امروز پرداخته و از همین رهگذر مبحث رانت و پیامد های آن را توضیح دادند. آنچه در پی می خوانید مشروح سخنان، این سه دانشور در جلسه مزبور می باشد.

 

گئورگ زیمل: آثار و مساله مرکزی او / دکتر سید علی مرتضویان

 

من سلام عرض می کنم خدمت حضار محترم، دوستان و سروران عزیز و تشکر می کنم از دکتر قدیر نصری که این فضای سالم و  علمی را برای علاقمندان فراهم کرده اند تا بتوانند آموخته‌های خود را مطرح کنند و تاملات خود را با یکدیگر درمیان بگذارند که برای همگی سازنده است. آنچه به من واگذار شده است، معرفی زیمل است بنابراین تلاش می‌کنم خیلی کوتاه به معرفی و بررسی اجمالی آثار گئورگ زیمل بپردازم.

 

گئورگ زیمل زاده‌ی برلین و فرزند مردی یهودی بود که بعدها مسیحی شد، باوجود مسیحی‌شدن پدر و خانواده، جامعه‌ی آلمان هرگز گئورگ زیمل را عضوی از خود ندانست و یهودی بودن دردسرهای زیادی برای او به وجود آورد. به همین جهت شهرت زیمل بیشتر در امریکا بود تا آلمان. پدر زیمل فرد ثروتمندی بود و کارخانه‌ی شکلات سازی داشت و در سال 1874 م. فوت کرد و ارث قابل ملاحظه‌ای برای گئورگ باقی گذاشت. زیمل در آن زمان، تنها 16 سال داشت. زیمل در 32سالگی با گرترود ازدواج می‌کند و حاصل این ازدواج یک پسر بود. او در دانشگاه برلین، فلسفه و تاریخ خواند و توانست در 23 سالگی (1881) از رساله‌ی خود درباره‌ی کانت دفاع کند.  جالب است که زیمل در دانشگاه موفقیت چندانی نداشت، معروف است که اساتیدش گفته‌ بودند ای کاش ما این لطف را در حق تو نمی‌کردیم و موضوعت را تصویب نمی‌کردیم تا تو می‌توانستی به زندگی‌ات برسی. به هر حال اساتید زیمل با اکراه دکترای زیمل را دادند. این موضوع نشان می‌دهد که رابطه‌ی مستقیمی میان موفقیت‌های دانشگاهی و استعداد افراد و موفقیت‌های افراد در جامعه وجود ندارد.  بی‌شک زیمل جزء برجسته‌ترین متفکرین دنیاست. او در 1885 در دانشگاه در رشته‌های مختلف اخلاق، جامعه‌شناسی، فلسفه، منطق، هنر، روانشناسی شروع به تدریس کرد، البته حق‌التدریس بود. این موضوع نشان می‌دهد که برای موفقیت در رشته‌های علوم اجتماعی، میان‌رشته‌ای و چندرشته‌ای عمل کردن بسیار مفید است، چنان‌که ماکس وبر یا مارکس نیز چنین کردند. زیمل در دانشگاه شهرت چندانی بدست نیاورد، اما در بیرون از دانشگاه، در محافل روشنفکری و ... شهرت قابل توجهی به‌دست آورد. باوجود حمایت ماکس وبر و چند نفر دیگر، زیمل تا 1901 که شهرتش از مرزهای آلمان فراتر رفته بود و دیگر قابل انکار نبود، درمقام استاد در دانشگاه برلین پذیرفته نشد، هرچند بازهم به او کرسی ندادند. تا این که یک‌سال پیش از جنگ‌جهانی اول، دانشگاه استراسبورگ او را به عنوان یک استاد با کرسی (هیئت علمی ) می‌پذیرد. بااین حال خود زیمل در خاطراتش می‌نویسد هنوز تدریس را شروع نکرده بودم که جنگ شروع شد و کلاس‌ها تبدیل شد به اتاق‌های بیمارستان، به همین جهت زیمل باز‌می گردد. کسانی که شرح حال زیمل را نوشته‌اند معتقدند که این حادثه باعث افسردگی شدید زیمل می‌شود. زیمل در سال 1918 از دنیا رفت.

