گروه مطالعاتی ترکیه شناسی

نگاه تاریخی به پیدایش ناسیونالیسم ترکی

نشست 13 مهر 1391 گروه ترکیه شناسی پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه با عنوان "نگاه تاریخی به پیدایش ناسیونالیسم ترکی" با حضور دکتر اسدالله اطهری مدیر گروه ترکیه شناسی، پژوهشگران ارشد و مهمان پژوهشکده و اعضاء گروه برگزار شد. آقای محمدعلی مهتدی پژوهشگر ارشد پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه سخنران این نشست بود.
 
دکتر رحمت حاجی مینه پژوهشگر میهمان پژوهشکده که مدیریت نشست را بر عهده داشت بحث را با بیان مقدمه ای کوتاه در زمینه موضوع نشست آغاز نمود و سپس آقای مهتدی به ارائه بحث خود پرداخت  و گفت: آنچه در صدد بیان آن هستم تحولات قرن نوزدهم می باشد، قرنی که استعمار در اوج  خود بوده و تاثیرات آن را هنوز شاهد هستیم.  سال 1800 یعنی در اوایل قرن نوزدهم ، اگر به گذشته مروری داشته باشیم، محمد علی پاشا که از طرف دولت عثمانی به عنوان والی مصر انتخاب شده بود تصمیم گرفت تنها به مصر اکتفا نکند و به تصرف منطقه شام  یعنی شرق مدیترانه نیز بپردازد، از این رو لشکر عظیمی به فرماندهی پسرش ابراهیم پاشا اعزام کرد، این نیرو به راحتی از صحرای سینا گذشت و مناطق اردن، فلسطین، لبنان و سوریه کنونی را که در آن دوران به صورت کلی به این منطقه شام یا شامات گفته می شد تصرف کرد و سپس وارد منطقه ترکیه کنونی شد. نکته مهم این است که برای اولین بار در حالیکه دولت عثمانی ضعیف شده بود قدرتی ایجاد شد که منطقه شمال آفریقا شامل مصر و سودان کنونی را که یک واحد بودند و لیبی و تونس را که در آن زمان آفریقیه نامیده می شد به علاوه منطقه شام تا مرز ترکیه کنونی به یک واحد سیاسی عظیم تبدیل کرد. این قدرت از نظر ایدئولوژیک عنوان اسلامی نداشت و  با اینکه خود محمد علی پاشا عرب و حتی ترک نبود بلکه اهل آلبانی بود، بیشتر براساس قومیت عربی شکل گرفت.
 
در آن دوره قبل از اینکه دولت – ملت ایجاد شود و هویت های قومی و ملی داشته باشیم، هویت دینی و اسلامی وجود داشت. در ایران پادشاه ظل الله بود و در استانبول هم سلطان به عنوان خلیفه مسلمین حکم می کرد و بنابراین هویت اسلامی بود، هویت اسلامی که در اثر جنگ های بین ایران و عثمانی هر دو تضعیف شده بودند اما از سوی دیگر غربی ها و قدرتهای استعماری و اروپائی قدرتمند شده بودند.
 
این موجودیت سیاسی عظیمی که ابراهیم پاشا پسر محمد علی پاشا ایجاد کرد، غربی ها را نگران کرد از این رو در وهله اول روسیه، بریتانیا و فرانسه با حمایت از سلطان عثمانی به اقداماتی علیه ابراهیم پاشا و محمد علی پاشا دست زدند و در نتیجه صلحی صورت گرفت  که بر اساس آن ابراهیم پاشا  از برخی متصرفاتش عقب نشینی کرد، پایتخت خود را در دمشق قرار داد و برای اولین بار با دست زدن به اصلاحات به نوعی سعی کرد حقوق شهروندی را حاکم نماید.
 
