گزارش نشست مشترک پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه و مؤسسه صلح ساساکاوا ژاپن (SPF) با موضوع "سیاست آمریکا در قبال آسیا: پیامدهای منطقه ای آن"
روز دوشنبه 20 آبان ماه 1392 پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با همکاری مؤسسه صلح ساساکاوا ژاپن (SPF) نشستی را با موضوع "سیاست آمریکا در قبال آسیا: پیامدهای منطقه ای آن" برگزار کرد. در این نشست هیئتی بلندپایه از مؤسسه صلح ساساکاوا، پژوهشگران مقیم و مهمان پژوهشکده، اساتید دانشگاه و جمع کثیری از دانشجویان مقاطع دکتری و کارشناسی ارشد از دانشگاه های مختلف حضور داشتند. از سوی مؤسسه ژاپنی آقای فوتیشی ماتسیموتو (Mr.Futoshi Matsumoto) و خانم ساشی ساکاناشی (Ms. Sachi Sakanashi) پژوهشگران ارشد این مؤسسه و از سوی پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه نیز دکتر کیهان برزگر رئیس پژوهشکده و دکتر قدیر نصری پژوهشگر ارشد پژوهشکده در این نشست به ایراد سخنرانی پرداختند.
محور سخنرانی آقای فوتیشی ماتسیموتو درباره سیاست آمریکا در قبال آسیا بود. وی نخست، این نکته را مطرح کرد که دو سوال "سیاست آمریکا در قبال آسیا" و "سیاست ژاپن در آسیا" کاملا به یکدیگر مرتبط هستند؛ زیرا آمریکا در حال حاضر، سیاست خود در قبال آسیا را دارد تغییر جهت می دهد. در این ارتباط، وی بیان کرد که آمریکا خاورمیانه را ترک نمی کند، بلکه این کشور دریافته است که آسیا مهم است. سپس، وی عنوان کرد که آمریکا درحال حاضر با مشکلاتی در سوریه و در ارتباط با مساله هسته ای ایران مواجه شده است. درنتیجه، اگر راه حلی برای مساله هسته ای ایران وجود داشته باشد، احتمالا آمریکا می تواند توجه بیشتر خود را به منطقه آسیا ـ اقیانوسیه متمرکز کند. از این رو، حل مساله هسته ای ایران برای ژاپن در آسیا ـ اقیانوسیه نیز بسیار حیاتی است.
در ادامه، آقای ماتسیموتو به توضیح برخی رویدادهای درحال وقوع یا به وقوع پیوسته در منطقه آسیا ـ اقیانوسیه پرداخت. نخست، حضور فزاینده چین در آسیا؛ از دیدگاه وی، از جهتی این مساله مطلوب است زیرا چین منافع بیشتری برای ژاپن در عرصه اقتصادی خواهد داشت. اما در عین حال، مشکلات خاصی به ویژه در ارتباط با دریای چین شرقی و نیز دریای جنوبی چین وجود دارد. به عنوان نمونه، چین نیروی دریایی(Blue Water Navy) خود را به پهنه اقیانوس آرام دارد اعزام می کند. دوم، وجود ادعاهایی از سوی چین درباره جزایر دریای چین شرقی و دریای جنوبی چین. در این راستا، وی عنوان کرد که پاسخ اصلی آمریکا به این حوادث ایجاد "توازن دوباره" (Rebalance Strategy) است. در ارتباط با اقدامات آمریکا درباره راهبرد توازن دوباره، وی به چند محور مهم اشاره کرد: اعلام نخستین بیانیه درباره سیاست جدید آمریکا در قبال این منطقه در ژوئیه 2009 با طرح موضوع حمایت آمریکا از آسیا؛ مقاله هیلاری کلینتون در مجله فارین افیرز در نوامبر 2011 با عنوان "محور استراتژیک آمریکا در قبال آسیا؛" طرح سومین بیانیه در جولای 2011 توسط اوباما درباره چگونگی برقراری رابطه همکاری جویانه با چین و نیز اطمینان پیدا کردن از ظهور چین به عنوان "ظهور یک چین مسالمت جو و شکوفا" و سرانجام، اظهار نظر مشاور امنیت ملی اوباما، تام دنیلون در مارس 2013 مبنی بر "برقراری رابطه باثبات، پرثمر و سازنده با چین" به عنوان یکی از ارکان پنج گانه راهبرد توازن دوباره آمریکا.