 

زیمل یکی از نویسندگان پرکار بود، کتاب‌ها، مقالات، یادداشت‌های بسیاری داشت. مهمترین آثار زیمل که به زبانی آلمانی است، عبارت است از:  درباره‌ی تفکیک و تمایز اجتماعی (1890)، درآمدی بر علم اخلاق (1992)، مسائل فلسفه‌‌ی تاریخ (18922)،فلسفه‌ی پول (1900)، کلان‌شهر و حیات ذهنی (1903)، کانت (1904)، شووپنهاور و نیچه (19088) (این کتاب به فارسی ترجمه شده است)، جامعه‌شناسی (1908) (البته مکتب زیمل در دانشگاه پا نگرفت)، پرسش‌های بنیادین جامعه‌شناسی (1917) و دیدگاه زندگی.

 

در فارسی هم می‌توانید برای بررسی افکار زیمل به این آثار مراجعه کنید: مقالاتی درباره‌ی تفسیر در علوم اجتماعی، گئورگ زیملنوشته‌ی دیوید فریزبید و مقالاتی درباره‌ی دین از زیمل. افزون بر این ارغنون در (شماره 3) مبانی نظری مدرنیسم، حدود 70 الی  80  صفحه‌ای را به مباحث زیمل اختصاص داده است.

 

اما مهمترین کتاب زیمل، فلسفه‌ی پول است. این کتاب برای مدت‌ها از نظرها دور بود، به مرور راه خود را باز کرد و بسیار مطرح شد.  در مقدمه‌ی این کتاب بخشی از نامه‌ای که زیمل هاینریش ویکرد نوشته است، نقل شده است: ”من علائقم را به همه‌ی کارهایی که پیش از فلسفه‌ی پول نوشته بودم از دست دادم، این کتاب براستی کتاب واقعی من است و سایر کتاب‌ها درنظرم کم روح و رمق‌اند و هرکس دیگری می‌توانست از عهده‌ی برآید.“

 

اجازه بدهید از فرصت باقی‌مانده استفاده کنم درباره‌ی اهمیت زیمل سخنی چند بگویم. زیمل همانند ماکس وبر، دورکم و مارکس اهمیت دارد. این افراد بزرگان عصر جدید هستند و لاجرم باید آنها را شناخت. آنها درباره‌ی اتفاقی که در عصر جدید افتاد سخن گفته اند. مارکس شاید به این جهت مارکس شد که فهمید آنچه در عصر جدید اتفاق افتاده، امری گذرا نیست، ماندگار است و تمام هستی نسل‌های بعدی را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد نه فقط در جامعه‌ی داخلی بلکه حتی در عرصه‌ی بین‌المللی هم تاثیرات بسزایی خواهد داشتم؛ بحث امپریالیسم و استعمار که بعدها از مارکس اقتباس شد، در زمره‌ی معتبرترین نظریه‌ها در روابط بین‌الملل است.

 

آنچه بعد از انقلاب صنعتی مطرح شد و توسط این متفکرین طرح شد، خبری بود که از یک اتفاق مهم می‌دادند و آن حضور نیروهایی است که انسان‌ها را به بردگی می‌کشاند، یا انسانها در برابر آن توان مقابله ندارند و آزادی و فردیت آنها به شدت به خطر می‌افتد. دورکم از گذار از جامعه‌ای سنتی –جامعه‌ای  که روابط ساده و صمیمانه بر آن حاکم بود- به جامعه‌ی جدید –با همبستگی سست- سخن می‌گوید، جامعه‌ای که مستعد آنومی است. دورکیم زنگ خطر را به صدا در می‌آورد.

 

ماکس وبر که یک آزادی‌خواه بزرگ است این خطر  را در سازمان‌های بوروکراتیک می‌داند و هشدار می‌دهد که ما سازمان‌هایی را به وجود آوردیم که ما را به بند می‌کشد: قفس آهنین. شبکه‌ای که ما خود به وجود آورده‌ایم و اسارت انسان را به شکل جدیدی رقم می‌زند. ماکس وبر هشدار می‌دهد که این فقط مخصوص اروپای غربی نیست و حتی به سوسیالیست‌ها نیز هشدار می‌دهد که این قفس آهنین رویای شما را که آزادی انسان است، از بین می‌برد. این پیش‌بینی ماکس وبر بود و شاید واقع‌بینانه‌ترین پیش‌بینی در مورد آینده‌ی سوسیالیسم متعلق به ماکس وبر باشد.

