اهمیت مصر در معادلات سیاسی- امنیتی خاورمیانه
متن سخنرانی دکتر کیهان برزگر مدیر گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد در دومین همایش مشترک پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه و انجمن علوم سیاسی ایران با موضوع "دو سال پس از انقلاب 25 ژانویه؛ درس ها و دستاوردها" در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه- مورخ 5 اسفند ماه 1391.
چرا مصر در معادلات سیاسی- امنیتی خاورمیانه مهم است؟ اهمیت مصر به دلیل ویژگی های خاص این کشور است. ائتلاف هر یک از بازیگران منطقه با مصر وزن معادله قدرت را به نفع آن بازیگر افزایش می دهد. مصر کلید طلایی نفوذ به خاورمیانه عربی است. به همین دلیل است که رقابت گسترده ای میان بازیگران منطقه ای چون ایران، ترکیه و عربستان و بازیگران فرامنطقه ای چون آمریکا برای نزدیکی به مصر وجود دارد.
مصر همانند ایران و ترکیه دارای یک دولت- ملی قوی با سابقه غنی تاریخی و هویتی است و بر این مبنا ادعای ایفای نقش فعال در مسائل منطقه ای دارد. این ویژگی مصر، سبب تمایل کشورها برای نزدیکی به این کشور شده است. همچنین مصر نماینده یک جریان سیاسی- امنیتی قوی در روابط قدرت و سیاست در خاورمیانه عربی است. ائتلاف بازیگران با مصر سبب ورود آن ها به مسائل جهان عرب می شود. مصر در زمان جمال عبدالناصر به طرف شوروی گرایش داشت و شوروی از مصر به عنوان پایگاهی جدی برای افزایش نفوذ خود در منطقه استفاده می کرد. جنگ کانال سوئز در سال 1956 یک نمونه است که کل مسائل خاورمیانه را در آن دوران تحت تأثیر قرار داده بود. در زمان انور سادات و حسنی مبارک این رابطه به سوی غرب تغییر یافت. این مسئله نیز چند دهه مسائل خاورمیانه را تحت تأثیر قرار داد. از جمله انعقاد پیمان کمپ دیوید که با واسطه آمریکا بین مصر و اسرائیل صورت گرفت و مبنای استراتژی های امنیتی اسرائیل در منطقه برای سال های بعد گردید. نهایتاً اینکه مصر مرجع جریان اخوان المسلمین در منطقه است. اهمیت این مسئله وقتی بیشتر می شود که این جریان در قالب دولت مصر در مسائل سیاست داخلی و خارجی مصر وارد شده و به نحوی گرایش های سنتی مصر را رفته رفته تغییر می دهد. همانند انقلاب اسلامی 1357 که منجر به استقرار دولت جمهوری اسلامی در ایران گردید و مسائل منطقه ای را تحت تأثیر قرار داد. این سه ویژگی، مصر را یک کشور خاص می کند.
اهمیت دیگر مصر، جابجایی ساختار سیاسی- حکومتی سنتی با ساختار جدید در این کشور است. مصر سنتی در زمان انور سادات و حسنی مبارک سه ویژگی داشت. نخست اینکه اعتقادی به استفاده از ابزار ایدئولوژی در حکومت داری نداشت. به صورت سنتی رژیم های محافظه کار در خاورمیانه از گسترش مسائل مذهبی- ایدئولوژیک نگرانند. چون احساس می کنند که ایدئولوژی پایه های اصلی قدرت حکومت آن را به چالش می کشاند. مانند رژیم شاه در ایران که تمایلی به وارد کردن ایدئولوژی به مسائل حکومت نداشت.
دوم اینکه مصر سنتی در صحنه سیاست خارجی همیشه تمایل داشت بازی های منطقه ای را در صحنه جهان عرب دنبال کند. مصری ها هیچ زمانی تمایل نداشتند که مسائل مربوط به ایران و ترکیه را وارد موضوعات سنتی خاورمیانه عربی کنند. چون حضور فعال این دو بازیگر نقش مصر را در مسائل خاورمیانه به حاشیه می راند. در حال حاضر نیز بسیاری از روشنفکران سنتی و سکولار مصری این نوع نگاه به ایران را دنبال می کنند و براین باورند که حضور ایران در مسائل جهان عرب نقش مصر را به حاشیه می راند. این نوع نگاه سنتی البته تا زمانیکه بازماندگان رژیم سابق مصر در نهادهای امنیتی و سیاست خارجی مصر حضور دارند همچنان تأثیرگذار است. البته با توجه به علائم و شواهد موجود، امید به تغییر این نوع نگاه در آینده وجود دارد. سوم اینکه پایه های حکومت مصر سنتی بر محور یک دولت نظامی- امنیتی استوار بود. یعنی نهادهای امنیتی و ارتش بر مسائل داخلی همچون مخالفت با اسلام گراها و جهت سیاست خارجی مصر همچون نزدیکی با غرب و اسرائیل بسیار تأثیر گذار بوده اند.
