چین و توافق هسته ای ژنو

نقش چین در  امضای توافقنامه مشترک میان ایران و کشورهای گروه 1+5 در مورد برنامه هسته ایران به چه میزان بوده است؟ به نظر می رسد ممانعت از انزوای ایران، احیای روابط اقتصادی پیش از تحریم، توازن در روابط ایران و آمریکا و سیاست گسترش هسته ای چین از دلایل این سیاست چین باشد.

 

با توجه به عملکرد کشورهای 1+5 در دو نشست اخیر ژنو مشخص شد که این گروه به رغم برخی اختلاف نظرهای درونی در قالب یک مجموعه عمل کرده و نظرات هر یک از آن ها از وزن و جایگاه برابری برخوردار بوده است؛ به طوری که مخالفت آن ها با واژگان و حتی بندهای قرارداد می توانست به عدم حصول نتیجه منجر شود. در همین راستا با وجود حضور اولیه معاون وزیر خارجه چین و سپس وزیر خارجه این کشور در مذاکرات می توان به این جمع بندی رسید که چین نه تنها صرفاً برای حضور در مذاکرات نیامده بود بلکه عملکرد آن در قالب یک قدرت میانی نقش مهمی در نزدیک کردن دیدگاه ها داشته است. با این حال در خصوص چرایی فعالیت چین برای به نتیجه رسیدن مذاکراتی که در ظاهر با منافع اقتصادی کوتاه مدت این کشور خوانایی نداشت چند مولفه مهم قابل تبیین است:


نخست، ممانعت از انزوای ایران؛ به رغم منافع اقتصادی ناشی از تحریم ها علیه ایران یکی از خطوط کلی سیاست خارجی چین جلوگیری از انزوای ایران در عرصه بین المللی بوده است. کارکرد ایران به عنوان شریک مهم اقتصادی، نیروی متوازن کننده در زیر سیستم خلیج فارس و به چالش گیرنده اصلی قدرت آمریکا در سطح منطقه ای باعث شده تا مقامات چین هیچ گاه از طرح های منجر به انزوای ایران استقبال نکنند.


دوم، احیای روابط اقتصادی پیش از تحریم؛ با وجود این که در نتیجه تحریم های ایران حجم معتنابهی از منابع مالی حاصل از فروش نفت ایران به چین در بانک های این کشور باقی مانده و سهم چین در صادرات برخی از کالاها به ایران افزایش یافته است اما برای چین تجارت آزاد و بدون موانع تحریمی با ایران به مراتب سودمندتر است. جایگاه نفت ایران در تامین امنیت انرژی، تداوم تجارت آزاد میان دو کشور، افزایش حضور شرکت های نفتی و عمرانی در صنایع و بخش زیرساخت شرایطی را ایجاد کرده تا پکن به این ارزیابی برسد که روابط اقتصادی با ایران در شرایط غیرتحریمی سودآورتر است.


سوم، توازن در روابط ایران و آمریکا؛ سیاست سنتی چین بعد از انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر ایجاد توازن روابط با تهران و واشنگتن بوده است. اگرچه این رویکرد در مقاطعی با فراز و فرودهایی همراه بوده  اما به عنوان یک جهت گیری کلی هیچ گاه از سپهر تصمیم گیری مقامات چینی رخت برنبسته است. برای چینی ها همانقدر بازار مصرفی و روابط نوسانی با امریکا اهمیت دارد که جایگاه منطقه ای و ژئواکونومیک ایران. از نظر چینی ها معادلات راهبردی خاورمیانه و شرق آسیا حوزه های بده بستانی هستند که در آینده می تواند به عنوان ابزارهای چانه زنی در برابر مداخله آمریکا در بحران های شرق اسیا موثر باشد.


چهارم، سیاست گسترش هسته ای چین؛ بعد از برگزاری کنفرانس پراگ در سال 2009 میلادی و تاکید اوباما بر لزوم ایجاد زمینه های اولیه برای تحقق خلع سلاح هسته ای، جمهوری خلق چین یکی از کشورهایی بوده که از این ایده حمایت کرده و با اتخاذ دکترین «عدم استفاده نخست» از سلاح های هسته ای تلاش کرده تا دیدگاه های خود را در این زمینه جهانشمول کند. چین با آگاهی از سطح پایین تر توانایی هسته ای خود در حوزه سلاح های اتمی با تاکید مستمر بر لزوم استفاده صلح آمیز  بارها به دنبال ایجاد شرایطی بوده که در ذیل آن روسیه و آمریکا – بزرگ ترین دارندگان کلاهک های هسته ای- را وادار به کاهش کلاهک های هسته ای خود کرده و از این طریق در لوای آرمان «جهان عاری از سلاح های هسته ای» به توازن استراتژیک با مسکو و واشنگتن نائل آید. به همین خاطر  تاکید بر پایببندی به تعهدات ان. پی .تی، لزوم تقویت CTBT و حمایت از برگزاری نشست ها و اجلاس های مرتبط در دستورکار پکن بوده است. به همین دلیل چین در مسائل مرتبط با برنامه هسته ای سایر کشورها همانند ایران و کره شمالی حضوری فعال داشته است.


مجموعه این عوامل سبب شده تا جمهوری خلق چین همگام با روند اصلاحات و توسعه فزاینده اقتصادی دامنه منافع خود را در سطح بین المللی و در حوزه های گوناگون تعریف کرده و از طریق بازنمایاندن هویت دوگانه «جهان سوم گرا/ جهان گرا» ایفاگر نوعی از کنش باشد که خروجی آن شناسایی این کشور به مثابه یک قدرت مسئول و متعهد در عرصه جهانی است. بنابراین زمینه های حضور فعال و اثرگذار چین در توافق هسته ای ایران با 1+5 را باید از رهگذر این مولفه ها مورد توجه قرار داد.


نویسنده