در این زمان دسیسه های غرب با تحریک اقلیت ها آغاز شد، همان زمان شاهد جنگ های طولانی میان دروزی ها و مارونی ها در جبل لبنان و قتل های بی شمار در نتیجه تضعیف دولت ابراهیم پاشا و حتی لشکر کشی فرانسه و بریتانیا به سواحل لبنان و فلسطین و حرکت به سمت دمشق و در نهایت عزل ابراهیم پاشا و جدا کردن منطقه شام از مصر و سودان هستیم. محمد علی پاشا که نمی توانست مقاومت کند پذیرفت که صرفا قلمرو اش همان سودان و مصر باشد و ادعایی در منطقه شام نداشته باشد. برای جلوگیری از ایجاد یک موجودیت سیاسی قدرتمند این اولین قدمی بود که غربی ها برداشتند.
 
بعد از فروپاشی عثمانی، پس از جنگ جهانی اول وزرای خارجه کشورهای فاتح غربی بریتانیا و فرانسه بر اساس توافقنامه سایکس و پیکو این منطقه را به دولت - ملت های سوریه، عراق، لبنان و اردن تقسیم کردند. کشور های غربی بر اساس فلسفه سوق الجیشی آن زمان دو نتیجه گرفتند که تاکنون نیز ان را ادامه داده اند:
 
 ابتدا اینکه بایستی این منطقه براساس قومیت ها تقسیم شود و به هیچ عنوان نباید اجازه داده شود که یک قدرت بزرگ منطقه ای چه با هویت دینی و چه با هویت ملی در اینجا شکل بگیرد. یعنی اعاده شرایط امپراطوری عثمانی به عنوان هویتی دینی و ایجاد یک واحد سیاسی تحت هویت عربی ممنوع است و از این رو کشورها براساس هویت های متفاوت تجزیه می شوند.
 
دوم، از آنجا که همیشه ارتباط میان جنوب مدیترانه یعنی مصر و دره نیل، لیبی، و تونس و منطقه شام قدرت بسیار زیادی بوجود می آورد بنابراین بایستی خط بین این دو ارتباط جغرافیایی را قطع نمود و از اینجا است که فکر تشکیل دولت یهودی (دولت اسرائیل) در این منطقه شکل می گیرد، به طوری که این دولت اگر به روی نقشه نگاه کنید تا بندر ایلات در خلیج عقبه تداوم یافت و یعنی به طور کامل ارتباط زمینی و جغرافیای شمال آفریقا با شرق مدیترانه را قطع کرد. البته این مسئله در آن زمان اهمیت بسیار ویژه ای داشت ولی در حال حاضر با  اختراع موشک های استراتژیک و هواپیما های دور برد جنگی این قطع ارتباط جغرافیایی اهمیت ندارد و تضعیف شده است با اینهمه عمده ترین هدف تشکیل دولت اسرائیل در این منطقه قطع ارتباط جغرافیایی میان منطقه شام و شمال آفریقا بود.
 
آقای مهتدی همچنین در زمینه شکل اجرایی این استراتژی گفت: اولین پدیده ای که در زمان عثمانی بوجود آمد کمیته اتحاد و ترقی بود که این کمیته اولین بار در شهر بندری سالونیک شکل گرفت. شهر سالونیک در حال حاضر بخشی از یونان می باشد، بحث یهودیان سالونیک و تاثیر آن ها در تشکیل دولت ترکیه جدید بحث تاریخی بسیار مهمی است که به آن پرداخته نشده است. یهودیان وقتی در شهر سالونیک ساکن شدند برخی به ظاهر اسلام آوردند و نام های اسلامی بر خود نهادند که به این افراد "دونمه" می گویند دونمه ها یهودیانی بودند که تظاهر به اسلام می کردند. کمیته اتحاد و ترقی را اولین بار این دونمه ها ایجاد کردند و هدف نفود خزنده آنها در باب عالی در آستانه استانبول و در نتیجه فروپاشی عثمانی از درون بود. 
 
تلاش شد دفتر های این کمیته در همه شهر ها و نه فقط در ترکیه بلکه در لبنان، عراق، سوریه ایجاد شود که مورد حمایت همه قرار گرفت. اما ناگهان این نهاد با تغییر سیاست های خود به حمایت از پان ترکیسم پرداخت و این باعث خروج شهروندان غیر ترک از این کمیته و بسته شدن دفاتر این کمیته در بسیاری از شهرها گشت.
 
