بازدارندگی تدافعی در تنگه هرمز

اعلام دور جدیدی از تحریم های نفتی از سوی اتحادیه اروپا برای مقابله با برنامه هسته ای ایران در ژانویه 2012 و اجرایی شدن آن از اول جولای همین سال، تهدید ایران به بستن تنگه هرمز را به همراه داشته و متعاقباً این پرسش را مطرح کرده که واقعاً استراتژی ایران در تنگه هرمز چیست؟
 

در مورد عملی کردن تهدید ایران دو دیدگاه در غرب وجود دارد:

 

دیدگاه اول که مبتنی بر نگاه "تدافعی" است تهدید ایران را بیشتر مبتنی بر نمایش قدرت دانسته و اینکه ایران ممکن است بتواند تنگه هرمز را برای مدت کوتاهی مسدود کند اما عملا توان نظامی برتر برای تداوم این امر  را ندارد. همچنین از این دیدگاه ایران به سه دلیل این کار را نخواهد کرد: نخست، وابسته بودن اقتصاد ایران به درآمد ارزی حاصل از صدور انرژی از تنگه هرمز؛ دوم، واکنش سخت نظامی آمریکا و غرب به این موضوع که خود می تواند بهانه ای برای بدست گرفتن کنترل تنگه هرمز و احتمالا اعلام آن به عنوان یک تنگه بین المللی شود. سوم، واکنش منفی سایر کشورها به دلایل حساسیت های ژئوپلیتیک، وابستگی به جریان انتقال انرژی از تنگه هرمز و تبادلات آزاد اقتصادی. این کشورها همانند روسیه، چین، ترکیه، عراق، هند و غیره بعضاً دوستان ایران هم هستند. مثلا عراق اخیرا اعلام کرده که 1/7 میلیون بشکه از نفت صادراتی این کشور از تنگه هرمز می گذرد و ایران نباید این تنگه را ببندد.
 

دیدگاه دوم که بیشتر مبتنی بر یک نگاه "تهاجمی" است برعکس معتقد است که ایران در شرایطی که منافع و امنیت اقتصادی خود را در خطر ببیند تنگه هرمز را می بندد. از این دیدگاه نیز ایران به سه دلیل این کار را خواهد کرد. نخست، تلاش برای افزایش قیمت جهانی نفت و پیشگیری از یک حمله تمام عیار از سوی غرب. دوم، ایدئولوژیک بودن حکومت ایران و به تبع واکنش سخت نظامی در شرایط بحران. سوم، امنیتی کردن منطقه برای گسترش آسیب پذیری اقتصادی و سیاسی کشورهای عربی منطقه که به عنوان نقطه ضعیف غرب به حساب می آیند. 
 

اما واقعیت این است که نگاه ایران "بینابینی" است. ضمن اینکه منافع اقتصادی ایران سبب می شود که تنگه هرمز بسته نشود، اما اگر ایران امنیت اقتصادی خود را در خطر ببیند مطمئناً واکنش نشان خواهد داد. چون مسئله انتقال انرژی ارتباط مستقیم به امنیت ملی ایران دارد. اما این واکنش بیشتر متمرکزبر "بازدارندگی تدافعی" خواهد بود. یعنی واکنش "کنترل شده" نسبت به کشورهای متخاصمی که در مسئله تحریم ها علیه منافع ایران عمل می کنند.  ایران این سیاست را در دهه 1980 در جنگ نفتکش ها هم انجام داده بود. حال با توجه به توان بالا در هدایت جنگ های نامتقارن، ایران حتی از توانمندی بیشتری نسبت به آن زمان برخوردار است. 
 

