تحلیلی بر سفر مرسی به عربستان
در حالی که عربستان سعودی تا آخرین لحظه از حسنی مبارک، دیکتاتور سابق مصر حمایت کرد، اینک محمد مرسی رئیس جمهور انقلاب مصر اولین سفر خارجی خود را به عربستان سعودی تعریف کرده است. او در حالی فردا در ریاض به گفتگو با مقامات عربستان می نشیند که در ماه های اخیر رقابت ها و تنش ایران با عربستان به اوج خود رسیده است. آیا این سفر پیامی برای ایران دارد؟ این سؤال و سؤالاتی در این باره را با محمد فرازمند، کارشناس مسائل خاورمیانه در میان گذاشته ایم که حاصل این گفتگو را در زیر می خوانید:
محمد مرسی، رئیس جمهور مصر فردا قرار است در اولین سفر خارجی خود راهی عربستان سعودی شود. به طور کلی از نظر شما اهمیت سفر مرسی به عربستان در چیست؟
تحلیلگرانی که مسائل جهان عرب و مسائل مصر و عربستان را دنبال م یکنند اهمیت زیادی برای سفر آقای مرسی به عربستان قائل شده اند. این سفر، اولین سفر رئیس جمهوری است که هنوز دولت تشکیل نداده و در داخل هنوز با نیروهای سیاسی دیگر درگیر است. بنابراین نمی توان گفت که محمد مرسی وضعیت تثبیت شده ای در مصر بعد از انقلاب دارد. اما او اولین حرکت سیاست خارجی خود را قبل از تشکیل دولت، سفر به عربستان قرار داده است. به نظر می رسد که اخوان المسلمین و به تبع آقای مرسی تصمیم دارند در ارتباط با مسائل عربی به طور عموم و در رابطه با عربستان به طور خاص سیاست پراگماتیستی و محافظه کارانه ای را در پیش بگیرند.
پیش از آن که مشخص شود اولین ایستگاه سیاست خارجی اخوان المسلمین عربستان سعودی است، پیش بینی می شد که اخوان المسلمین رقیب جدی و جدید نیروهای سنتی و محافظه کار جهان عرب به رهبری عربستان سعودی باشد. هم به لحاظ تئوریک اختلافات زیادی بین دیدگاه اخوان نسبت به حکومت و حاکمیت و حقوق مدنی و عربستان سعودی وجود دارد و هم دیدگاه سیاسی این دو نسبت به مسائل جهان عرب مانند مسئله فلسطین، استقلال کشورهای عربی و یا غرب با یکدیگر متفاوت است. نشانه هایی از بروز یک بحران نیز طی دوره بعد از انقلاب ظهور پیدا کرد. یک حقوق دان فعال حقوق بشر مصری یعنی آقای جنزاوی در فرودگاه جده دستگیر شد. این منجر به تظاهرات و خشم مردم مصر برابر سفارت عربستان شد و نهایتا سفیر عربستان سعودی قاهره را ترک کرد. این مسئله با میانجیگری های شورای نظامی حل شد و سفیر عربستان به قاهره بازگشت.
آقای مرسی با انتخاب عربستان می خواهد روابط بدون تنش را با عربستان سعودی ادامه دهد. حداقل در دوره انتقالی و تثبیت نظام سیاسی مصر، به نظر می رسد اخوان المسلمین قصد ورود به پرونده های رقابت آمیز و یا خصومت آمیز با عربستان سعودی را ندارد. قبل از این اتفاقات بحثی درباره الگوهای پیش روی مصری ها و یا رقابت ایران و عربستان و ترکیه در رابطه با مصر مطرح بود. به نظر شما این سفر می تواند به نوعی نشان دهنده گرایش مصر به عربستان باشد؟
همان طور که عرض کردم این سفر نشان دهنده این مسئله است که اخوان المسلمین می خواهد که در رابطه با عربستان پراگماتیستی برخورد کند. عربستان از مبارک حمایت می کرد، الان هم در داخل مصر در درگیری های بین نیروهای سیاسی عربستان از تصمیمات شورای نظامی به عنوان باقی مانده نظام قبلی حمایت می کند. اگر به مطبوعات و رسانه های منطقه خلیج فارس توجه کنید حمله به اخوان المسلمین و روش این گروه بسیار زیاد است. عربستان سعودی در خاورمیانه رئیس کلوب ضد انقلاب است و ظرف یک سال و نیم گذشته تلاش هایی برای ایجاد تشکل ها و اتحادیه هایی برای سد کردن دومینوی سقوط رهبران سیاسی جهان عرب انجام داده است. عربستان در ارتباطات خود با غرب و امریکا همواره از موضع منتقد انعطاف و هماهنگی غرب با برخی انقلاب های عربی ظاهر شده و همواره بر غرب فشار آورده که فروپاشی سیستم های سنتی عربی را کنترل کند. عربستان در بحرین و یمن به طور مستقیم وارد شده و اجازه نداده که انقلاب مردم به ثمر برسد.
