گروه مطالعاتی روندهای فکری
روال و مدارهای نوین تحول در خاورمبانه: نگاهی به دیدگاه های آصف بیات
ارائه کننده: دکتر قدیر نصری
توضیح
نشست تخصصی گروه روند های فکری در 27 فروردین 1392، بر این موضوع متمرکز بود که آصف بیات که به عنوان روند پژوه برجسته ایرانی، ریشه ها و آهنگ تحولات خاورمیانه را چگونه می بیند و از دید او، نیرو های اساسی برای شکل دهی به افق های آتی این منطقه کدامند؟ سخنران این نشست تخصصی، دکتر قدیر نصری، مدیر گروه روندهای فکری و استادیار جامعه شناسی و اندیشه سیاسی در دانشگاه خوارزمی بود که پس از طرح مباحثی در باب چرایی و چگونگی شناخت آرای بیات، تزهای اصلی وی را تبیین و سپس برخی مدعیات و مواد فکری بیات را تامل انگیز و قابل نقد شمرد. آنچه در پی می خوانید مشروح سخنان قدیر نصری در باب "روال و مدارهای نوین تحول در خاورمیانه: با تمرکز بر آثار و افکار آصف بیات" می باشد.
اهمیت آرای آصف بیات و روش مناسب برای فهم افکار او
حضور حضار گرانمایه به ویژه اعضای "گروه روندهای فکری" سلام می گویم. امیدوارم بتوانیم با انتخاب افراد و موضوعات کلیدی، تحولات را آن گونه که واقعاً هستند، مورد تامل علمی قرار دهیم . برای بحث امروز، من ابتدا مقدمه ای روش شناختی در باب متد اندیشه شناسی عرض می کنم، سپس با رجوع به آثار بیات، افکار و دستاوردهای او را تبیین و در نهایت به سنجش یافته های بیات می پردازم. گفتنی است که همه ما مقالات زیادی از بیات خوانده ایم، اما آنچه من در ادامه خواهم گفت برگرفته از چهار کتاب ایشان است که فقط یکی از آن ها (سیاست های خیابانی، نشر شیرازه) ترجمه شده و بقیه به زبان انگلیسی منتشر شده اند.
روشی برای فهم یک اندیشه یا افکار یک اندیشه مند
در مبحث اندیشه شناسی و کشف شیوه اندیشه ورزی یک متفکر، روال غالب این است که روی مقولات زیر متمرکز می شوند:
یک. سرچشمه شناسی (Source Studing)؛ در سرچشمه شناسی، به این پرسش پرداخته می شود که متفکر مورد نظر ما در ادامه کدامین متفکر موثر یا کدام سنت فکری، اندیشه می کند. طبعاً غالب متفکران در قالب یک سنت فکری می اندیشند و پارادایمی، ابعاد اساسی فکر او را به هم پیوند می دهد. در غالب موارد، متفکری به تأسی از یک متفکر بزرگ تر، اندیشه پردازی می کند. به عنوان مثال، نمی توان رگه های نیچه ای تفکر فوکو را انکار نمود یا نافی ریشه های مارکسیستی افکار اسلاوی ژیژک بود. از این رو، بهتر است در ابتدای امر به این پرسش فرعی پاسخ یافت که سنت اندیشگی متفکر مورد نظر مورد نظر ما، کدام است یا متفکر ما، ادامه فکری کدام متفکر بزرگتر است.
دو .انسان شناسی (Anthropology)؛ برداشت یا تفسیر هر متفکر در خصوص حدود و صلاحیت فهم انسان، از استوانه های اساسی در متفکر شناسی است. واقعیت این است که اغلب تجویزهای فکری ما در باب راه رهایی از بحران، استوار بر برداشت ما از انسان است. مثلاً طبق سنت روسویی انسان، موجودی شریف و معصوم است که جامعه فاسدش می کند. این قسم انسان شناسی به انتخاب و رای انسان احترام قائل است و دولت را نه ارباب که خادم انسان می شمارد. اما در سنت هابزی، انسان موجودی است شریر و اسیر آز و نیاز است که باید به دست لویاتان تربیت شود. یعنی ترس و طمعِ چنین انسانی، فقط به دست دولتی مقتدر و مسلط، مهار می شود. طبعاً چنین انسانی، نمی تواند مورد وثوق باشد. او باید مطیع یک دولت قاهر باشد. البته بعضی متفکران هم هستند که نگاهی دوگانه به انسان دارند و او را شریف و در عین حال شریر می شمارند. کانت و نوکانتی ها را می توان در این دسته قرار داد.
