گروه مطالعاتی مصر و شمال آفریقا
بررسی مقایسهای پیامدهای انقلاب اسلامی ایران و مصر
روز یکشنبه 3 دی ماه 1391، گروه مطالعات مصر و شمال آفریقا پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، نشستی را با عنوان "بررسی مقایسهای پیامدهای انقلاب اسلامی ایران و مصر" برگزار کرد. در این نشست که با حضور اعضای گروه و برخی از دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد و با مدیریت دکتر سید عبدالآمیر نبوی تشکیل شد، آقای فرزاد پورسعید پژوهشگر ارشد در حوزه سیاست و حکومت در خاورمیانه و دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی نکاتی را در خصوص موضوع نشست مطرح کرد.
آقای پورسعید در ابتدا ضمن اشاره به ضرورت استفاده از روش مقایسهای در بررسي پيامدهاي انقلاب اسلامی ایران و انقلاب مصر بر این امر تاکید کرد که فهم تحولات کنونی جامعه مصر بدون بازخوانی و بازفهم رویدادهای معطوف به انقلاب اسلامی ایران و پیامدهای آن در چارچوب رهیافت جامعهشناسی تاریخی و به شیوهای مقایسهای ممکن نیست. در این خصوص وی دو عامل را موثر دانست: نخست، تأثیرگذاری جوامع و فرایندهای سیاسی دو کشور بر یکدیگر و دوم، درسگرفتن از سیاستها و استراتژیهای انقلاب اسلامی ایران از سوی بازیگران مختلف درگیر در مصر. آقای پورسعیدی سپس برای بررسی پیامدهای دو انقلاب به سه محمل مقایسهای توجه کرد: نخست، محمل فلسفی و هستیشناسانه در چارچوب نظری؛ دوم، محمل ایدئولوژیک در عرصه سیاست داخلی بر مبنای شکلگیری و تثبیت نهادهای نظام سیاسی جدید؛ سوم، محمل استراتژیک در عرصه سیاست خارجی با توجه به بهرهگیری یا چشمپوشی از رانت استراتژیک برای تبدیلشدن به قدرت منطقهای.
این پژوهشگر ارشد، در چارچوب نظری و هستیشناسی در قالب محمل نخست به رویکرد مدرن و پسااستعمارگرایی تاکید کرد و در این خصوص هدف دو انقلاب را تلاشی برای رسیدن به نوعی سوژگی دوجانبه و مساوی در برابر غرب دانست. در این خصوص وی ابراز داشت از یک سو نوعی رابطه سوژه- ابژه بین غرب و این دو کشور وجود داشته است و از طرف دیگر، دو کشور تلاش دارند این مسئله را به رابطه سوژه- سوژه تغییر داده و وارد عرصه مدرن شوند. در ادامه، آقای پورسعید از وجود مشکلات و منازعات بین سه روایت برای گذار و رسیدن به سوژگی در دو جامعه مورد بررسی یاد کرد: نخست، امکان سخنگفتن فرودست منوط به نفی مطلق فرادستان و دستاوردهای نظری و عملی آن ها است، در قالب بنیادگرایی؛ دوم، امکان سخن گفتن فرودست در چارچوب مفاهیم و نظریههای تولید شده از سوی فرادستان ممکن است، در قالب غربگرایی و سوم، سخنگفتن فرودست منوط به تحقق سوژگی آن است، در قالب نوگرایی.
آقای پورسعید سپس در قالب محمل دوم و در چارچوب سیاست داخلی با توجه به ماهیت اسلامگرایانه حاکمان پسا انقلابی هر دو حركت، به بررسی تفاوتها و شباهتهای موجود در دو جامعه ایران و مصر پرداخت. از لحاظ تفاوتها وی به سه مورد اشاره کرد: نخست، انقلاب ایران در دسته انقلابهای کلاسیک و انقلاب مصر در قالب انقلابهای جدید با ویژگی نرم قرار دارد. دوم، در انقلاب ایران ضد انقلاب متشکلتر، متصلب تر و مرزبندی مشخصتری داشت در حالی که مخالفان در مصر انعطافپذیری بیشتری دارند. سوم، در ایران برای تثبیت ساختارهای قانونی حکومتی اقدامات فوری صورت گرفت طوری که طی 12 ماه مردم پنج مرتبه به پای صندوقهای رأی رفتند، در حالی که در مصر از یک سو اسلامگرایان به دنبال تثبیت سریع قدرت خود هستند و از سوی دیگر، مخالفان با درسگیری از انقلاب ایران، به دنبال ایجاد تأخیر در شکلگیری روندهای قانونی بودهاند. در این خصوص این پژوهشگر ارشد به روند تحولات صورت گرفته در سیاست داخلی مصر از جمله اقدامات محمد مرسی مبنی بر ابطال حکم شورای عالی نظامی و مخالفتهای صورت گرفته، نقشآفرینی مصر در جنگ 8 روزه غزه و استفاده مرسی از فرصتهای سیاست خارجی در جهت افزایش اختیارات ریاست جمهوری و در نهایت رایآوردن قانون اساسی با اختلاف کم توجه کرد. از لحاظ شباهتها نیز وی به تمرکز بر ایدئولوژی اسلامگرایی و بازگشت به هویت تاریخی و اجتماعی دو کشور تاکید کرد.
سپس آقای پورسعید در محمل سوم و در عرصه سیاست خارجی تلاش دو نظام ایران و مصر پس از انقلاب در جهت تبدیلشدن به قدرت منطقهای را مورد بررسی قرار داد. در این خصوص با اشاره به موقعیت ژئوپلیتیک و استراتژیک ایران و قرارگرفتن در بین خلیج فارس و شوروی در دوران پهلوی دوم از یک سو و موقعیت مصر از جهت همسایگی با اسرائیل از طریق صحرای سینا و فلسطین از طریق نوار غزه از سوی دیگر، بر تفاوت ایران پس از انقلاب از جهت نادیدهگرفتن رانت استراتژیک حاصل از این موقعیت و حکومت جدید مصر از جهت تداوم بهرهگیری از این امر تأکید کرد. آقای پورسعید در پایان سه چشم انداز اسلامگرايي در منطقه شامل اسلام انقلابی به نمایندگی جمهوری اسلامی ایران، اسلام سلفی به نمایندگی عربستان و قطر، و اسلام اخوانی به نمایندگی ترکیه، مصر و بخش مهمی از هیات حاکمه قطر را مورد توجه قرار داد و با اشاره به پیمان کمپ دیوید ابراز داشت اخوان المسلمین و مرسی نشان دادهاند برای مواجهنشدن با دشواریها و پیشیگرفتن از اسلام انقلابی و در نهایت، رسیدن به قدرت منطقهای، در کوتاهمدت بر خلاف مرزهای تعیینشده آمریکا و اسرائیل عمل نکرده و از رانت استراتژیک برآمده از موقعیت ژئوپلیتیک مصر سود خواهند برد.
وی در نهایت ضمن یادآوري مثلث قدرت اخوان شامل محمد مرسی، محمد بدیع و خیرت الشاطر، ابراز داشت اخوان المسلمین در ذیل این مثلث و از طریق حرکت تدریجی در پی دستیابی به آرمان حکومت جهانی اسلام بر اساس آموزههای سید قطب است.
در نهایت این نشست با پرسش و پاسخ حاضرین به پایان رسید.
گزارش: منیر حضوری، دبیر گروه مطالعات مصر و شمال آفریقا و دستیار امور سمینارهای پژوهشکده.