طبعا این روش ها، روش هایی نیست که مورد تایید اخوان المسلمین باشد. اما باید در نظر داشت که اخوان المسلمین با پذیرش پست ریاست جمهوری بناست که مسئولیت اجرایی کشور را بر عهده بگیرد. اگر بخواهیم نگاهی به داخل مصر بیندازیم در برنامه های اولیه اخوان المسلمین اثری از به دست گرفتن قدرت و عهده دار شدن مسئولیت اجرایی کشور نبود. اخوان اعلام می کرد که پست ریاست جمهوری را نمی خواهد و کاندیدی معرفی نخواهد کرد. اما با اتفاقاتی که در داخل مصر رخ داد، تنها جایی که با انحلال مجلس شورا و تسلط نظامی ها بر مسائل قانون گذاری و شورای تاسیسی، برای اخوان باقی ماند پست ریاست جمهوری بود. آقای مرسی در قامت یک دولتمرد که باید به مطالبات مردم که بخش زیادی از آن ها مطالبات اقتصادی است پاسخ دهد، باید به فکر اقتصاد مصر و کاهش بیکاری و پاسخ دادن به حداقل مطالبات معیشتی مردم باشد. در این لبسا جدید، نه آقای مرسی و نه هیچ کس دیگر در مصر نمی تواند از رابطه با عربستان چشم پوشی کند. مصر سالانه مقدار زیادی از عربستان سعودی کمک مالی دریافت می کند. عمده سرمایه گذاری عربی در مصر توسط سرمایه گذاران عربستان سعودی انجام شده و چند میلیون مصری در عربستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس مشغول به کار هستند که درآمد این افراد بخشی از ارز خارجی است که وارد مصر می شود. کسی که در مصر دولت را در دست می گیرد و با مشکلات اقتصادی عدیده ای دست و پنجه نرم می کند، نمی تواند نسبت به این منافع اقتصادی که از سوی عربستان و دیگر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس عاید مصر می شود بی تفاوت باشد. لذا باید سفر آقای مرسی را در این چارچوب قلمداد کرد.
البته از دیدگاه عربستان هم مسئله قابل بررسی است. سعودی ها به طور تاریخی دل خوشی از اخوان المسلمین نداشته و ندارند. بعضی نقل قول های شاهزاده های سعودی در رابطه با اخوان المسلمین تقریبا به صورت واقعیت های تاریخی درآمده است. از جمله وزیر کشور و ولیعهد سابق عربستان، آقای نایف در اظهار نظری گفته بود که سر منشا بلا و فتنه اخوان المسلمین است. اما به نظر می رسد عربستان هم تصمیم گرفته است که با امر واقع کنار آید و پیروزی اخوان در مصر را بپذیرد و سعی کند که اخوان را به خود نزدیک کند. عربستان در ایجاد رابطه با اخوان المسلمین آینده رابطه ایران و مصر هم می بیند. برای عربستان خوشایند نخواهد بود که اخوان المسلمین مصر را رها کند تا به سمت ایران حرکت کند. سعودی ها در پی آن هستند که سیاست خارجی اخوان المسلمین و مصر را در دوره آینده کنترل کنند. در حال حاضر هم که رقابت سیاسی میان ایران و عربستان سعودی به اوج خود رسیده و مرزهای تنش را در نوردیده و وارد فضای تخاصم آمیز شده، حتما سعودی ها در پذیرش آقای مرسی رقابت با ایران را هم در گوشه ذهن خود دارند.
پیام این سفر برای ایران چیست؟ این پیام می تواند این باشد که در رقابت میان ایران و عربستان مرسی دست به انتخاب زده است؟
به هر حال شاید مرسی آن طور که ما فکر می کنیم در مقابل یک انتخاب بین ایران و عربستان نبوده است. مرسی رئیس جمهور یک کشور عربی است. این کشور عربس عضو اتحادیه عرب است. عربستان سعودی هم یک کشور عربی است. تاریخ رابطه عربستان سعودی و مصر هم در سه دهه گذشته و هم پیش از آن از رابطه مصر با ایران یا رابطه عربستان با ایران متفاوت بوده است. نباید این گونه تصویر کرد که آقای مرسی در دو راهی عربستان و ایران، عربستان سعودی را انتخاب کرده است. با این حرکت مرسی عربستان سعودی گزینه اول اخوان المسلمین بوده است.
