پیشران های تاثیرگذار بر آینده خاورمیانه
در ادبیات آینده پژوهی، پیشران ها اشاره به نیروهای عمده شکل دهنده آینده جهان دارد. با بررسی پیشران های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی فناوری مشخص می شود که اسلام و ملی گرایی همچون چتری بر سر سایرین قرار گرفته است؛ بهتر است گفته شود که این دو به مثابه روح در کالبد سایر پیشران ها می باشند. بر این مبنا، به نظر می رسد که از میان پیشران های شکل دهنده خاورمیانه آینده، دو پیشران کلیدی "اسلام" و "ملی گرایی" نقش پررنگتری در تحولات این منطقه پرتنش و مهم، داشته باشند.
روندهای چند سال اخیر، نشان از آن دارد که تحولات چشمگیری در انتظار خاورمیانه اسلامی می باشد. تحولاتی که فرصت ساز بوده و اگر از این فرصت به خوبی استفاده شود، ممکن است مسیر تاریخ به نفع مسلمانان تغییر نماید و آینده درخشانی را برای آنان رقم بزند. لازمه این امر، شناخت مولفه های آینده و آمادگی برای مقابله با چالش های پیشرو است. در این میان، روندها و پیشران ها به عنوان مهم ترین مولفه مطالعات آینده به حساب می آیند.
با بروز بیداری اسلامی، نظرات و دیدگاه های مختلفی در زمینه آینده این حرکت منطقه ای و عوامل تاثیر گذار بر روندهای آتی آن مطرح شده است. برخی بر این باورند که روند تحولات بیداری اسلامی، از طریق دیالیکتیک سنت و فرا سنت قابل تحلیل است. عده ای عامل تاثیرگذار را در دیالیکتیک جهان عرب و خارج از آن جستجو می کنند و برخی دیگر دیالیکتیک مادیات و معنویات را مطرح می سازند. عده ای ضعف بنیان های هویتی و برخی دیگر مشکلات اجتماعی و اقتصادی را بهانه ای برای بروز طوفان تغییرات خاورمیانه می دانند و صد البته دیدگاه های دیگری در این زمینه قابل بررسی است. لکن با اندکی دقت، مشخص می شود که مخرج مشترک بسیاری از رویکردها و دیدگاه ها، می تواند ریشه در دو عامل کلیدی و تاثیرگذار اسلام و ملی گرایی داشته باشد.
این دو پیشران همچون یک شمشیر دولبه به حساب می آیند و بقدری تاثیرگذارند که از یکسو هم می تواند سبب تحقق خاورمیانه یکپارچه اسلامی شود و از سوی دیگر هم، تنوع دیدگاه ها و مذاهب اسلامی می تواند موجب افتراق بین مسلمانان گردد. مشابه همین بحث در خصوص ملی گرایی به ویژه در جهان عرب وجود دارد.
اگر چه بیداری اسلامی اندکی رو به سردی گراییده است، لکن به نظر می آید که همچنان به مثابه آتشی در زیر خاکستر بوده و احتمالا به این سادگی فروکش نخواهد کرد. این جنبش ها منعکس کننده مشکلات عمیق سیاسی، اقتصادي و اجتماعی هستند و تا زمانیکه این مشکلات ریشه کن نشود؛ بیداری اسلامی نیز ادامه خواهد داشت. از جمله ویژگی های جنبش هاي اسلام گرایی آن است که در لایه های زیرین فکری و اعتقادی بخش اعظمی از مسلمانان خاورمیانه نفوذ کرده است و به همین دلیل، قیام ها و جنبش های اسلام گرای منطقه به عنوان اصلی ترین پاسخ مشروع به مشکلات جوامع خود و مقابله با تعمیق بحران هویت در نظر گرفته می شوند.
به بیان دیگر می توان گفت که عامل اسلام گرایی به عنوان یک عامل پایدار و دائمی در شکل دهی به خاورمیانه نقش آفرین است. به همین علت این عامل، توان هم گرا کردن کشورهای منطقه را در بلند مدت، در مقابل قدرت های جهانی دارد.
در عین حال به عنوان یک پتانسیل خطرناک جهت از هم گسیختگی خاورمیانه می تواند در اختیار قدرت های فرامنطقه ای قرار گیرد و از طریق اختلافات مذهبی و دینی پایدار؛ درگیری های درون گروهی و منطقه ای را به وجود آورده و آینده ای تاریک و مبهم را در این منطقه رقم بزنند. چرا که بدون شک، بازیگران غربی از همین طریق به رویارویی با جنبش های اسلام گرای منطقه خواهند پرداخت.