سه. تفسیر متن؛ این عبارت را زیاد شنیده ایم که مولف با نگارش متن، می میرد و این مفسر است که متن باقی مانده را معناگذاری می کند و مطابق فهم، روش، هویت و حتی علایق خود به خوانش متن می پردازد . در تفسیرِ متن محور، معمولاً با استناد به ساختار دستوری (صرف و نحو ) به بیان معنای نهفته در متن پرداخته می شود و مقصود خود نویسنده اصلی، اساساً محل توجه و راهنما نیست. تمرکز بر متن و عبور از مؤلف و محیط او، این مزایاها را دارد: اولاً از آنجا که بسیاری از متون (مانند متون مقدس و تفاسیر آن ها) نویسنده ندارند. بنابراین، متن کاوی، مفید است و می تواند پاره ای از پرسش ها را – حتی در غیاب مؤلف – پاسخ دهد. ثانیاً برخی متون احتمالاً ظرفیتی فراتر از آنچه در ذهن مولف بوده، دارند. به عبارت دیگر، ممکن است اندیشه مندی با طرح موضوعی مهم، فقط به وجهی از وجوه پر تعداد آن پرداخته باشد که تمرکز بر متن، احتمالاً آن معنای نهفته در متن را آشکار می نماید. سومین مزیت خوانش متن محور، این است که در تفسیر متن، این مفسر است که متن و مؤلف آن را به گفتار می خواند و نه برعکس. از آنجا که مفسران گوناگون می توانند یک متن را بخوانند احتمالاً در تفسیر متن، معناها و گزاره هایی برجسته می شوند که مولود ذهن مفسران است. بدیهی است که مؤلف، همه تفاسیر مفسران را نگفته است و این تعاطی فکری سبب رونق نظریه مورد تفسیر می شود.
چهار. درک مقصود ناب مؤلف؛ در مقابل تفسیر متن محور (Textual)، قسم دیگری از تفسیر وجود دارد که مؤلف محور است. در این نوع تفسیر، سعی بر آن است با وارسی فضای زندگی، خاطرات، سلوک، سیره و شواهد حاصله از اعضای خانواده و دوستان، مقصود نویسنده به صورت دقیقی کشف شود. در این نوع از تفسیر، مؤلف زنده است و حتماً حقیقتی را در لابه¬لای متن خود به ودیعه نهاده است که وظیفه مفسر کشف آن است. این نوع تفسیر در خصوص متفکران زنده (living philosophers) صادق تر است. رویه دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند در دعوت از فلاسفه زنده و نقد حضوری افکار آن ها، در عداد چنین روالی است. طی دهه های اخیر از متفکران زنده ای چون هایدگر، پوپر، کاسیرر، سید حسین نصر و ... چنین دعوتی به عمل آمده است. متفکران مدعو به این نشست چند روزه، ابتدا سخنرانی می کنند و سپس ده ها فیلسوف مرتبط، نکته های گفته شده را تفسیر می کنند و در ادامه، متفکر مدعو به پرسش های مطروحه پاسخ می دهد تا مقصود واقعی او برای مفسران کاملاً عیان شود.
پنج. تفحص پارادایمی؛ در نگاه پارادایمی (Paradigmic)، به الگوی مشتمل بر مفروضات بنیادین تمرکز می شود و نظریه ها بر اساس نوع آسیب شناسی و نصایح هنجارین ، دسته بندی می شوند. در این روایت، به جایگاه اجتماعی یا متافیزیکی انسان و صلاحیت ها و مسئولیت های او توجه می شود و طبق آن، یک آندیشه مند در چهارچوب یک پارادایمِ شامل (Inclusive) تعریف می شود. بر این اساس، مثلاً در تاریخ اندیشه غرب از پارادایم کلاسیک، الهیاتی، مدرن و پست مدرن سخن گفته می شود. در قالب هر یک از پارادایم ها، متفکران متعددی، بر حسب پرسشی که طرح کرده یا پاسخی که ارائه کرده اند، جای می گیرند. طبعاً پارادایم کلاسیک پارادایمی است که سعادت محور بوده و در پی امر نیک است. درحالی که پارادایم مدرن، کاملاً سوژه محور است و سعادت را ترک می گوید تا به اهداف برساخته خود انسان (مانند رفاه و امنیت به جای سعادت) دست یابد.
