دیپلماسی عمومی و روابط ایران و آمریکا

دستگاه دیپلماسی ایران سفر هیئت ایرانی به سازمان ملل متحد در نیویورک و به خصوص مذاکره تلفنی دکتر روحانی  با آقای اوباما را به عنوان مقدمه ای برای بازی برد – برد و دست یافتن به منافع مشترک می داند. اما با توجه به اینکه فضای بازی برای آمریکا در محیط بین الملل با دیپلماسی عمومی چندجانبه دنبال می شود، و در مقابل منافع ملی ایران مبتنی بر شرایط درونی کشور و با رویکرد دیپلماسی سنتی است، تطبیق این شرایط  نابرابر نمی تواند به راحتی به بازی برد - برد و ایجاد منافع مشترک در اهداف میان مدت و بلند مدت بیانجامد.

 

هدف اساسی هر نوع دیپلماسی تامین منافع ملی است. هر کشوری در میان اعلام نظرها و حرکات بین المللی که انجام می دهد صرفا به دنبال کسب منفعت بیشتری برای خود در صحنه  رقابت بین المللی است. در این میان، تصویر بین المللی و پیامد مذاکرات بسیار مهم است. با توجه به نقش سمن ها یعنی سازمان های مردم نهاد و پر رنگ تر شدن نقش قدرت نرم، در نظر نگرفتن دیپلماسی عمومی در تعامل های بین المللی امکانپذیر نیست. به ویژه اینکه دیپلماسی عمومی به لحاظ مفهومی، پیوند نزدیکی با سیاست خارجی آمریکا داشته و به وسیله درک، اطلاع رسانی و تاثیرگذاری بر مخاطبین خارجی به عنوان ارتقای منافع ملی و امنیت ملی آمریکا در سیاست خارجی آن کشور کاربرد قطعی و عملیاتی دارد. 

 

به تعبیر دیگر فضای حاکم بر روابط بین دو کشور متاثر از فضای ارتباطات جمعی و رقابت شدید رسانه ای است که ایدئولوژیک محور بودن آن، شاخص است. از جنبه نظریه برجسته سازی، تلاش آمریکا در دیپلماسی عمومی، اولویت سازی و برجسته نمودن مسایل فی مابین است. چرا که با ایجاد ماتریس دیپلماسی عمومی و سیاست آگاه سازی، راحت تر می توان به همراهی افکار عمومی و اهداف از پیش تعیین شده دست یافت و به تحرک دیپلماتیک جهت داد.

 

چالش اصلی در این بین کیفیت برخورداری ایران از فناوری لازم و تاثیر گذار بر دیپلماسی عمومی در جهت دست یابی به اشتراک معانی منافع حاصل از مذاکرات است که می بایست به زعم پیش بینی ها به منافع مشترک منجر شود. به عنوان مثال بلافاصله پس از مذاکره تلفنی دکتر روحانی و آقای اوباما، اولین نشست رسانه ای اوباما به انعکاس تماس تلفنی و محتوای گفت وگو با ایران اختصاص یافت. در ادامه مشاور امنیت ملی آمریکا به نحوه ارتباط در جهت برقراری تماس پرداخته و با فعال سازی دیپلماسی عمومی به پرستیژ سازی طرف مقابل ادامه داد. اطلاع رسانی رسانه ای ایران نسبت به مذاکره تلفنی بطور رسمی در مصاحبه آقای روحانی در فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) به نحوی دیگر در تهران انعکاس یافت. همچنین پس از بازگشت دکتر روحانی، سفر نتانیاهو به نیویورک و برگزاری جلسه وی با اوباما پیرامون رابطه با ایران، گام دیگر دیپلماسی عمومی سیاست خارجی آمریکا بود که بطور غیر مستقیم مسئله اسرائیل را در رابطه با ایران در افکار عمومی مطرح نمود. حرکتی که بطور غیرمستقیم نسبت به اولویت سازی منافع در عرصه افکار عمومی پرداخت.