استراتژی بازدارندگی تدافعی مبتنی بر سه اصل است: نخست، افزایش "امنیت نسبی" از طریق حفظ امنیت و منافع اقتصادی. از نظر ایران، امنیت در منطقه "به هم پیوسته" است. یعنی ناامنی برای ایران به معنای ناامنی برای دیگران خواهد بود. مثلاً اگر وضعیت به جایی برسد که ایران نتواند اصلاً نفت خود را صادر کند احتمالاً نسبت به صدور نفت رژیم های عربی منطقه که به نوعی در تحریم ها علیه ایران شرکت و به ضرر منافع آن عمل کرده اند واکنش نشان خواهد داد. دوم، بازیگری عقلانی و واکنش کنترل شده از موضع قدرت و رفتار مبتنی بر واقعیت های ژئوپلیتیک منطقه برای جلوگیری از بهانه دادن به رقبا و دشمنان که علاقمندند نشان دهند که ایران بازیگر مسئولی نیست و برخلاف مسیر تجارت آزاد و امنیت انرژی بین المللی حرکت می کند؛ سوم،استفاده از نقطه امتیاز جغرافیایی تنگه هرمز برای حفظ امنیت خلیج فارس که خود یک اصل ثابت در استراتژی تدافعی ایران در منطقه به حساب می آید. حتی در زمان رژیم شاه هم حفظ امنیت تنگه هرمز و به تبع حفظ امنیت جریان انتقال نفت ایران و امنیت انرژی بین المللی بخشی از استراتژی تدافعی ایران در استفاده از برتری ژئوپلیتیک خود درخلیج فارس بوده است. 
 

هدف بازدارندگی تدافعی بستن تنگه هرمز نیست، بلکه واکنش کنترل شده بر مبنای نظارت بر ورود و خروج کشتی های کشورهای متخاصم از این تنگه است. یا به گفته یکی از فرماندهان ارشد سپاه کنترل "هوشمند" است. این استراتژی بیشتر با جنبه نرم و سیاسی و نه الزاماً جنبه سخت و نظامی مفهوم "امنیت" سروکار دارد و با هدف توجیه مشروعیت "امنیت به هم پیوسته" در منطقه خلیج فارس صورت می گیرد. احتمالا مانورهای گسترده نظامی ایران هم بیشتر در همین ارتباط است. 
 

در این چارچوب، اتصال منافع جامعه بین المللی و به خصوص رژیم های عربی منطقه به امنیت تنگه هرمز خود می تواند نقطه فشار به آمریکا و غرب و یک اهرم بازدارنده باشد. مثلاً بازرسی کشتی ها به تبع هزینه های جانبی مانند ریسک بیمه را برای وارد کنندگان انرژی از منطقه افزایش می دهد. یا شیوع بی ثباتی سیاسی-امنیتی در منطقه خود پایه های مشروعیت رژیم های عربی حوزه خلیج فارس را خصوصاًٌ با وجود انقلاب های عربی به چالش می کشد. 
 

سرانجام اینکه حفظ امنیت تنگه هرمز و به تبع امنیت خلیج فارس بخش مهمی از استراتژی بازدارندگی تدافعی ایران است. ایران به طور سنتی موضوع امنیت تنگه هرمز را فراتر از بعد منطقه ای در قالب پتانسیل های امنیت بین المللی و در روابط با قدرت های بزرگ در نظر می گرفته است. بر این مبنا، سیاست ایران در تنگه هرمز مطمئناً حساب شده، مبتنی بر مسئولیت پذیری و با در نظر گرفتن واقعیت های ژئوپلیتیک منطقه و تأثیرات فرامنطقه ای آن خواهد بود. 
 

بر مبنای بازدارندگی تدافعی حتی در سخت ترین شرایط اقتصادی، ایران تنگه هرمز را نمی بندد. حساسیت منطقه ای و بین المللی تنگه هرمز به گونه ای است که بهتر است ایران تنها در شرایط اقدام جدی خصمانه یا حمله نظامی دشمن که اقدامی فراقانونی و برخلاف منشور ملل متحد می باشد از ابزار بازدارنده بستن تنگه هرمز استفاده کند. در آن شرایط اقدام ایران "دفاع مشروع" محسوب می شود.


نویسنده

کیهان برزگر

کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بین‌الملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی می‌باشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هسته‌ای ایران است.