اما بعد از انقلاب مصر، سه تحول در مصر صورت گرفت. نخست اینکه، عنصر ایدئولوژی وارد سیاست مصر شد. اخوان المسلمین بازیگری در ماهیت ایدئولوژیک است. بنابراین این دیدگاه که اخوان المسلمین مصر نهایتاً به ترکیه و آمریکا نزدیک می شود، کمی اشتباه است. دوم اینکه، رویکرد سیاست خارجی مصر سنتی که مبتنی بر نزدیکی با غرب و آمریکا بود، به تدریج در حال تغییر است و حکومت محمد مرسی به دنبال تقویت همکاری منطقه ای است. چون مدعی است که مصر تاریخ و هویت دارد و از این رو باید بر نگاه ملی-اسلامی خود تکیه کند تا به طور فعالانه از نقش خود در منطقه استفاده کند. بر این اساس دولت جدید مصر خواهان تقویت یک رویکرد منطقه ای در سیاست خارجی مصر است. سوم اینکه در مصر جدید نقش "مذهب" افزایش و نقش "ارتش" کاهش یافته است و تغییرات و جابجایی هایی در نهادهای امنیتی در مصر جدید در حال صورت گرفتن است.
انقلاب مصر یک انقلاب واقعی است. چون یک حکومت جمهوری جایگزین یک حکومت اقتدارگرا شده است. البته این انتظار وجود دارد که مصر (همانند عراق) در یکی– دو دهه آینده از لحاظ آرایش نیروهای سیاسی با چالش های جدیدی در سیاست داخلی خود مواجه شود. وقتی حکومتی تغییر می کند، تربیت نسل جدید و نخبگان جدید در نهادهای اجرایی قدرت از جمله وزارت خارجه دوباره آغاز می شود. مصر جدید هم از این قاعده استثناء نیست. یا از لحاظ رویکرد اقتصادی تمرکز در مصر سنتی بر نخبگان بود و در حال حاضر بر طبقه متوسط و فقرا قرار دارد. از این لحاظ مصر جدید با دو مسئله مهم مواجه است. نخست اینکه حکومت مرسی چگونه قدرت را تقسیم کند و یا به عبارتی بتواند سایر نیروهای سیاسی از جمله سکولارها را تحمل کند. و دوم، چطور جایگاه خود را در نهادهای قدرت مصر تثبیت کند.
نکته دیگر، اهمیت ائتلاف با مصر برای سایر بازیگران است. کدام بازیگر منطقه ای و فرامنطقه ای به مصر نزدیک تر می شود؟ در این خصوص چهار سناریو مطرح است. سناریوی اول، نزدیکی مصر و ترکیه است. درست است که اخوان و اسلام گراها در رأس حکومت ترکیه هستند، اما اسلام گراها در گذشته در چارچوب سکولاریسم و کمالیسم ترکیه مجبور شدند امتیازاتی را به ساختار نهادینه شده قدرت داخلی برای بقای خود در ساختار سیاسی ترکیه بدهند. به عنوان مثال، حکومت اسلام گرای ترکیه نمی تواند با پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا مخالفت کند و یا با توجه به ساختارهای سیاسی-امنیتی و تعریف شده ترکیه به عنوان عضو ناتو برخلاف سیاست های کشورهای غربی در منطقه عمل کند. واکنش های منفی داخلی به سیاست دولت اسلام گرای ترکیه نسبت به بحران سوریه یک نمونه است. بنابراین جنس اخوان ترکیه با اخوان مصر متفاوت است. اخوان ترکیه یک جریان متعادل شده نزدیک به غرب است که منافعش را در نزدیکی به سیاست های غرب می بیند. هر چند برخی مواقع سعی می کند رویکرد سیاست خارجی خود را مبتنی بر منطقه گرایی و بر مبنای اسلام گرایی جلوه دهد. بر این اساس، این ساختارهای داخلی قدرت در ترکیه هستند که به دولت اسلام گرای این کشور اجازه نمی دهند که وارد حاشیه های مربوط به مسائل جهان عرب و از جمله مصر شود. بنابراین بر خلاف برخی دیدگاه ها، مصر و ترکیه خیلی هم به یکدیگر نزدیک نمی شوند. ضمن اینکه از لحاظ تاریخی و هویتی هم رابطه نزدیکی میان نخبگان ترک و عرب وجود ندارد. ترک ها خاطره تلخ دوره فروپاشی امپراطوری عثمانی را فراموش نمی کنند که اعراب با اتحاد با غربی ها در آن نقش کلیدی ایفا کردند. به همان اندازه نیز اعراب به اهداف واقعی ترکیه در مسائل جهان عرب بدبین هستند. بنابراین در ظاهر ممکن است اخوان مصر و ترکیه به هم نزدیک شوند، اما در باطن برداشت ها و محدودیت های ساختارهای قدرت دو طرف به خصوص ترکیه اجازه این کار را نخواهد داد.