 

زیمل اما از زاویه‌ی پول این خطر را بررسی می‌کند. پول، واسطه‌ای است که همه‌ی روابط ما را میانجی‌گری می‌کند، پول امری  مصنوعی است و رابطه‌ی پولی، رابطه‌ی انسانی نیست، اگر هدف زندگی اجتماعی یک هدف کیفی است، پول این رابطه را کمّی ‌کرده و در عین حال چون قابل دستکاری و کنترل است، همیشه این خطر وجود دارد که ما به واسطه‌ی آن کنترل شویم. این شبکه‌ی مبادله‌ای (پول) ، می‌تواند آزادی ما را به خطر بیندازند. مثلا در همین کشورهای اسلامی که افتخار خود را داشتن ارزش‌های والا می‌دانند، هشدار زیمل این است که این ارزش‌ها براحتی می‌تواند قربانی همین واسطه شود، واسطه‌ای که انسانیت انسان را به بند می‌کشد و روابط انسان را از حالت کیفی به حالت کمّی تبدیل می‌کند، برای پول همه چیز مقداری است و تفاوتی نمی‌کند که کسی را در ازای آن بکشید یا نجات بدهید، پول خنثی است. پول در حالی که ظاهرا وسیله است می‌تواند تبدیل به هدف شود. یعنی باوجود این که فکر می‌کنیم در حال پیگیری ارزش‌های والا هستیم، منحرف می‌شویم، مشکلی که در جوامع جهان سوم  بسیار شایع است. در خاورمیانه پول فراوانی وجود دارد و این روابط پولی، روابط ما را انسانی‌ نکرده است. مشکل روابط پولی، تهی شدن روابط انسانی از معنا است و بعد از این تهی شدن، انسان‌ها برای یافتن معنا و معنا بخشیدن به زندگی به راه‌های عجیب و غریبی روی می‌آورند. هدف گم می‌شود و حتی امکان ظهور بنیادگرایی وجود دارد، انواع خشونت‌ها و یا حتی عکس آن، نوعی زهدگرایی، درویشی، دنیاگریزی  به شکل افراطی. همه‌ی این مشکلات به نوعی ریشه در تهی شدن روابط انسانی ناشی از پول دارند.

 

تضاد فرهنگ مدرن / شهاب دلیلی / پژوهشگر فلسفه

قسمت دوم مبحث مربوط به زیمل را شهاب دلیلی با تمرکز بر مقاله تضاد فرهنگ مدرن ادامه داد. آغازین بخش سخنان دلیلی این بود که زیمل سه مقاله دوران ساز نگاشته و هرکدام از آنها در مقابله با اندیشمندی سترگ بوده است. مقاله اول زیمل، پول در فرهنگ مدرن بود که تقابلی آشکار با اندیشه های کارل مارکس داشت. زیمل سپس مقاله کلان شهر و حیات ذهنی را در تقابل با افکار ماکس وبر به رشته تحریر درآورد و نهایتا تضاد فرهنگ مدرن، سومین مقاله بسیار مهم زیمل است که مارکس و وبر را همزمان هدف نقد قرار می دهد.

 

از نگاه دلیلی، "مساله اصلی زیمل عبارت است از یافتن معنای زندگی. او برای یافتن راه حلی به این مساله، از چیستی زندگی می پرسد و با بحث از مفاهیمی چون "زندگی" و "شکل" یا محتوا و فرم، چند وچون غلبه فرهنگ عینی بر فرهنگ ذهنی را تبیین  می کند. از منظر زیمل، زندگی آن جریان پویا و محتوایی است و بدون وقفه در حال جنبیدن و حرکت است و در جریان این پویایی خلاق، اشکالی را می آفریند.  این اشکال، فهمیدنی و تاریخمند هستند اما خود زندگی اصلا اینگونه نیست.در نتیجه ی پویایی زندگی، شکل از اصل زندگی عقب می افتد.این در حالی است که زندگی برای تجلی خود ناگزیر از شکلی از زندگی است. شکل جدید، مدام جای شکل قدیم را می گیرد و کل تاریخ عبارت است از این جا به جایی اشکال. علت جایگزینی اشکال قدیم به جای اشکال جدید هم، نیروی ذاتی و خلاق موجود در خود زندگی است . بر این اساس، هر دوره ای از تاریخ، واجد ایده ای اساسی  است که بر آن حاکم است و آن ایده است که نسبت بیان زندگی و شکل را تعیین می نماید."