اما این می تواند به لحاظ روانی برای ایران مسئله جدی ایجاد کند. پررنگ شدن رابطه مصر و عربستان می تواند از منظر ایران مانعی در گسترش روابط مصر و ایران باشد؟
اثبات شی نفی ما عدا نمی کند. به دلایلی که عرض کردم آقای مرسی به طور پراگماتیستی اولین گزینه سفر خود را عربستان سعودی قرار داده است. اما هنوز مشخص نیست که سیاست خارجی آقای مرسی در ارتباط با ایران چه خواهد بود. آن چه تا کنون می توان گفت این است که فعلا اخوان المسلمین عجله ای برای تغییر در رابطه با ایران ندارد و این هم از همان ملاحظات پراگماتیستی ناشی می شود. اخوان المسلمین در پی تثبیت دولت انقلابی مصر است. مشکلات عدیده ای دارد و نمی خواهد با نزدیک شدن به ایران، پیام های نگران کننده ای به کسانی بدهد که نفوذی در مصر دارند.
در مجموع فکر می کنید اخوان المسلمین اگر این موانع بر طرف شود، به دنبال گسترش رابطه با ایران هستند؟
من نمی توانم از طرف اخوان حرف بزنم یا نیت خوانی کنم. آن چه من می توانم بگویم این است که در مرحله فعلی از اظهارات رهبران اخوان به نظر می رسد که در ایجاد رابطه عجله ای ندارند. اما این که در آینده چه نیتی خواهند داشت معلوم نیست. اما به لحاظ مبنایی ایران می تواند یک دوست اخوان باشد. حداقل ایران و اخوان در مسائل مربوط به منطقه دیدگاه های مشترکی دارند. اما وقتی اخوان از یک حزب به یک دولت تبدیل می شود الزامات زیادی پیدا می کند و این الزامات باعث می شود که علی رغم این که عربستان سعودی در جبهه ضد انقلاب است، اولین سفر آقای مرسی به عربستان باشد.
برخی می گویند که بحث سوریه در رابطه ایران با کشورهای انقلابی مشکل ایجاد کرده است. به نظر شما مسائل سوریه در احتیاط آقای مرسی در برقراری رابطه با ایران موثر بوده است؟
نمی توان انکار کرد که سوریه در رویکرد اخوان المسلمین به ایران موثر بوده است. چون شواهد و قرائن بسیار زیادی وجود دارد و اظهارات بسیار صریحی از سوی مقامات اخوان در مورد موضع ایران نسبت به سوریه صورت گرفته که مورد پذیرش اخوان نیست. این مسئله هم در شرایط فعلی و هم در آینده می تواند در روابط ایران و اخوان المسلمین موثر باشد. به هر حال همان طور که اخوان المسلمین در قامت دولت با الزامات بین المللی رو به رو هستند، جمهوری اسلامی ایران نیز در رابطه با سوریه با الزامات استراتژیک و ژئوپلیتیکی رو به رو است که این الزامات ژئوپلیتیک فعلا باعث شده که ارتباط ایران با اخوان المسلمین و فضای عمومی انقلاب های عربی دچار مشکل شود.
در دو سال اخیر و حتی قبل از انقلاب مصر، ایران بسیار تمایل داشته که رابطه با مصر برقرار شود. این اشتیاق به برقراری رابطه با مصر از چه عاملی ناشی می شود؟
برخی از اظهارات خوش بینانه ای که ظرف سالیان گذشته درباره ارتباط با مصر انجام شده، وقتی در سطوح کارشناسی بررسی می شود، معلوم می شود که قابلیت اجرا ندارد. در دوران مبارک به نظر من خیلی خوش بینانه بود که فقط بر اساس اظهارات خوش بینانه مسائل را تغییر داد. بعد از انقلاب هم باید گفت که هنوز برای ابراز امیدواری های این چنینی زود است. هنوز سیستم نظامی مصر تغییر نکرده و اگر نظر برخی کارشناسان را بپذیریم که دستگاه امنیتی مصر بود که پرونده رابطه با ایران را در اختیار داشت و نمی خواست که مسائل حل شود، این سیستم هنوز پابرجاست. در کنار آن باید محافظه کاری اخوان را هم در نظر داشت که فعلا نمی خواهد به سراغ پرونده پر سر و صدایی مانند پرونده رابطه با ایران برود.