سناریوی دوم، نزدیکی مصر و عربستان است. کمک های مالی گسترده عربستان سعودی به مصر همچنان ادامه دارد و این کشور تا جایی که توانسته با استفاده از ابزارهای پشت پرده مانع از نزدیکی ایران و مصر شده است. اما ماهیت ایدئولوژیک حکومت های دو کشور متفاوت است. حکومت مصر "اخوانی" و حکومت عربستان "سلفی" است. حسنی مبارک در زمان خود برای متعادل کردن اخوانی ها در مصر، به حمایت از سلفی ها پرداخت. شاید سلفی ها تمایل داشته باشند به گونه ای به اخوانی ها نزدیک شوند. آیا این امکان وجود دارد؟. اخوانی های مصر حکومتی پیشرو دارند و بر مباحثی چون دموکراسی و حقوق و آزادی های اجتماعی و سیاسی تأکید دارند. در مقابل سلفی های عربستان حکومتی محافظه کار دارند و با مسائل حقوق بشر و آزادی های سیاسی-اجتماعی بیگانه هستند. در حقیقت، از لحاظ "ماهیت" حکومت این دو کشور نمی توانند به هم نزدیک شوند، مگر اینکه تحول جدیدی در عربستان رخ دهد. باید توجه داشت که به هرحال رفتار نخبگان حکومتی خاورمیانه متأثر از ارزش ها، بینش ها و برداشت های تاریخی آن ها از سایر جوامع منطقه است.
سناریوی سوم، نزدیکی مصر و ایران است. اما تا چه حد این دو کشور می توانند به هم نزدیک شوند؟ روابط دو کشور پیچیدگی های خاصی دارد. البته ایران با توجه به اهمیت سنتی مصر برای ایران سیاست تقویت روابط همه جانبه با این کشور را دنبال می کند. اما این سیاست تا چه حد می تواند موفق باشد؟ در حال حاضر مصری ها به دلیل حضور همان نهادها و نخبگان سیاسی- امنیتی در قدرت و نوع نگاه سنتی که اشاره شد، تمایلی ندارند که این اتفاق رخ دهد. البته رویکرد ضد ایرانی که مصر در زمان مبارک دنبال می کرد رفته رفته از نگاه مصر کنار می رود، اما مسئله این است که بعضی از لایه های قدرت مصر فکر می کنند که نزدیکی با ایران بیشتر به نفع ایران در مسائل منطقه ای تمام می شود. اگر چه دولت مرسی تاکنون تلاش کرده تا روابط دو کشور نزدیک تر شود و امید زیادی هم به نتیجه بخش بودن این تلاش ها وجود دارد. به هر حال منطق شکل گیری چنین همکاری نزدیکی درست است و نه تنها جایگاه منطقه ای ایران بلکه جایگاه مصر را هم افزایش می دهد.