 

دلیلی، از زبان زیمل، تغییر شکل اشکال فرهنگی را موضوع تاریخ به معنای وسیع آن عنوان کرد و افزود:  "این سرشت فرآیند تاریخ فرهنگی ابتدا از منظر تحولات اقتصادی دیده  شده است . در حالی که این امر در حوزه های فکری، واضح تر قابل مشاهده است. در دراز مدت، در خصوص این تنش و فرآیند، این احساس بد وجود می آید که تمامی اشکال زندگی، چیزی است که به زور بر زندگی تحمیل شده اند و زندگی سعی دارد از بند هرشکلی رها شود و تضاد فرهنگ مدرن هم این است که در دوران مدرن، مساله ، اصل  زندگی است نه صرفاً شکل آن. از این منظر، در هر بازه زمانی، ایده ای اساسی بوده که نسبت میان شکل و زندگی را تنظیم می نموده ؛مثلاً در دوره یونان باستان، ایده هستی و در دوران قرون وسطی، ایده خداوند و کلیسای مسیحی، تنظیم کننده رابطه شکل وزندگی بودند. در دوران رنسانس، این ایده، ماهیت دنیوی یافت و ایده طبیعت، تنظیم گر رابطه زندگی و شکل شد. در قرون هفدهم و هجدهم به ترتیب ایده قوانین طبیعی و سعادت از طریق عقل کارکرد ایده های پیشین را عهده دار شدند. اما از قرن 199 به  بعد این ایده تنظیم گر، مفقود است. این ایده به رغم اهمیت بنیادینی که در تمامی جنبشهای فکری دارد، در دوران مدرن وجود ندارد، و شاید بتوان ایده تنظیم کننده زندگی مدرن را "بی شکلی" عنوان نمود. از این رو در دوران مدرن، زندگی دیگر نمی خواهد بسان اعصار پیشین در این یا آن شکل متجلی شودبلکه می خواهداز هر نوع شکلی بگریزد. تضاد فرهنگ مدرن و آشوبی هم که زندگی مدرن را فرا گرفته ناشی از همین بی شکلی است. بنابرین، در عصر فقدان یا غیبت زندگی به سر می بریم و تمامی جنبش های عصر مدرن از هنر و دانش گرفته تا دین، از زندگی نمی گویند و به بررسی وقبول شکل می پردازند.مثلا هنر نقاشی به اکسپرسیونیسم معطوف است، دانش فلسفه به پراگماتیسم می گراید،  اجتماع به اروتیسم گرایش دارد و دین مسیحیت به عرفان شخصی فروکاسته شده است. سخن آخر اینکه، اگر امروزه از مردمان تحصیلکرده سوال شود که چه ایده ای عملاً زندگی آنها را هدایت می کند اغلب آنها پاسخی تخصصی می دهتد که مربوط به حرفه شان است و از هیچ گونه ایده فرهنگی که بر آنها به منزله انسان در کلیتش حاکم باشد و راهنمای تمام فعالیت های تخصصی آنها باشد، چیزی شنیده نمی شود."

 

پول در فرهنگ مدرن / روزبه حاتمی / دانش آموخته سیاست

 

فراز سوم بحث در خواسته ها و یافته های زیمل را روزبه حاتمی، دانش آموخته علم سیاست، ارائه کرد. او با توجه بر مقاله" پول در فرهنگ مدرن"، به شرح کارکرد قدیمی و جدید پوبل پرداخت. حاتمی در ابتدا تصریح نمود که در دوران پیشامدرن، بویژه در قرون وسطی، شخصیت فرد در قالب گروه معنا می یافت، اما این فرد در دوران مدرن، به حال خود رها شد واقتصاد پولی رابط یا واسط تمامی مناسبات یا روابط انسانها شد.به سخن دیگر، پول در فرهنگ مدرن، همان کارکرد گروه در جوامع پیشامدرن را عهده دار شده است. به عبارت روشن تر، پول، عایق میان عینیت اجتماع، و ذهنیت فرد گردیده است. در چنین فراگردی، فرد بسان عضویت سهامی عام، با تکیه بر پول و شناور در روابط پولی، با جمعیت های پرشماری، ارتباط دارد که یگانه تنظیم کننده روابط او با دیگران، شده است یعنی  پول خط رابطی است میان عناصری از زندگی که در اصل ارتباطی با هم ندارند و فقط منافع مشترک دارند. بنابرین، پول افراد کاملا بیگانه از هم را وحدت می بخشد و همچون کانونی مغناطیسی افراد منفرد را گرد هم جمع می آورد. به عنوان مثال، اعضای سندیکاها و  اتحادیه ها، اصناف گوناگون کارگران در فرانسه سال 1848 به بعد ، گرد هم می آیند پس انداز می کنند و تسهیلات می گیرند. یا صندوق گوستاوس آدلفوس برای پشتیبانی از کلیساهای پروتستان از فرقه های مختلف (لوتری، هوادار اصلاح دینی و ارتدکس و ...) بر پا می شود و پول، تبدیل به رشته پیوند افراد و اصناف مختلف می شود. علاوه بر این، سایر کارکرد پول – به روایت زیمل - را می توان به قرار زیر برشمرد؛