به عنوان سومین رویداد مهم در منطقه آسیا ـ اقیانوسیه، وی به مناقشات در دریای چین شرقی و دریای جنوبی چین اشاره کرد که این مناقشات در چند سال گذشته تشدید یافته است. در این ارتباط، وی به چند محور اشاره کرد. نخست، بیانیه وزیر دفاع آمریکا، رابرت گیتس مبنی بر عدم طرفداری آمریکا از مناقشات حاکم و مخالفت با هر اقدامی که آزادی کشتیرانی در دریای جنوبی چین را تهدید می کند. دوم، اعلام تعهد آمریکا به ائتلاف امنیتی ژاپن ـ آمریکا درباره جزایر سنکاکو که تحت حاکمیت ژاپن است. سوم، مواضع سخت ویتنام و فیلیپین علیه ادعای چین درباره دریای جنوبی چین. چهارم، بسیار فعال شدن کشتی های نظامی چین در دریای چین شرقی در طول چند سال گذشته.
در ادامه، وی به توضیح این نکته پرداخت که این رویدادها موجب برخی واکنش های آمریکا از لحاظ نظامی ـ جنبه نظامی استراتژی توازن دوباره آمریکا ـ شده است. در این ارتباط، وی عنوان کرد که جنبه نظامی راهبرد توازن دوباره آمریکا براساس واکنش به قابلیت های A2AD چین [راهبرد ضد دسترسی چین] است. وی به طور کلی، اقدامات نظامی آمریکا را شامل این موارد دانست: تقویت توانمندی های نظامی آمریکا از طریق مفهوم نظامی نبرد هوا ـ دریا، تقویت ائتلاف های امنیتی با شماری از کشورهای آسیایی از جمله ژاپن، ارسال 60 درصد امکانات نیروی دریایی به اقیانوسیه تا 2020، حرکت بخشی از تفنگداران دریایی آمریکا به این منطقه و حتی به استرالیا و سرانجام، اختصاص 60 درصد از امکانات و نیروی هوایی آمریکا که در خارج از این کشور مستقر هستند به منطقه آسیا ـ اقیانوسیه از جمله انتقال هواپیماهای تاکتیکی و بمب اندازها از قاره آمریکا.
در پایان، وی به توضیح درباره اینکه چگونه آمریکا دارد موازنه میان خاورمیانه و آسیا را ایجاد می کند، پرداخت. در این باره، وی به سه مساله مهم اشاره کرد. نخست آنکه از دیدگاه آقای ماتسیموتو، ضمن توجه بیشتر آمریکا به منطقه آسیا ـ اقیانوسیه، این کشور در خاورمیانه باقی خواهد ماند. درواقع، اگر مشکلات سوریه و مساله هسته ای ایران حل شود، آمریکا ممکن است توجه بیشتری به منطقه آسیا ـ اقیانوسیه داشته باشد. مساله دیگر، کاهش جدی در بودجه دفاعی آمریکا است که این مساله کاملا به راهبردهای توازن دوباره آمریکا در آسیا ـ اقیانوسیه لطمه وارد خواهد کرد. نکته سوم، دورنمای رفتار چین در آسیا است؛ اینکه چگونه چین در آسیا ـ اقیانوسیه در آینده عمل خواهد کرد. از دیدگاه وی، این سوالی است که حتی چینی ها نیز دقیقا پاسخ آن را نمی دانند.