سناریوی چهارم، روابط مصر و بازیگران فرامنطقه ای؛ سؤال این است که مصر بین غرب یعنی آمریکا و اروپا و شرق به ویژه چین کدامیک را انتخاب می کند؟ بدون تردید گزینه نزدیکی به غرب برای بهره گیری از تکنولوژی، دانشگاه ها، کمک های اعتباری و مالی و مسائل دیگر همچنان جذابیت خاصی برای مصر و البته سایر کشورهای عربی منطقه دارد. اما مصر جدید فراتر از مسائل اقتصادی، تکنولوژی و منابع مالی، به مسائل هویتی و سیاسی-ایدئولوژیک هم توجه ویژه دارد که به نوعی در تضاد با جریان های غربی قرار می گیرد. روحیه انقلابی و سیاسی-ایدئولوژیک در جوانان مصری حاضر در میدان تحریر همچنان مشهود است. بر این اساس نزدیک شدن مصر به شرق به خصوص چین برای دریافت تکنولوژی و منابع مالی هم در برنامه قرار می گیرد. بی تردید تحولات عربی "رویکرد نگاه به شرق" را در خاورمیانه عربی تقویت می کند. مصر هم در رأس این شیفت سیاست خارجی قرار می گیرد. بر این مبنا سیاست مرسی مبتنی بر رویکرد هوشمندانه "تعامل" با همه بازیگران است. اما تضادها در هدایت سیاست داخلی و خارجی مصر همچنان باقی می مانند و اینکه چطور باید به تعادلی در این زمینه رسید باید صبر کرد و دید.
اما در مورد آینده روابط ایران و مصر، به اعتقاد من ایران و مصر به یک فهم و یک نیاز متقابل استراتژیک خواهند رسید. هر چند دامنه هایی از رقابت میان دو کشور به خصوص از لحاظ ایدئولوژیک باقی می ماند. دو کشور به این واقع بینی می رسند که محور روابط را بر منافع متقابل ژئوپلیتیک قرار دهند. ایران و مصر در بسیاری از مسائل منطقه ای از جمله خلع سلاح عمومی هسته ای، ایجاد ثبات، جلوگیری از افراط گرایی، جلوگیری از مداخله خارجی در منطقه و غیره دارای منافع مشترک هستند.
نکته قابل توجه این است که سیاست نزدیکی به مصر الزاماً خواست جمهوری اسلامی ایران نیست و در زمان رژیم شاه نیز وجود داشت. در واقع نزدیکی ایران و مصر در چارچوب تأمین منافع ژئوپلیتیک در خاورمیانه یک اصل بنیادی در سیاست منطقه ای ایران بوده است. اگر خاورمیانه را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کنیم، دو ضلع اصلی آن ایران و مصر هستند. ایران قدرت مسلط در شرق خاورمیانه در منطقه ای از عراق، خلیج فارس تا افغانستان و حوزه خزر است، مناطقی که مرکز تولید و صدور انرژی، تبادلات کالا و نیروی کار و تجارت هستند. تم اصلی در شرق، ایفای نقش در تحولات عراق و مسائل سیاسی- امنیتی خلیج فارس است. از این لحاظ ایران برای مصر یک نقطه اتصال به منافع اقتصادی و انرژی و مسائل سیاسی-امنیتی شرق خاورمیانه است.
در مقابل، مصر بازیگر کلیدی در قسمت غرب خاورمیانه است. سیاست های دولت مرسی در چارچوب همکاری فراگیر بین بازیگران اصلی منطقه بر اهمیت نقش مصر در خاورمیانه افزوده است. ایران برای حضور فعال و مثبت در قسمت غربی خاورمیانه به خصوص تأثیر گذاری بر صلح اعراب و اسرائیل و مهار سایر رقبای عربی مثل عربستان سعودی به مصر نیاز دارد. علاوه بر این مصر دروازه ورود به شمال و مرکز آفریقا به حساب می آید و یک موقعیت خاص استراتژیکی از لحاظ دسترسی به مناطقی چون کانال سوئز و دریای سرخ برخوردار است که همگی برای ایران مهم هستند. به عنوان مثال عبور ناوهای ایرانی از کانال سوئز و دسترسی به مدیترانه که بر وضعیت قدرت منطقه ای ایران می افزاید، حائز اهمیت زیادی برای این کشور بوده است. بر این اساس نزدیکی ایران و مصر می تواند نوعی تعادل سیاسی-امنیتی در خاورمیانه بزرگ ایجاد کند.
نتیجه اینکه مصر بازیگری مهم، کلیدی و تأثیر گذار در روابط بازیگران اصلی در خاورمیانه محسوب می شود. نزدیکی هر یک از بازیگران خاورمیانه به مصر نقش مهمی در افزایش قدرت و نفوذ منطقه ای آن بازیگر خواهد داشت. در این چارچوب، همکاری ایران و مصر به عنوان دو دولت- ملی قوی بر پایه های نقش و قدرت منطقه ای آن ها می افزاید. علاوه براین دو کشور بایستی بر رویکردهای منطقه ای برای حل مسائل منطقه ای تأکید کنند که امیدوارم در آینده این اتفاق افتد.
نویسنده
کیهان برزگر
کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بینالملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی میباشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هستهای ایران است.