 

یک. ابداع استانداردی مشترک برای ارزیابی، امری که در نظام تهاتری، به دلیل ضعف و محدود بودن معامله تهاتری امکان پذیر نبود.

 

دو. بی اعتنایی به فردیت طرف معامله و رشد شدید فردگرایی، و توجه بیش از حد به خود و درون (توسعه گناه سرد به جای نگاه گرم)

 

سه. پول به مثابه عنصری پیوند دهنده منافع، در عین جدا کردن افراد (تنهایی شهروند مدرن)

 

چهار. زوال سرشت کیفی اشیاء در اقتصاد پولی

 

در پناه این تحول پارادایمی ، دیگر این پرسش مطرح نیست که ارزش این چیز چقدر است؟ بلکه گفته می شود که این شی چقدر می ارزد؟ از آنجا که همه چیز را می توان با پول خرید اما بعضی چیزها نظیر نیاز های اخلاقی و دینی را که توبه بر آنها استوار است، قابل خرید و فروش نیستند و تنهایی انسان در چنین فضایی معنی دار است.

 

پنج. ظهور ارزش بی بدیل فردیت و تلقی قتل نفس (فردیت) به عنوان والاترین جرم، به طوری که دوران مدرن ، با جریمه نقدی نمی توان قتل نفس را مجازات نمود.

 

شش. تبدیل شدن پول از ابزاری برای رسیدن به هدف، به خود هدف، به سخن دیگر، پول پلی است به ارزشهای معین، آدمی نمی تواند روی پل زندگی کند. این است بحران مسأله دوران مدرن که ابزار، غایت شده است.

 

چنین وضعیتی یعنی غالب شدن ابزار بر اهداف، یعنی بر آمدن فرهنگ پست در مقابل فرهنگ والا که در آن اهداف بر ابزار سلطه دارند.

 

هفت. نشستن پول مدرن به جای خدا در فرهنگ پست مدرن. بدین معنا که در اقتصاد پولی امروز گرایش دائمی بین افراد،  آرزوی پول دار شدن است، در حالی که در فرهنگ مسیحی، اشتیاق دائمی انسان به خداوند بود و نه پول. همچنین پول مدرن می تواند اشیاء متنوع و متضاد را وحدت بخشد، امری که پیش از این کارکرد خدا بود و خدا، کانون وحدت اضداد بود. سخن آخر اینکه، پول و تصاحب آن در فرهنگ مدرن،  آرامش بخش است در حالی که اصلی ترین منبع آرامش در دوران پیشین ، خدا بود. پس به روایت زیمل ، امروز خدا ، پول است و زیمل به خوبی این نکته را شرح داده است .

 

هشت. در چنین اوضاعی که پول ، برتر و والا شده، مقولاتی چون نو کیسگی و انباشت پول، رواج می یابد و در موقعی چون جنگ یا تحریم نو کیسه ها الگوی زندگی در شهرها می شوند و به تعبیری "آدم ها دیگر وقت شناختن چیزی را ندارند. همه چیز را ساخته و آماده از فروشنده ها می خرند ولی چون کسی نیست که دوست بفروشد آدم ها دیگر دوستی ندارند."

 

این نشست، با مباحثه و پرسش و پاسخ پایان پذیرفت و استادان مدعو پس از150 دقیقه بحث و گفت و شنود، نشست مذبور را ترک گفتند.