دکتر قدیر نصری، استاد دانشگاه خوارزمی سخنران بعدی بود. وی سخنرانی خود را با عنوان "یازده درس از دهه گذشته برای امروز در پرتو نقش نفت در امنیت" در سه بخش اصلی ایراد کرد. وی نخست به توضیح درباره ضرورت توجه به گذشته پرداخت. در این خصوص، وی گذشته را مانند آیینه یک ماشین دانست که فرد نباید خیره به آیینه یا همان گذشته نگاه کند؛ چراکه نگاه به گذشته مانع ادامه راه خواهد شد. در عین حال، دور انداختن آیینه فرد را از دیدن سرعت و وجود دیگر ماشین ها باز خواهد داشت. سپس، وی بیان کرد که برای پاسخ به پرسش اینکه چرا مناطق دیگر ـ آسیای شرقی و اروپا ـ همچون خاورمیانه نیستند، باید به گذشته خاورمیانه نگاه کرد. وی گذشته خاورمیانه را در جنگ میان قدرت های منطقه ای، جنگ های مذهبی و قومی، جنگ های به اصطلاح عادلانه و تلافی جویانه قدرت های بزرگ خلاصه کرد. همچنین، در این راستا، وی توضیح داد که مردمان خاورمیانه و ایران همواره تحت ستم دو نیرو بوده اند: استعمار خارجی و استبداد داخلی. از دیدگاه او، این دو عامل، به ضعیف شدن و سقوط جامعه مدنی در این منطقه منجر شده است و به دلیل ضعیف بودن جامعه مدنی، هر ده سال، جنگی هولناک در خاورمیانه وجود داشته است. دکتر نصری در بخش پایانی محور نخست سخنرانی خود اشاره کرد که ایران سرانجام، در قرن بیستم بر روی پای خود ایستاد: نخست با انقلاب مشروطیت، سپس از طریق ملی کردن صنعت نفت و سرانجام، وقوع انقلاب اسلامی ایران.
پژوهشگر ارشد پژوهشکده در بخش دوم سخنرانی خود به توضیح درباره درس هایی از این فراز و فرودها پرداخت. وی این درس ها را در قالب 11 گزاره خلاصه شده بیان کرد: 1) ضعف تحریک کننده است. در سراسر جهان، ضعف تحریک کننده است، اما در خاورمیانه ضعیف بودن به معنای در معرض طعمه بودن و آسیب پذیری شدید است؛ 2) قدرت سخت هنوز در خاورمیانه حرف اول را می زند؛ چراکه فقدان قدرت سخت موجب می شود که کشور به وسیله همسایگانش بلعیده شود؛ 3) مشکلات خاورمیانه مانند جنگ های قومی، تروریسم و تحریم نفتی در این منطقه باقی نمی ماند و به مناطق دیگر رخنه می کند؛ 4) نفت هنوز مهم ترین برند (نشان) خاورمیانه است؛ 5) محور اصلی همگرایی در منطقه خاورمیانه هویت قومی ـ مذهبی است تا منافع؛ 6) قدرت های منطقه ای خاورمیانه به سه گروه تقسیم می شوند: قدرت های بزرگ (ایران، ترکیه، مصر و عربستان سعودی)، قدرت های متوسط (عراق، سوریه و اسراییل) و قدرت های کوچک (بحرین، کویت و قطر). قدرت های ضعیف تلاش کرده اند تا امنیت خود را توسط برقراری روابط با قدرت های فرامنطقه ای تضمین کنند؛ 7) درآمدهای نفتی اغواکننده است هم برای تولید کنندگان کالا و هم برای اپوزیسیون به منظور تصاحب قدرت سیاسی ثروت آور. حکومت های رانتیر با استفاده از دلارهای نفتی در پی حامی پروری هستند و همچنین، آنها نگران از متحد شدن خارجی ها با اپوزیسیون برای براندازی حکومت خود هستند و این امر دلیلی برای امنیتی کردن روابط اجتماعی ـ سیاسی شده است؛ 8) هویت جوامع خاورمیانه و تجربه ملت های آن در سال های اخیر موجب ایجاد "موج ضدآمریکایی" در این منطقه شده است؛ 9) تغییر در خاورمیانه کارکرد بالندگی و رشد جامعه مدنی است. بحران در برخی حکومت های عربی ـ انقلاب های عربی ـ ناشی از حکمرانی آناکرونیستی (ناهمزمان) است. دولتهای نفتی از این بحران مصون بوده اند؛ زیرا منبع نفت نه تنها می تواند از سازماندهی داخلی حمایت کند، بلکه می تواند توجه قدرت ها را جذب کند؛ 10) در گذشته خاورمیانه، دوره به اصطلاح قهرمان پروری وجود داشته است، اما به نظر می رسد که اکنون کارگزاران دارند با "روش" جا به جا می شوند؛ 11) در طول قرن گذشته، خاورمیانه به ویژه ایران تحت تسلط حوادث بوده است تا عقلانیت. اما به نظر می رسد که درحال حاضر، مرحله ای حیاتی در تاریخ خاورمیانه پیش آمده است و آن اهمیت فزاینده عقلانیت است.