عربستان چه انتظاری از مصر دارد؟ اندیشه های انقلابی که مرسی نمایندگی می کند، تا چه اندازه می تواند برای عربستان مسئله باشد؟
عربستان سعودی در بحران های منطقه ای و عربی روش بسیار ساده و روشنی دارد. عربستان سعودی در همه بحران هایی که مداخله کرده از لبنان گرفته تا یمن و بحرین و سوریه و ... از دو ابزار استفاده کرده است. اول نیروی نظامی و استفاده از توان تروریستی نیروهای افراطی و دوم سرازیر کردن پول به این کشورها. عربستان سعودی امیدوار است با پول و حمایت از شورای نظامی مصر و دستگاه امنیتی این کشور جلوی تحولات انقلابی در مصر را بگیرد. فراموش نکنید که آقای مرسی با اختلاف رای تنها دو و نیم درصد بر کاندیدایی که از حمایت نظامیان و عربستان برخوردار بود پیروز شد.اما درباره این که در آینده چه خواهد شد؟ آیا افکار انقلابی مصر جلو خواهد رفت یا محافظه کاری عربستان سعودی؟ باید منتظر شرایط شد. چون شرایط بسیار گذرا است و هر روز اتفاق جدیدی رخ می دهد. واقعا پیش بینی این که در آینده کدام نگرش پیروز خواهد شد بسیار مشکل است.
در روز های اخیر شاهد درگیری هایی در عربستان بودیم. اگر مرسی بخواهد کاملا پراگماتیستی با عربستان برخورد کند و از کنار این درگیری ها بگذرد، تا چه اندازه در افکار عمومی مصر جایگاه خود را در خطر می بیند؟
آن چه در عربستان سعودی و در منطقه شرقیه اتفاق افتاده، جزء اولویت های توجه اخوان المسلمین نیست. کما این که مسائل بحرین جزء اولویت های مسائل مورد توجه اخوان المسلمین نیست.
چون شیعه هستند؟
به دلیل این که شیعه هستند و به دلیل این که بخشی از توان سیاسی نیروهای محافظه کار در جهان عرب به دنبال پررنگ کردن بحث شیعه و سنی هستند. وقتی منازعه تبدیل به یک منازعه تاریخی با قطب بندی شیعه و سنی می شود، نمی توان از یک نیروی سیاسی سنی ولو انقلابی انتظار داشته باشید که به هیچ وجه طائفی فکر نکند. اخوان المسلمین تا کنون هیچ علاقه ای به حمایت از انقلاب مردم بحرین و مسائل شرق عربستان از خود نشان نداده است. این هم به نوع نگاهی بر می گردد که دستگاه های تبلیغاتی و رسانه ای از انقلاب بحرین و مسائل شرق عربستان منعکس کرده اند. متاسفانه انقلاب مردم بحجرین مورد بی مهری رسانه های عربی قرار گرفته است. انقلاب مردم بحرین به عنوان ادامه بهار عربی در نظر گرفته نمی شود. تا کنون هم اخوان المسلمین و اپوزیسیون بحرین نتوانسته اند هیچ گفت و گوی روشنی با یکدیگر داشته باشند.
آن چه در عربستان هم اتفاق افتاده بزرگ تر از مسئله بحرین نیست. به دلیل پوشش ضعیف تبلیغاتی مسائل عربستان و بحرین، چندان فشاری روی اخوان به دلیل عدم حمایت از جریان های مردمی انقلابی در منطقه شیعه نشین شرق عربستان و بحرین نیست. به عنوان سوال آخر این سفر می تواند به این معنا باشد که حتی اخوان المسلمین هم منازعه شیعه و سنی در تحولات اخیر را پذیرفته و با توجه به این مسئله حرکت خود را سامان می دهد؟
از یک طرف باید در نظر داشت که رگه هایی از وجود این رقابت یا منازعه طائفی در منطقه وجود دارد اما نمی توان گفت که این منازعه طائفی چتر تمام حرکت هایی است که نیروهای سیاسی و کنشگران سیاسی انقلابی انجام می دهند. من سفر مرسی به عربستان را در چارچوب مسائل طائفی نمی بینم. بلکه در چارچوب مسائل عربی و اقتصادی و تاریخی می دانم. خوشبختانه هنوز فرصت این که منازعه طائفی را یک منازعه کلان در نظر نگیریم وجود دارد. کما این که بسیاری از حرکت ها یا حمایتی که ایران از مردم بحرین می کنند یا حرکتی که مردم بحرین می کنند، تحت پوشش چتر طائفی نیست.
عربستان سعودی و دستگاه های تبلیغاتی عربستان سعودی برای توجیه برخی از عکس العمل های خود سعی می کنند که آن چه در بحرین می گذرد و حمایت معنوی ایران از مردم بحرین یک حمایت طائفی است. اما اگر به مطالبات مردم بحرین مراجعه کنید می بیند که هیچ یک از این مطالبات رنگ و بوی طائفی ندارد. البته اکثریت مردم بحرین متعلق به یک طائفه اند اما این به آن معنا نیست که مردم متعلق به یک طائفه نباید حقوق شهروندی خود را مطالبه کنند.
منبع: خبر آنلاین