شش. بحران شناسی و درمان بحران؛ روش بحران شناسی و ارائه راه برای رهایی از بحران، اولین بار از سوی توماس اسپریگنز در کتاب "فهم نظریه های سیاسی" طرح شد. از دید وی، برای فهم نظر و مقصود یک اندیشه مند باید چهار مرحله زیر را طی نمود:
از دید متفکر مورد بررسی، بحران چیست و چه وضعیتی را می توان بحرانی و بی نظمی خواند؟
از دید متفکر مورد بررسی،ریشه های بحران یا بی نظمی کدامند؟
منطق بازسازی شده، به عنوان راهی بدیل برای رهایی از بی نظمی موجود کدام است؟
راه های عملی برای تهیه نظم و اجتناب از بروز بحران کدامند؟
اسپریگنز بر همین اساس متفکرانی مانند افلاطون، ماکیاولی، اریک فروم، هابز و لاک را مورد بررسی قرار می دهد و نظریه پردازی آن ها را به ترتیب پاسخی می داند بر بحران برخاسته از جهل، بی ثباتی، تضاد بین آزادی- امنیت، ناامنی و پیچیدگی سیاسی- اجتماعی.
هفت .فهم تقویمی؛ در تفحص تقویمی، سیر شکل گیری و تطور اندیشه یک اندیشه مند به ترتیب زمانی تقریر و به سیر فکری و دلایل بروز تحول در افکار یک اندیشه مند پرداخته می شود .
هشت. روایت شماتیک یا مفهوم محور؛ در روایت شماتیک، برداشت متفکر مختار ما، در باب مفاهیم بنیادینی چون طبیعت، انسان، خدا و مناسبات آن سه بیان می گردد. در این روش مقام معرفت و شیوه های نیل به شناخت قابل قابل اعتماد هم محل توجه است .
نه. تقسیم بندی منظر گرا (Perspectivism)؛ در شناخت یا مطالعه منظر گرا، متفکران از حیث خوش بینی یا بدبینی به ذات و صلاحیت انسان ها دسته بندی و سپس وارسی می شوند. تقسیم بندی براساس نگاه تداومی یا گسستی هم در این چهارچوب قرار می گیرد. طبق این منوال، متفکران سیاسی در باب شریر یا شریف دیدن انسان به دو دسته تقسیم می شوند و یا فیلسوفانی چون هابز در مقابل روسو تفسیر می شوند و یا فیلسوفان دترمینیستی چون هگل و مارکس در مقابل فلسفه گسست اندیش (مانند فوکو) قرار می گیرند.
*****
با این مقدمه روش شناختی، اکنون به آثار آصف بیات بر می گردیم تا ببینیم روال تحول در خاورمیانه و مدارهای عینی آن کدامند. نباید فراموش کرد که مقصود از روال و منوال همان متد است که به شیوه هایی چون تدریجی – اصلاحی، انقلابی، توده وار، انفعالی، هوشمند و ..... قابل تقسیم است. مقصود از مدار هم تجلیات عینی آن تحولات است.
من با تفسیر و خوانش انتقادی آثار بیات، بدین نتیجه رسیده ام که بیات، محقق مهمی است. بیات بیش از سه دهه است که پتانسیل حاشیه نشین ها و تهیدستان در تحولات سیاسی خاورمیانه را تحقیق می کند. مداومت او در این حوزه، استنادش به شواهد عینی، رویکرد مقایسه ای او در آزمون فرضیه های خود و بالاخره مطالعه و مشاهده میدانی گزاره ها، عواملی هستند که کار بیات را طراوت می بخشند. اما این نکته را هم باید به خاطر داشت که بیات یک جامعه شناس است که به سیاق جامعه شناسان و به خلاف سیاست پژوهان علم سیاست، کارش پسینی است. یعنی وی منتظر می ماند تا حکومتی در ایران یا مصر متحول شود، آنگاه ریشه ها و شیوه های آن را تقریر کند. اجازه دهید این روال و مدار را با رجوع به آثار بیات توضیح دهیم .
گزاره های کلیدی بیات در تحلیل تحولات خاورمیانه
با نگاهی متأملانه به شش کتاب اساسی بیات یعنی "زندگی به مثابه سیاست" (2009)، "دموکراتیک کردن اسلام" (2003)، "سیاست های خیابانی" (1391)، "مسلمان و جوان بودن"(2010)، "بی پیرایگی شهری: چشم اندازهای فرا ملی"(1987)، "جنبش های اجتماعی: اکتیویسم و توسعه اجتماعی در خاورمیانه"، و چند مقاله مشابه وی ، می توان گزاره های زیر را به عنوان عصاره آثار بیات معرفی نمود:
یک. مردم عادی به مثابه موتور تحول سیاسی در خاورمیانه، بیات در کتاب زندگی به مثابه سیاست، به استعدادهای مردم عادی و یکایک افراد در شکل دهی به امر سیاسی پرداخته و تصریح می کند که در غیاب احزاب سیاسی و نهادهای مدنی نیرومند، توده مردم می توانند با فرامعمولی بودن و محاصره مدنی حکومت گران، امر قدرت سیاسی را بلا موضوع و بی معنی نمایند.
دو .گذر از اسلام سیاسی به اسلام اجتماعی؛ آصف بیات در کتاب "دموکراتیک شدن اسلام" با اشاره به تجربه سیاسی شدن اسلام در پاکستان، عربستان، مصر و ترکیه تصریح می کند که طی سالیان اخیر، شاهد گفتمان پسا اسلامگرایانه هستیم که اسلام و آموزه های آن را از کریدورهای قدرت به بطن اجتماع فرا خوانده و اسلام سیاسی را اجتماعی کرده است.
سه. نیروهای تهیدست به عنوان پیشگامان تغییر رژیم؛ بیات در کتاب سیاست های خیابانی با تمرکز بر حاشیه نشینی در اطراف شهرهای تهران و مشهد پیش از انقلاب تصریح می کند که حاشیه نشینان ساکن حلبی آبادها به شیوه های خاصی چون یورش توده ای، چانه زنی تدریجی و ابتکارات ویژه، مطالبات خود را محقق ساخته اند. او در سال 2012، همین فرضیه را در مورد حاشیه نشینان قاهره آزمون و اثبات کرد. بر این اساس، انقلاب مصر در سال 2011، یک موتور محرکه داشت و آن عبارت بود از مسلمانان فقیر و به حاشیه رانده شده.
چهار.نسل جوان و سیاستهای جدید فرهنگی ؛ کتاب "جوان بودن و مسلمانی: سیاست های فرهنگی جدید" که به قلم بیات و در سال 2010 منتشر شد به نقش نسل جوان در عبور از سیاست های فرهنگی رسمی و ابلاغی می پردازد و توانایی های نسل جوان در کشورهای شمال و جنوب را در آفرینش عرصه جدید خود ابرازی به بحث و بررسی می گذارد.
پنج. نفوذ فراگیر ارتباطات به بطن جامعه؛ شاید بتوان بدیع ترین یافته بیات را دیدگاه وی در باب نفوذ فراگیر رسانه های ارتباطی جدید و نقش آن در سازماندهی به سیاست منهای حکومت عنوان کرد. بیات، تحولات اخیر جهان عرب را معلول نفوذ فراگیر پدیده اینترنت و ابزارهایی چون ماهواره می شمارد. از نگاه وی، جوانان تونس و مصر برای نخستین بار خود را در شبکه های اجتماعی مجازی مستقل و مسلط دیده و سپس خیابان ها را در اختیار گرفتند. این شبکه ها، نوعی آگاهی متراکم و بی نظیری در جامعه استبداد زده مهیا ساختند که نتیجه آن اجتماع و طغیان میلیونی، در خیابان های قاهره قابل مشاهده بود.
شش. فرامعمولی بودن و پیشی گرفتن از حکومت؛ "جنبش های اجتماعی: اکتیویسم و توسعه اجتماعی در خاورمیانه"، یکی از اصلی ترین آثار بیات است که بر تجهیز فکری – مدنی شهروندان - به ویژه طبقه متوسط – تأکید دارد. از نگاه بیات شهروندان می توانند با مراعات قانون، ترمیم ضعف های خود و کسب مهارت های گوناگون در حوزه فن آوری، ورزش، هنر، تحصیلات عالیه و به طور کلی مراعات موازین مدنی، از حکومت گران پیش افتاده و مجازات علیه خود را بلا موضوع نمایند. مقصود بیات از واژه اکتیویسم دقیقاً همان است یعنی احساس مسئولیت شهروندی و فراتر از حد متعارف کوشیدن و ستاره شدن.
*****
سخن آخر
همانطور که ملاحظه می کنید سخنان بیات بعضاً قابل تامل و نقد هستند. بی توجهی بیات به ملاحظات سیاسی (آن گونه که هانتینگتن در کتاب سامان سیاسی می بیند) یا احساس محرومیت نسبی (آن گونه که تد رابرت گر در کتاب "چرا انسان ها شورش می کنند") و عوامل دیگری چون رانت، موقعیت استرتژیک و یا فهم نخبگان از منطق و مناطق قدرت، همگی موضوعات قابل تاملی هستند. به هر حال بیات فقط یک جامعه شناس است و تحولات را از پنجره جامعه شناسی می نگرد. چنین منوالی، هر ره آوردی داشته باشد یک کاستی عمده دارد و آن پسینی بودن مشاهدات جامعه شناختی است.