 

به واقع باید اذعان داشت در دیدگاه های موجود، مجریان دیپلماسی سنتی با نمایندگان دولت های خارجی سروکار دارند تا به وسیله کار با آن ها در زمینه امور بین المللی، منافع ملی بیان شده در اهداف راهبرد دولت خودشان را به پیش ببرند. حال آنکه، دیپلماسی عمومی با بخش هایی از عموم مردم در سایر کشورهای خارجی سر و کار دارد تا بدین طریق، حمایت ایشان را نسبت به همان اهداف راهبردی جلب نماید. 

 

بطور مثال با بررسی و نظرسنجی فراگیر در خارج از کشور می توان عملکرد ایران در دیپلماسی عمومی و پیامدهای ناشی از مذاکرات با آمریکا را در افکار عمومی بین الملل به ویژه پیام ایران برای مخاطبان جهانی با در نظر گرفتن قطع رابطه چندین ساله و فعالیت ایدئولوژیک در این راستا را به سنجش گذاشت.

 

با در نظرگرفتن شکل گیری شرایط موجود و سابقه شکل گرفته در افکار عمومی مبنی برنگاه رقیب، رسیدن به یک بازی برد- برد در دیپلماسی عمومی امری دشوار است، به ویژه آنکه اگر ایران تنها برای آنچه خواهان آن است وارد نوعی تعامل بین المللی بشود، به لحاظ استراتژیک معنای عالی دارد اما ایده جذابی در دیپلماسی عمومی نیست. از این رو تمرکز زیاد از حد بر قدرت نرم هم در عمل می تواند به کاهش قدرت نرم یک بازیگر بیانجامد. در بعد دیگر شروع مذاکرات صرف پیرامون مسائل هسته ای نمی تواند آغاز و پایان روند مذاکرات را تعیین نماید چراکه دیپلماسی عمومی رقیب، مسائلی مانند تروریسم و حقوق بشر را در منطقه دنبال می نماید و لازمه این امر اتخاذ موضع ایران در برابر مسائل فوق است.

 

در نهایت در سطح کلان، رابطه نابرابر و متغیر قبل از انقلاب و ایدئولوژی اسلامی بعد از انقلاب در سیاست خارجی ایران، می تواند به عنوان دو عامل اساسی در قطع روابط و زمینه به وجود آمدن چالش ها میان دو کشور شناخته شود که ادامه روند مذاکرات نیازمند اقناع فکری داخلی و دیپلماسی عمومی در جهت رسیدن به  باز تعریفی از منافع مشترک است. 

 

اما به نظر می رسد دستگاه دیپلماسی کشور با در نظر گرفتن اهمیت دیپلماسی عمومی آمریکا اقداماتی را مد نظر قرار دهد یعنی "دستگاه دیپلماسی و دیپلمات های ایران باید توجه بیشتری به دیپلماسی عمومی مبذول دارند"، "منافع آمریکا بطور واقع بینانه تحلیل و با معیاردیپلماسی عمومی آن باز تعریف شود" ،همچنین "ضرورت و آمادگی دیپلماسی عمومی جدید با اعطای اولویت بالا در صورت تداوم مذاکرات"، "تدوین و تجهیز فن آوری دیپلماسی عمومی در وزارت امور خارجه و عدم اکتفا به دیپلماسی سنتی درنشست ها"، "استفاده از فرصت ها وظرفیت های منابع دیپلماسی عمومی رقیب در انتقال پیام ها در موقعیت های مناسب نشست ها"، "افزایش تاثیر گذاری منابع دیپلماسی عمومی در منطقه و بهره مندی از ظرفیت های درونی به ویژه  مسئله مقاومت" و "تشکیل گروه واکنش سریع  دیپلماسی عمومی جهت آمادگی درپاسخ به مسائل مطرح و حاشیه ای  مذاکرات و یا پیش بینی آن"، از جمله این موارد هستند. 


نویسنده