دکتر نصری در بخش پایانی بحث خود، به برخی نکات درباره چشم انداز آینده اشاره کرد. در این ارتباط، وی سه نکته را درباره طرز عمل آینده بیان کرد. نخست، ایران به عنوان قدرت تاثیرگذاری که از عناصر گوناگون قدرت نرم و قدرت سخت برخوردار است، ظهور خواهد کرد. به نظر می رسد که در پرتو حل نسبی مساله هسته ای ایران، زنجیره ای دراز از مناقشات ایران با رقبای منطقه ای و همسایگان آن تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. ناخشنودی تلویحی همه همسایگان ایران درباره حل برنامه هسته ای ایران ناشی از این عامل است. دوم، با خروج ایران از توجه و تمرکز جهانی، احتمالا قدرت های دیگر خاورمیانه مرکز توجه خواهند بود. سوم، با توجه به اخباری مبنی بر وجود ذخایر عظیم نفت و گاز شیل، خاورمیانه برای نخستین بار منطقه ای بین المللی نخواهد بود. همچنین، این بدین معناست که با توجه به وجود 800 بیلیارد بشکه ذخایر نفت شیل فقط در سه ایالت آمریکا، این کشور دیگر هزینه امنیت این منطقه را نخواهد پرداخت و چین آمریکای خاورمیانه خواهد بود.
خانم ساشی ساکاناشی سومین سخنران این نشست بود. نکته اصلی سخنرانی وی این بود که ژاپن بسیار علاقمند به رویکرد جدید آمریکا در قبال ایران در این برهه زمانی ـ راهبرد توازن دوباره آمریکا در قبال آسیا ـ است؛ چرا که این موضوع بر روابط ایران و ژاپن نیز تاثیرگذار خواهد بود. در ابتدا، وی بحث خود را با مساله روابط ژاپن و ایران در حوزه انرژی آغاز کرد. در این ارتباط، وی عنوان کرد که ژاپن و ایران واقعا شرکای بسیار خوبی در بخش انرژی "تا دو سال گذشته" بودند؛ ژاپن به عنوان بزرگ ترین مصرف کننده نفت ایران در آسیا و ایران دومین تامین کننده نفت به ژاپن. در ادامه، وی توضیح داد که اما طی دو سال گذشته، تحولات رخ داده هم در ایران و هم در ژاپن روابط ایران ـ ژاپن را تحت تاثیر قرار داد. از سوی ایران، مساله هسته ای و تحریم های مربوط به آن موانعی جدی برای همکاری ها در حوزه انرژی میان ایران و ژاپن شد. از سوی ژاپن در منطقه آسیای شرقی، ظهور چین و فعالیت های گسترده تر این کشور در این منطقه و به چالش کشاندن سرزمین ژاپن با نشان دادن قدرت نظامی خود و نیز تهدید بزرگ تر کره شمالی موجب شد تا ژاپن درصدد همکاری های امنیتی نزدیک تر با آمریکا باشد. وی ضمن تاکید بر اهمیت انکارناپذیر آمریکا در امنیت ژاپن، بیان کرد که پس از بروز مساله هسته ای ایران، آمریکا نه تنها از ژاپن بلکه از همه کشورهای جهان خواست که یا ایران را انتخاب کنند یا آمریکا.
در ادامه، وی ضمن اشاره به اینکه ژاپن مساله هسته ای ایران را به عنوان تلاش برای استقلال تلقی می کند، عنوان کرد که ما امیدواریم که نه تنها منطقه خاورمیانه، بلکه همه جهان از جمله آمریکا پی ببرند که ثبات در منطقه خلیج فارس، در همکاری با ایران بهتر حاصل خواهد شد و نه در تلاش برای انزوای ایران. در پایان، وی اظهار کرد که ما در انتظاریم تا ببینیم که چه نوع رویکرد جدیدی را آمریکا در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد و چه ساختار جدیدی پس از پویایی های اخیر منطقه خاورمیانه در دوره ای که آمریکا استراتژی جدیدی را در قبال آسیا ـ برقراری توازن دوباره ـ اتخاذ کرده است، ظهور خواهد کرد. ما امیدواریم که رویکرد جدیدی در قبال کل منطقه از جمله ایران در این دوره جدید اتخاذ شود. این امر موجب می شود که ایران و ژاپن دوباره بتوانند منافع متقابل خود را در بخش انرژی دنبال کنند.
