ایران و تقویت ساختاری جنبش عدم تعهد
ریاست دوره ای ایران بر شانزدهمین اجلاس عدم تعهد می تواند قدمي براي سروسامان دادن به اين نهاد مهم بین المللی و ناكارآمدي هاي فعلی آن باشد. براي اين كار تنش زدايي و ايجاد اعتماد متقابل از طریق ايجاد فضاي گفتگو در اجلاس و يا در طول دوره رياست ايران مي تواند راهكاري مهم در اين مورد باشد.
جنبش عدم تعهد به عنوان یک نهاد با سابقه بين المللي داراي پتانسيل هاي عظيمي است. این جنبش دو سوم از کشورهای سازمان ملل شامل می شود و از این رو می تواند یک جناح بسیار قدرتمند را در این سازمان تشکیل دهد. عدم تعهد می تواند با استفاده از پتانسيل هاي سازمان ملل سود برده و بر تصمیمات این نهاد تاثیر فراوان بگذارد و از طريق نهادهاي وابسته به سازمان ملل درصدد خلع سلاح هسته ای جهاني برآيد و بخصوص كشورهايي مثل اسرائيل را كه بسياري از قطعنامه هاي خلع سلاح اين نهادها را نپذيرفته اند وادار به پذيرش نمايند و از اين طريق قدم هايي را براي صلح جهاني بردارد.
علاوه براین، حضور اقتصادهاي قدرتمند در كنار اقتصادهاي شكننده و تشكيل كميته هاي اقتصادي و همكاري و اجماع سرمايه هاي اين كشورها و بازارهاي مشترك؛ توان تبديل اين نهاد را به يك غول اقتصادي جهاني می تواند فراهم كند و اقتصادهاي ضعيف را قوت بخشد.
اما علی رغم وجود ظرفیت های بسیار جهت کارآمدی این نهاد بین المللی، جنبش عدم تعهد طی پنج دهه فعالیت خود نتوانسته است به اصول و اهداف تعریف شده برای این سازمان دست یابد. به عبارت دیگر، جنبش نشان داده که به طور ساختاری از آغاز غیرمنسجم بوده و اعضای آن تلاش چندانی برای عمل کردن در چارچوب اصول بنیادی خود نکرده است.
اصول احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها، عدم تجاوز، عدم دخالت دولت ها در امور داخلی یکدیگر از اصول بنیادی جنبش عدم تعهد هستند. اما از همان سال های نخستین ما مواجه با جنگ های مکرر دو عضو برجسته جنبش یعنی هند و پاکستان هستیم. به طور کلی در فاصله سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ یعنی دوران حیات جنبش در نظام دوقطبی، ۳۰ جنگ بین اعضای جنبش رخ داده بود. علاوه براین، دراین ماه های اخیر نیز با دخالت کشورهای عربی مثل عربستان و قطر در امور داخلی سوریه مواجه می باشیم.
چالش دیگر، عدم پایبندی به اصل عدم تعهد در میان اعضای جنبش است. از همان آغاز ابرقدرت ها در جنبش نفوذ کرده بودند، طوری که شوروی توانسته بود کشورهای جهان سوم را با شعارهای عدالت طلبانه به سوی خود جذب کرده و در تصمیمات جنبش از طریق آن ها اعمال نفوذ کند. به عنوان مثال کوبا آشکارا از شوروی حمایت می کرد و یا زمانی که شوروی به افغانستان که از قدیمی ترین اعضا بود، حمله کرد. به علت همین حمایت کشورهای جهان سوم بود که جنبش نتوانست در مورد عملکرد اتحاد جماهیر شوروی به یک جمع بندی کلی برسد. همچنین در مورد جنگ ایران و عراق، نفوذ ابرقدرت ها بر عراق و ترغیب این کشور به جنگ، از دلایل آغاز جنگ هشت ساله عراق و ایران بود.
عدم انسجام در میان اعضا و ترکیب ناهمگون آن ها از معضلات دیگر است. این عدم تجانس که هم سیاسی، جغرافیایی و هم فرهنگی است، باعث می شود که هریک از اعضا برداشت متفاوت و گاه متضادی از منافع ملی خود يا دیگر اعضا داشته باشند. همچنین تشدید گسستهای اجتماعی و فرهنگی اعضاء غیرمتعهدها با یکدیگر شكاف هاي بسیاری را ميان اعضا ایجاد می کند. رای گیری بر اساس اتفاق آرا و این گسست ها و شكاف ها وقتی با هم جمع می شوند، در بیشتر مواقع تصمیم گیری را مشکل می کند.
مشکلاتی مثل مشکلات مرزی از موارد دیگر است. اختلاف ميان هند و پاکستان بر سر كشمير؛ از همین موارد است. این مسئله تصمیم گیری و همکاری میان اعضا را برای جنبش مشکل می سازد و میان اعضا تفرقه و شکاف های گاه پرنشدنی ایجاد می کند. ازآن گدشته؛ توصیه های جنبش ضمانت اجرا نداشته و معمولا در صورت رسيدن به يك اجماع؛ تصميم در حد توصیه باقی می مانند.
بی هویتی غیرمتعهد ها بعد از جنگ سرد از نقاط ضعف دیگر است. فلسفه وجودی غیرمتعهد ها، عدم تعهد به یکی از قطب های قدرت است. پس از فروپاشی نظام دوقطبی جنبش هنوز نتوانسته برای خود وظیفه و هدف دیگری تعریف کند. يعني عملا كارويژه جنبش از ميان رفته و كارويژه جديدي براي خود تدارك نديده است. مثلا هنوز نتوانسته یک راهبرد مشخص اقتصادی برگزیند و با وجود اینکه بیش از دو سوم کشورهای جهان در این گروه قرار دارند، از لحاظ اقتصادی نتوانسته به موفقیت های قابل توجهی دست یابد. درست به همين علت بود كه آرژانتين پس از فروپاشي بلوك شرق از جنبش خارج شد.
بی تفاوتی جنبش در برابر جهانی شدن نیز باعث ناکارآمدی بیشتر جنبش شده است. جنبش نتوانسته راهبرد جدید و کارآمدی چه فرهنگی یا اقتصادی درقبال جهانی شدن از خود ارائه دهد. یعنی جنبش در رابطه با جهانی شدن موضعی منفعل داشته و دنباله رو کشورهای غربی است. مثلا با توجه به نقش اطلاعات و ارتباطات جنبش هنوز نتوانسته یک بانک اطلاعاتی و یا حتی یک خبرگزاری بزرگ شکل دهد. يا در مورد جهاني شدن دست به ابتكاري بزند كه بر اين روند ناگزير تاثير بگذارد.
آنچه مسلم است اين است كه مشكلات ساختاري همچنان سد راه غير متعهد ها است و گذر از اين مشكلات به آساني صورت نمي گيرد. باشد كه مديريت جديد ايران بتواند قدمي باشد براي سروسامان دادن به اين نهاد و ناكارآمدي هاي آن. براي اين كار تنش زدايي و ايجاد اعتماد متقابل مي تواند كارساز باشد. ايجاد فضاي گفتگو در اجلاس و يا درطول دوره رياست ايران مي تواند راهكاري مهم در اين مورد باشد. مطمئنا خود ايران مسائل زيادي براي طرح كردن و سود بردن از اين فضاي تعامل و گفتگو دارد. به عنوان مثال بحران های بحرين و سوريه با تنش زدايي و در فضاي گفتگو بهتر می توانند به سرانجامي نيكو برسند.