ریشه های کامیابی نسبی النهضه و ناکامی اخوان المسلمین
تحولات جهان عرب باعث نقش آفرینی احزاب اسلامی در قدرت گردید. احزابی مثل النهضه که تلفیقی از منافع ملی و مذهبی را در دستور کار قرار دادند به موفقیت نسبی رسیدند و احزابی همچون اخوان المسلمین در مصر که فقط منافع حزبی و ایدئولوژیک را مدنظر قرار دادند در امر حکومتداری با ناکامی مواجه شدند.
ناآرامی های خاورمیانه در پایان سال 2010 از تونس شروع شد و در سال 2011 بیشتر کشورهای جهان عرب را در برگرفت وباعث سقوط تعدادی از حکام اقتدارگرای منطقه شد که مدت های مدید حکمرانی می کردند. این تحولات باعث تغییر پارادیم سیاسی منطقه گردید که تا امروز نیز ادامه دارد. نخستین دومینوی ساقط شده در جریان تحولات عربی، مصر و تونس بود که در آن ها گروه های اسلامی جانشین دیکتاتورهای سابق شدند. در تونس النهضه و در مصر اخوان المسلمین از جایگاه مخالفین همیشگی به حاکمیت در قدرت سیاسی رسیدند.
در سال 1981 بعد از انقلاب ایران، رشید الغنوشی جنبش اسلامی تمایل را تاسیس نمود که در سال 1988 به النهضه تغییر نام داد. یک سال بعد در 1989 اسلام گرایان النهضه به صورت مستقل در انتخابات ملی تونس شرکت نمودند که جایگاه دوم را بعد از حزب زین العابدین بن علی با 17 درصد آرا به دست آوردند. در مقابل زین العابدین بن علی حزب النهضه را غیر قانونی اعلام کرد. حزب النهضه تا سال 2011 در تونس غیر قانونی بود و فقص هنگامی که دولت موقت جانشین حکومت بن علی شد این گروه قانونی اعلام شد.
جنبش اخوان المسلمین مصر که به رغم تاریخ طولانی تر با النهضه شباهت هایی دارد در سال 1928 توسط حسن البناء بنیان گذاری شد. اخوان المسلمین در سراسر مصر گسترش یافت و یکی از بزرگ ترین سازمان های اسلامی جهان شد. با وجود گستردگی اخوان تقریبا این حزب از همان ابتدا یک حزب مخالف غیرقانونی بود که در سال 1952 در پی کودتا توسط افسران آزاد بر علیه حکومت پادشاهی فرصت فعالیت سیاسی را پیدا کرد. افسران آزاد با فعالیت اخوان مخالفتی نداشتند. دو سال بعد جمال عبدالناصر رهبر افسران آزاد فعالیت اخوان المسلمین را به دلیل ظن به تلاش برای ترور عبدالناصر غیر قانونی اعلام کرد. از 1954 تا بعد از تحولات عربی، اخوان به عنوان یک حزب مخالف جایگاه مبهمی داشت و روابط چندان دوستانه ای با دولت های مصر نداشت.
بعد از وقوع تحولات در این دو کشور، هم اخوان المسلمین و هم حزب النهضه تقریبا به عنوان احزاب میانه رو معرفی شدند. ایدئولوژی آن ها بر مبنای تثبیت شریعت به مثابه قانون بود. علل و عوامل مختلفی در موفقیت نسبی النهضه در حکومتداری و ناکامی اخوان در قدرت وجود دارد. بنیانگذار النهضه خواهان استقرار حکومت اسلامی بر مبنای قوانین شریعت می باشد، با این وجود حزب النهضه در برخی موارد با احزاب سیاسی غیر اسلامی ائتلاف تشکیل داده است. این دو حزب از امپریالیسم، سکولاریسم و حمایت غربی ها از رژیم های غیر دموکراتیک انتقاد کردند، انتقادهای اخوان المسلمین نسبت به النهضه تندتر می باشد. آن ها ایالات متحده و اروپا را از حامیان صهیونیسم می دانند. به رغم اهمیت نیروی سیاسی اخوان، این گروه سلطه و هژمونی کامل بر جامعه مدنی مصر نداشت. شاید قویترین جریان می بود اما هژمونی کامل حتما باید به تقاضاهای اقتصادی- اجتماعی طبقه متوسط و فقیر جامعه مصر و به خصوص جوانان توجه می کرد.
یکی از عوامل مهم پیروزی جنبش النهضه تونس در این انتخابات را نزدیکی سخنان سیاسی حزب با دردها و رنجها و خواستههای مردم تونس میدانند. النهضه در حکومت با سایر گروه ها ائتلاف کرده و در قدرت با آن ها سهیم شد در حالیکه اخوان المسلمین هیچ یک از گروه های حاضر در انقلاب مصر را در قدرت مشارکت نداد.
یکی دیگر از عوامل سقوط اخوان از حکومت ناشی از اختلافات درونی حزب اخوان المسلمین، انحصارطلبی در حکمرانی و بی اعتنایی به احزاب مخالف بود. عدم انسجام و به هم ریختگی ساختاری، به اخوان اجازه نداد تا قبل از ورود به عرصه قدرت سیاسی طرح و برنامه جامعی را تهیه کند و همین مسئله، کارآمدی اخوان و نماینده اش در قدرت یعنی مرسی را در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی با مشکل مواجه ساخت و عملکردش در بسیاری از موارد با ابهام و دوگانگی رفتاری، روبه رو شد. در واقع اقتصاد ویران، افزایش میانگین بیکاری، افزایش میزان جرم و جنایت، توقف خدمات اجتماعی و فروپاشی نظم عمومی، عوامل بسیار مهم تأثیرگذار در وضعیت فعلی مصر هستند. اما باید گفت رفتار سیاسی دوگانه اخوان در امور که از دوگانگی ایدیولوژیک درون سازمان ناشی می شد، توانایی این گروه را برای کارآمدی در مسائل کشور مصر به شدت کاهش داد .
در پایان باید یادآوری کرد که هم النهضه و هم اخوان در پی ایجاد یک تثبیت شریعت اسلامی در حکومت می باشند اما رفتار و زبان سیاسی دو طرف با هم متفاوت است. در حالیکه النهضه برای پیشبرد منافع حزبی و ملی حاضر به همکاری و همراهی با سایر گروه ها می باشد و با مشکلات اجتماعی، اقتصادی و ادبیات حاکمیتی جدید بیشتر آشنا می باشند و از اختلافات ساختاری و درونی کمتری رنج می برند، اما این مشخصه ها در اخوان المسلمین کمتر مشاهده می گردد. همین عوامل باعث ماندگاری اولی در قدرت و خروج سریع اخوان از چرخه قدرت گردیده است.