به عبارت بهتر می توان نتیجه گرفت که عنصر استراتژیک اسلام، می تواند به عنوان یک نیروی مذهبی، فرهنگی و سیاسی پایدار منطقه موجب تشکیل خاورمیانه بزرگ اسلامی و یا شاید همان تمدن اسلامی در مقابل تمدن غرب شود. از این رو بر مبنای پیش بینی موسسات غربی همچون موسسه رند، احتمالا تا 10 سال آینده یعنی تقریبا در سال 2025 می توان شاهد حداقل یک حکومت اسلام گرای قوی به عنوان یک کشور تاثیرگذار در منطقه باشیم.
از سوی دیگر موضوع ملی گرایی را نمی توان مد نظر قرار نداد. بسیاری از جنبش ها و قیام های منطقه خاورمیانه به ویژه در کشورهای عربی منطقه، نشأت گرفته از همین عامل می باشد. در حقیقت تفکرات پان عربیسم، پان ترکیسم و از این قبیل، همچون عامل اسلام، می تواند نقش دوگانه ای را بازی کند. هم می توانند موجب تحکیم بنیان های هویتی و ملی کشورهای منطقه در مقابل بازیگران فرا منطقه ای باشند و هم می توانند سبب از هم گسیختگی کشورهای (بالقوه یکپارچه) منطقه بشوند.
اساساً با بررسی های تاریخی می توان دریافت که جهان عربی – اسلامی، آنطور که امروز برای ما شناخته می شود، همواره از وحدت همه جانبه و فراگیر برخوردار نبوده است. به عبارت دیگر می توان در طول عمر سپری شده جهان عربی – اسلامی، شاهد بروز و ظهور مجموعه های خرد سیاسی بود که نشان از هم پاشیدگی این مجموعه داشته است. البته به جز یک دوره تقریباً دویست ساله در اوایل ظهور اسلام، جهان عرب از یک پارچگی نسبتاً کاملی برخوردار نبوده است. ولی طی دهه های اخیر قدرت های جهانی مفهوم از هم گسیختگی کشورهای عربی خاورمیانه را از طریق "راهبرد تقسیم" تبدیل به مفهوم تجزیه نمودند.
این موضوع نمیتواند تصادفی باشد که به طور همزمان با خودسوزی یک دستفروش تونسی، تمام جهان عرب ناگهان ناآرام شود. چنین احساس قوی پان عربی نباید مغفول بماند. این موضوع یعنی همان نگاه یکپارچه پان عربی پیش از این هم مسبوق به سابقه بوده است. در جنگ 1990 و 2003 آمریکا علیه صدام نیز می توان نارضایتی جهان عربی اسلامی را به وضوح مشاهده نمود. به هرحال باید گفت که جذابیت فرامرزی اعراب همچنان یکی از پیشران های تاثیرگذار بر کشورهای عرب خاورمیانه میباشد. البته مشابه همین موضوع (حس ناسیونالیستی) را می شود به سایر کشورهای خاورمیانه همچون ایران و ترکیه تعمیم داد، یعنی همان حس پان ترکیسم و پان ایرانیسم.
بر این اساس، کشورهای منطقه اگر بخواهند در عین استقلال و عدم وابستگی، نقش مثبت و سازنده ای در منطقه ایفا نمایند، چاره ندارند جز آنکه راهبرد وحدت را با کشورهای مسلمان خاورمیانه - با اولویت کشورهای همسایه- در پیش بگیرند. در این میان، جمهوری اسلامی ایران در کنار دیپلماسی لبخند با دولت ها که اخیرا در پیش گرفته است نباید از افزایش ضریب دیپلماسی عمومی خود در میان ملت ها نیز غافل شود. از این رو می بایست راهبرد خود را حول موضوعات مشترک اسلامی تعریف نموده و از طرح موضوعات چالش برانگیز وحدت شکن به ویژه در مسایل مذهبی و ناسیونالیستی پرهیز نماید. این موضوع می تواند ضمن بالا بردن میزان مقبولیت ایران در منطقه، بستری را فراهم آورد تا به عنوان یک هسته تمدنی در خاورمیانه اسلامی، نقش آفرینی نماید.