در ادامه بحث آقای مهتدی افزود، آنچه سبب شد یهودیان فلسطین را انتخاب کنند، بریتانیا و عامل این مسئله روزنامه نگاری به نام تئودور هرتزل بود، وی کتاب دولت یهود را نوشت و گرداننده اصلی کنفرانس بال بود و در انجا تصمیم گرفته شد که مهاجرت تمام یهودیان از سراسر جهان به فلسطین و اورشلیم صورت پذیرد و در نهایت کشوری برای یهودیان ایجادشود (در ابتدا قرار بود کشور اوگاندا محل تشکیل دولت یهودی باشد). برای این مسئله نیاز به جلب حمایت حکومت عثمانی بود و آقای هرتزل مسئول این کار شد، وی از طریق قیصر آلمان ویلهم دوم موفق به تنظیم قراری برای ملاقات با تحسین پاشا نخست وزیر حکومت عثمانی گردید او در این ملاقات پیشنهاداتی به دولت عثمانی ارائه کرد: اول، پرداخت کلیه بدهی های عثمانی به مبلغ سی و سه میلیون لیره طلای انگلیس، دوم، بازسازی ناوگان عثمانی با هزینه ای معادل 120 میلیون فرانک طلا و سوم پرداخت وامی بدون بهره به مبلغ 35 میلیون لیره طلا به دولت عثمانی. 
 
تحسین پاشا این مسئله را به اطلاع سلطان عبدالحمید می رساند که مورد مخالفت وی قرار می گیرد و اجازه این مسئله داده نمی شود. از همین زمان تصمیم بر سرنگونی سلطان عبدالحمید گرفته می شود و کمیته اتحاد و ترقی این کار را انجام می دهد. چهار پاشای اصلی، یعنی انور پاشا و طلعت پاشا، مصطفی کمال پاشا و شوکت پاشا، هر چهار نفر دونمه با قدرت نظامی بسیار بالا بودند. بلافاصله بعد از برکناری سلطان عبدالحمید قانونی در مجلس شورا تصویب می شود که ورود یهودیان به اورشلیم را آزاد می نماید. از اینجا مسئله مهاجرت یهودیان به فلسطین آغاز می گردد و در ادامه با وقوع جنگ جهانی اول  کمیته اتحاد و ترقی رویکرد خود را تغییر می دهد و بعدا پیمان سایکس - پیکو باعث تقسیمات در منطقه می شود .  
 
اگر مطالعات دقیقی در مطالب گفته شده صورت بگیرد تردیدی باقی نمی ماند که تمامی این تحولات بخاطر ایجاد کشوری برای یهودیان در فلسطین می باشد که به صورت خزنده و مرحله ای صورت می گیرد. همچنین برای جلوگیری از شکل گیری هرنوع حکومت براساس هویت اسلامی سه نوع ناسیونالیسم در منطقه ایجاد می شود که عبارتند از ناسیونالیسم ترکی به رهبری مصطفی کمال پاشا در چارچوب ترک های جوان و کمیته اتحاد و ترقی، ناسیونالیسم ایرانی توسط رضا شاه و ناسیو نالیسم عربی از طریق مسیحیان عرب لبنان و سوریه. این سه ناسیونالیسم به جای اینکه مولفه های یک تمدن اسلامی واحد را تشکیل بدهند همیشه با یکدیگر در ستیز بودند و هرکدام خود را بر دیگری برتر می دانستند و تمامی اقداماتی که در هر کدام از این ناسیو نالیسم های متفاوت صورت می گرفت مشابه بود، یعنی کارهایی که توسط مصطفی کمال پاشا صورت گرفته با کارهایی که رضاخان انجام داده یکسان است .
 
اصولا لائیسم و سکولاریسمی که در ایران و ترکیه روی کار آمد و ترویج شد صرفا جدا شدن دین از سیاست و استقلال دولت از دین نبود بلکه دین ستیزی بود یعنی با هر چیز که مظهر دین بود مقابله شد و در هر دو جا کشف حجاب شد. 
 
پس از پایان سخنان آقای مهتدی در ادامه این نشست با پرسش و پاسخ حاضرین در نشست پایان یافت.
 
گزارش: روح اله موسوی مدنی، عضو گروه ترکیه شناسی پژوهشکده.