دکتر کیهان برزگر به عنوان آخرین سخنران، با تکیه بر ایده اصلی خود یعنی "منطقه گرایی" به طرح دیدگاه های خود پرداخت. وی در ابتدا، بیان کرد که "جهان در حال منطقه ای شدن" است و این بدین معناست که تبادلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی بین کشورها در درون یک منطقه از یک سو و همچنین این نوع تبادلات در بین مناطق مختلف از سوی دیگر در مجموع امنیت جهانی را شکل می دهند. در این چارچوب، از دیدگاه وی، میان منطقه خلیج فارس، آسیاس جنوبی و شرق آسیا نوعی اتصال (connectedness) اقتصادی، سیاسی و امنیتی وجود دارد. در این راستا، وی عنوان کرد که نوع جدیدی از منطقه گرایی در این حوزه های جغرافیایی در حال ظهور است که می تواند کمربندی از ژاپن، چین، هند، ایران و تاحدی شاید ترکیه را شامل شود. به اعتقاد وی، در این میان، هند نقش زیادی را دارد؛ به دلیل قرار داشتن هند میان خلیج فارس و آسیای شرقی و اهمیت نقش هند از لحاظ اندازه، جمعیت و نقشی که اقتصاد هند در آسیای شرقی می تواند ایفاء کند.
در ادامه، رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه ضمن اشاره به اینکه منطقه خلیج فارس نقطه تمرکز برای توسعه آسیایی است، اظهار کرد که توسعه آسیایی بر مبنای سه عامل است. نخست، امنیت انرژی؛ امنیت انرژی برای خلیج فارس و آسیای شرقی، ژاپن، چین، کره جنوبی و هند مهم است. 17 میلیون بشکه نفت هر روزه از تنگه هرمز دارند عبور می کنند و این امر فعالیت های اقتصادی خلیج فارس را به آسیای شرقی متصل می کند. عامل دوم، مبادلات اقتصادی و وابستگی متقابل اقتصادی است. کشورهای خلیج فارس شامل ایران، عربستان سعودی و عراق دارند نفت به آسیای شرقی صادر می کنند و به طور همزمان، آنها کالاهای اقتصادی وارد می کنند. عامل سوم، تبادل نیروی کار میان خلیج فارس و آسیای جنوبی و شرقی است. بدین معنا که نیروی کار منطقه آسیای جنوبی و شرقی به خلیج فارس و نیز منابع مالی منطقه خلیج فارس به آسیای جنوبی و از طریق تنگه مالاکا به آسیاسی شرقی می روند.
وی با توجه به سه عامل مزبور نتیجه گیری کرد که مسائل منطقه خلیج فارس به نوعی به رشد و توسعه آسیا که بر مبنای انرژی، امنیت، شکوفایی و رویکرد توسعه است، متصل می شود. سپس، وی بر مهم بودن ثبات در خلیج فارس و خاورمیانه برای کشورهای همچون ژاپن و چین تاکید کرد و در این خصوص بیان کرد که به همین دلیل است که ژاپنی ها در بحران افغانستان وارد می شوند یا نسبت به بحران سوریه حساس هستند. در اینجا، در واقع، نوعی منافع مشترک در چارچوب رویکرد منطقه ای نسبت به حل موضوعات منطقه ای میان ایران و ژاپن وجود دارد.
در پایان، وی ضمن اشاره به تقویت سیاست نگاه به شرق در سیاست خارجی ایران، بیان کرد که این رویکردی جدید در سیاست خارجی ایران نیست. ایران همواره تلاش کرده است که روابط سیاسی و اقتصادی بین المللی خود را میان شرق و غرب موازنه کند. به طور مثال، وی اظهار کرد که این موضوع در رژیم گذشته ایران در ارتباط با تقویت روابط با چین در اواسط دهه 1970 وجود داشت. وی سخنرانی خود را با این نتیجه گیری به پایان رساند که ژاپن، چین و هند کشورهایی هستند که نقش اتصال فعالیت های اقتصادی آسیای شرقی به امنیت انرژی خلیج فارس را دارند. نقش منطقه خلیج فارس نیز این است که توسعه اقتصادی را در آسیای شرقی افزایش دهد.
در نهایت این نشست با پرسش و پاسخ حاضرین و گرفتن عکس یادگاری خاتمه یافت.
گزارش: فهیمه قربانی، پژوهشگر در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه