گروه مطالعاتی روندهای فکری
روند پژوهی فکری:معنا و تجربه های عینی / عباس منوچهری
نگارش مطالب: دکتر قدیر نصری
"چیستی روند های فکری و تجربه های عینی آن" موضوع اولین نشست هم اندیشی "گروه روندهای فکری" پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه بود که در مورخ 24 دی ماه 1391 مورد بحث و وارسی اعضای حاضر در نشست قرار گرفت. سخنران اصلی این نشست، دکتر عباس منوچهری دانشیار اندیشه سیاسی در دانشگاه تربیت مدرس و مدیر نشست نیز دکتر قدیر نصری پژوهشگر ارشد پژوهشکده بود.
در ابتدای این نشست، دکتر قدیر نصری مدیر گروه روندهای فکری اظهار داشت که "گروه روندهای فکری" در نظر دارد پس از ایضاح معنا و مضمون روند های فکری، به بررسی جریان های فکری خاورمیانه بپردازد و تحولات سیاسی را از منظری فکری- عقیدتی مورد کاوش قرار دهد. بر همین اساس در نشست های اولیه از استادانی دعوت می شود که از پنجره اندیشه ای به فهم و رصد تحولات می پردازند و به جای بررسی پسینی به درک پیشینی امور همت می گمارند. وی در ادامه به توضیح اهداف و برنامه های گروه پرداخت و تصریح داشت که "روندهای فکری به جای اکتفا به وقایع "روزمره" حوادث را پرتوی از پندارها و برداشت ها می شمارد و به جای درک اندیشه ها از طریق وقایع، وقایع و تاریخ را در آیینه اندیشه ها جستجو می کند و بر آن است که برای فهم تحولات یک مقطع زمانی، بهتر آن است که به آراء و آثار اندیشمندان تمرکز شود و نه بالعکس."
پس از توضیحات دکتر نصری، دکتر کیهان برزگر رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، ضمن خوش آمد گویی به حاضرین، ابراز امیدواری کرد که موضوع خاورمیانه شناسی از منظرهای گوناگون به ویژه از منظر فکری مطالعه شود.
در ادامه نشست، دکتر منوچهری با استناد به مفهوم "تاریخ فکری" به توضیح معنا، هدف و کاربرد این مفهوم پرداخت، در گزارش حاضر مشروح سخنان دکتر منوچهری را می خوانید؛
تاریخ فکری و نمونه عینی آن
موضوع تاریخ فکری و دیدن تحولات تاریخ از طریق آثار مکتوب مانند کتاب، یا هنر مانند فیلم سابقه زیادی ندارد. مهم ترین نمونه های این قبیل کاوش ها را می توان در آثار میشل فوکو، استیوارت هیوز و آیزیا برلین مشاهده کرد که هر سه کوشیده اند در آثار و افکار تأمل نموده، وقایع را صرفاً بازتاب آن برداشت های ذهنی قلمداد کنند. باید توجه داشته باشیم که تاریخ فکری ترجمه کلمه Intellectual History است که در این عبارت واژه Intellectual، روشنفکر نیست بلکه "فکری" است. این کلمه از واژه Intellect ساخته شده که به معنای خرد می باشد. از آنجا که تاریخ خِرَدی مصطلح و متعارف نمی باشد بهتر آن است که آن را به فکری ترجمه کنیم. واژه Intellectual، هم اسم است و هم صفت. اگر آن را صفت قلمداد کنیم شاید بتوان به روشنفکر ترجمه اش کرد ولی اگر آن را به صفت ترجمه کنیم، اما مراد ما و برداشت غالب در دنیا این است که در تاریخ فکری یا Intellectual History، وقایع را در چارچوب افکار می فهمیم، این کار با راه اندازی کرسی تاریخ فکری در دانشگاه سوربن و به وسیله میشل فوکو وارد دوران جدیدی شد و اکنون هم در دنیا فعال است که از جمله می توان به مرکز تاریخ فکری دانشگاه هاروارد اشاره کرد. این مرکز برای شناخت تحولات آتی و اکنون، مقاطع گذشته را مرور می کند و سازو کار قابل توجهی برای درک اکنون به دست می دهد.
نخست، موضوع تاریخ فکری؛ موضوع تاریخ فکری عبارت است از وضع سیاسی- اجتماعی یک دوره معین تاریخی (عموماً یک ربع قرن) و شناخت آن دوران (مثلاً آمریکای ربع قرن اخیر یا ایران بین سال های 1342 تا انقلاب اسلامی 1357) از طریق مراجعه به آثار فکری ای که شاخص و نشان دهنده اوضاع آن زمان اند. به عنوان مثال، در این روش برای شناخت ایران در سال های منتهی به انقلاب روی آثاری چون "مدیر مدرسه" جلال آل احمد تامل می شود و روند حاکم بر نظام آموزشی و برداشت های اجتماعی جامعه از طریق اشارات آن کتاب مورد بررسی قرار می گیرد. بنابراین موضوع تاریخ فکری، عبارت است از مختصات، چیستی و وضعیت یک دوره معین تاریخی با رجوع به آرایی که در آثار مکتوب و هنری لحاظ و منعکس شده اند.
دوم، مسأله یا هدف تاریخ فکری؛ دغدغه تاریخ فکری این است که علی الاصول، بین وقایع و اندیشه ها، نسبتی برقرار است و آثار فکری، می توانند کانون تراکم وقایع اصیل باشند. در حالی که وقایع انبوه، عموماً در دسترس نیستند یا تحریف شده اند. در این خصوص می توان به خاطرات افراد، آثار مکتوب و آثار هنری رجوع نمود و با اتکا بر آثار فکری، اکنون را به شکل معتبری درک و فهم کرد.
سوم، روش تاریخ فکری؛ چگونگی کسب معرفت در تاریخ فکری، اهمیت فراوانی دارد و در ذیل آن به ویژه روی عنصر زبان تاکید می شود و دستگاه زبانی به عنوان هویت دهنده به ذهن (و نه صرفاً ابزار بیان اندیشه) مورد توجه می باشد.
چهارم، کاربرد تاریخ فکری؛ نکته چهارم، کاربردها یا استفاده های تاریخ فکری است و به این پرسش پرداخته می شود که اصولاً فایده تاریخ فکری چیست و دلایل ترجیح آن بر روش های دیگری چون روان شناسی، جامعه شناسی یا روابط بین الملل کدامند. گفتنی است مهم ترین فایده یا نتیجه تاریخ فکری، خودشناسی، هویت یابی، درس گرفتن از گذشته برای درک اکنون و بألاخره نسبت فکر با سیاست است. یعنی فکر ضمن توضیح سیاست موجود، نوع و میزان تاثیر گذاری – تاثیر پذیری خود را نشان می دهد. اهمیت تاریخ فکری هنگامی قابل درک می شود که به تحریف پذیری تاریخ نگاری رسمی توجه کنیم. در چنین وضعیتی، تاریخ نگاری علمی و ایضاح روندها و دلایل وقایع، خدمت بزرگی به تاریخ دانش و بشریت است.
پنجم، تاریخ در قاب فکر به جای فکر در تاریخ؛ در تاریخ فکری و همچنین روند شناسی فکری، تاریخ یا زمان حکم ظرف را دارد و مظروف و محتوا همانا فکر است. این متفاوت است با روالی که در آن فکر به عنوان بخشی از تاریخ قلمداد می شود و آثار فکری در کنار تحولات زیستی، مشاغل متعارف یا مناسبات تجاری مورد توجه قرار می گیرد. در تاریخ فکری، آنچه اصل است فکر و اندیشه ورزی است و از دل همین اندیشه ها است که می توان ماهیت، جهت و روند حرکت را شناسایی کرد. در همین رابطه است که فوکو می گوید با مطالعه آثار هایدگر، نیچه را بهتر شناختم. یک نمونه شاخص دیگر در این زمینه، دیلتای است که معتقد است علوم انسانی، همان تاریخ فکری است.
ششم، اهمیت زبان در تاریخ و روندشناسی فکری؛ زبان به عنوان ابزاری برای انتقال اندیشه ها یا شکل دهنده به فکر، از دیر باز محل بحث بوده است. اما در تاریخ فکری، زبان صرفاً یک ابزار نیست، بلکه نقش افزون تر و اساسی تری را عهده دار است. طبق تعلیمات فوکو، زبان، قائم به خود است، درست بر خلاف ایده مرکزی کانت که سوژه (Subject) را قائم به خود می شمرد. به نظر می آید سخن هایدگر که می گفت زبان، خانه وجود است و تصریح می داشت که ذهن در اختیار زبان است یا تفکر بشر یا بشر در تفکر از زبان بهره می گیرد و هر آدمی در دنیایی زبانی به دنیا می آید، در تاریخ فکری اهمیت شایانی دارد. می توان با استناد به روش هایدگری این موضوع را جدی گرفت که آدمی، مرتبط با عالَم است. یعنی این گونه نبوده که آدمی اول وجود داشته باشد بعد وارد عالم شود. بلکه این گونه است که عالمی از پیش وجود داشته، سپس آدمی پیدا شده و عالمی انسانی پدیدار گشته که وجه مشخصه آن، زبان است. یعنی بین سه عنصر عالم، آدم و زبان ربط وثیقی وجود دارد. به تعبیر باختین، آدمی به واسطه زبان، هویت می یابد و زبان صرفاً یک ابزار نیست. بر پایه همین زبان، مفهوم گفتمان شکل می گیرد و به تعبیر فوکو، گفتمان همان زبان است که در زمانی معین، وجود و سیطره یافته است. از این رو در تاریخ فکری یا در روندشناسی اندیشه ای، مفهوم زبان اهمیت فراوانی دارد. مجموعه پست مدرن ها، به ویژه فوکو، در مبحث گفتمان، مجموعه هواداران هرمنوتیک در مبحث گفتگو و حتی نیز گادامر در مبحث امتزاج افق ها، همگی روی تاریخ و زبان (تاریخیت و زبانیت) تأکید ویژه ای دارند. از این رو بدون توجه و تامل در دستگاه های زبانی و یا چرخش های آن نمی توان آثار و به تبع آن وقایع را باز شناسی کرد.
هفتم، تاریخ اکنون؛ نباید فراموش کرد که تاریخ فکری یا روندشناسی فکری در پی توقف در گذشته و بریدن از اکنون نیست. هدف تاریخ فکری از سیر در گذشته، فهم و بهساری اکنون است. طبق این نگرش، تاریخ دانش گذشته نیست، بلکه دانش اکنون است اما از طریق عبور از گذشته هایی که در قالب مقاطعی دسته بندی شده اند. پس، تاریخ می خوانیم تا اکنون را بشناسیم. بر همین اساس بر تاریخ موثر یا تاریخ اثر می پردازیم و دلالت همه آن ها این است که ما موجوداتی تاریخی و زبانی هستیم و چون هیچ یک از این دو، یعنی تاریخ و دستگاه زبانی، در اختیار ما نیستند، بنابراین لازم است تامل بیشتری کنیم تا وقایع را تحریف شده درک نکنیم و بتوانیم درک اکنون را به گونه ای سامان بدهیم که اشتباه گذشته تکرار نشود.
هشتم، راهی برای رهایی از اغتشاش در فهم مسائل؛ در چارچوب مبحث تاریخ فکری، به نظر می رسد از بین مسیرهای گوناگون نظیر نظریه انحطاط سید جواد طباطبایی، نظریه دین خویی آرامش دوستدار، الهیات سیاسی محمدرضا نیکفر، قبض و بسط تئوریک دکتر سروش، سنت گرایی سید حسین نصر،معنویت و عقلانیت مصطفی ملکیان و موارد دیگر به نظر می رسد نظریه پسا استعماری (post colonialism) قابلیت توضیح دهندگی بیشتری دارد. به اجمال این گونه می توان گفت که ما همچنان در وضعیت پسا استعماری به سر می بریم؛ چون تعیّن بخشی هایی که ما انتخاب شان نکرده ایم، بر زندگی ما حاکم اند. در این زمینه مطالعات صورت گرفته از سوی فرانتس فانون، مهاتما گاندی، سید جلال الدین اسد آبادی و به ویژه ادوارد سعید قابل توجه اند. البته این نافی بحث متفکران معاصر ایران نیست. کار فکری مهمی از سوی سید جواد طباطبایی و در قالب زوال اندیشه سیاسی یا نظریه انحطاط صورت گرفته، اما در این مطالعات تصریح نشده است که زوال چه چیزی؟، زوال در رسیدن به کجا؟ و می توان گفت که نظریه زوال جواد طباطبایی، نوعی پیش داوری در مورد تاریخ است.
نهم، تجربه های عینی روندشناسی و تاریخ فکری؛ همانگونه که اشاره شد کارهای فوکو، هیوز یا برلین به نوعی برجسته سازی فکر برای فهم وقایع عینی اند. اما هر تاملی که در باب متفکران، وجدان جمعی، دیسیپلین ها، فرهنگ های خاص، ادبیات سیاسی، فیلم ها، روزنامه ها، مجموعه نامه ها، اسناد سیاسی و غیره صورت می گیرند همگی به نوعی تاریخ فکری اند و می توانند چراغی باشند برای دیدن وقایعی که اتفاق می افتاده اند. فقط باید به خاطر داشت که تاریخ به تعبیر فوکو، سیر تکاملی و خطی ندارد. بهتر و متعارف آن است که تاریخ را به مقاطعی تقسیم و معادلات و مجهولات فکری هر مقطع را به شیوه ای روش مند مورد تفحص قرار دهیم.