نگرانی غرب از افزایش نقش روسیه در مذاکرات هسته ای
تا دو روز ديگر، ايران و گروه 1+5 دور جديد گفت و گوهاي هستهاي خود را در مسكو برگزار ميكنند. نمايندگان ايران و غرب در پايان دورهاي پيشين مذاكرات اعلام كردند كه اختلافات بنياديني بين طرفين وجود دارد اما ميل به مذاكره بيش از چالشهاست. در همين راستا مواضع ايران و گروه 1+5 در روند مذاكرات، جريانهاي تاثيرگذار پشتپرده براعضاي مهم گفتوگوها و نقشآفريني حساس روسيه در جريان مذاكرات هستهاي از موضوعاتي بود كه در رابطه با آنها با كيهان برزگر، رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه به گفتوگو نشستيم. وي با اشاره بر نقش موثر روسيه در جريان مذاكرات، معتقد است كه از مذاكرات مسكو به بعد، زمان به نفع ايران نيست. مشروح اين گفت و گو در ادامه ميآيد:
براي ورود به بحث اشارهاي دارم به مذاكرات استانبول كه پس از پايان آن، فضاي مثبتي شكل گرفت و به گفته جلیلی و اشتون، ايران و غرب در استانبول بر سر كليات به توافق رسيدند. چه بسا بسياري از صاحبنظران از اين مسئله به عنوان نقطه عطف در سير پرونده هستهاي ايران ياد ميكنند. بر اساس همين فضا در حد فاصل مذاكرات استانبول تا بغداد يك باور جمعي شكل گرفت كه ايران و گروه 1+5 در گفت و گوهاي بغداد به توافق نهايي دست خواهند يافت. اما این اتفاق نیفتاد و نوعی تغییر سیاست غرب را مشاهده میکنیم. علت چیست؟
آيا مذاكرات استانبول تلاش براي دستيابي به يك مصالحه بود؟
اين فراز و نشيب به اين دليل است كه موضوع هستهاي ايران فراتر از بحث های تکنیکی و حقوقی موجود، موضوعی ژئواستراتژیک با اهمیت سیاسی در سطح منطقه ای و در سياست بينالملل است. دو طرف درگیر یعنی ایران و غرب، دارای 2 اصل هستند و اين اصولي است كه تحت تاثير فضاي سياسي داخلی، مسائل منطقهاي و بین المللی بر اساس آن حرکت می کنند. تصمیم و خواسته ایران کاملا مشخص و به نظر غیر قابل تغییر است: یعنی پذیرش حق غنی سازی ایران در خاک کشور. برای غرب هم اصل باید عدم انحراف برنامه هسته ای ایران به سوی تسلیحاتی شدن باشد. غرب در اجلاس استانبول این اصل ایران را به طور ضمنی پذیرفت. اما تحت تاثیر انتخابات آمریکا و لابی اسرائیلی- صیهونیستی که کاملا در جهت مخالف سعی در نفی این اصل دارد همچنان سردرگمی هایی در نوع سیاست آمریکا نسبت به این مسئله وجود دارد. از جمله انتخابات آمريكا و مسائل داخلي ايران است كه اين مسائل در حال تغيير و تحول است. در استانبول،حركتهاي مثبتي صورت گرفت اما در فاصله استانبول تا بغداد و از بغداد تا مسكو فضاي سياسي دچار تغييرو تحول شده است. مسئله اصلي كه به نظر من بايد در سطح سياست بينالملل و بين بازيگران بزرگ حلوفصل شود، همان پذيرش سياسي اصول دو طرف است. خيلي طبيعي است که در مرحله بعدي دو طرف بخواهند بر سر به حداکثر رساندن منافع خود چانه زني كنند و اساسا ديپلماسي براي همين مسئله است. مسئله اصلي همچنان همان 2 اصلي است كه طرفين دارند. البته دراينجا براي ايران غنيسازي، مهم است كه موضوع در یک قالب کلی حل و فصل شود یعنی سریع به حل بحران برسیم چون مسئله تحریمها وجود دارد و این به نفع ایران نیست. آمریکا و غرب هم شاید بدشان نیاید که مسئله کمی بیشتر طول بکشد تا به اعتقاد خودشان ایران بیشتر تحت فشار قرار گیرد و از منافع حداکثری خود در مذاکرات که الان دارد کمی کوتاه بیاید.
مذاكرات بغداد را چگونه ارزيابي ميكنيد؟آیا دستاوردي براي ايران داشت؟
اينكه صد در صد فكر كنيم كه قرار بود در بغداد همه چيز حل و فصل شود شاید واقع بینانه نباشد. رسانهها ممکن است یک انتظاراتی را بیان کنند اما بازی طرف های درگیر بر اساس به حداکثر رساندن منافع خود است. بهنظرم بعد از جنگ سرد موضوع هسته ای ایران یکی از مهمترین موضوعات سیاست بین الملل است که بازیگران جهانی را به خود مشغول کرده و در آینده هم ادامه خواهد داشت. چون مسئله تنها مربوط به روابط قدرتهای بزرگ با ایران نیست بلکه یک نوع تعیین تکلیف در روابط خود قدرتهای بزرگ مثلا بین آمریکا و روسیه یا جایگاه اتحادیه اروپا در ساختار نظام بینالملل و مسائلی از این قبیل نیز هست. آمریکا شدیدا تبلیغ میکند که گروه 1+5 با یکدیگر متحد هستند اما واقعیت این نیست. نگاه روسیه و چین به نوع برخورد با برنامه هسته ای ایران متفاوت است. حتی نگاه اتحادیه اروپا هم با آمریکا متفاوت است منتهی این اتحادیه منافع خود را در نزدیکی با آمریکا می بیند. آنها تنها در یک نکته با هم مشترکند و آن عدم تسلیحاتی شدن برنامه هسته ای ایران است. دستاورد بغداد به اعتقاد من اين بود كه دو طرف يك قدم ديگر از لحاظ فهم متقابل اصول و ديدگاههاي يكديگر جلو رفتند. مخصوصا طرف غربی دریافت که ایران بر مواضع خود محکم ایستاده و قصد عقب نشینی ندارد. طرف غربي هميشه اين مسئله را مطرح ميكند كه ايران و خواستههاي ايران را خيلي خوب نميشناسد. در بغداد، طرف غربي متوجه محدوديتهاي طرف ايراني در پيشبرد مذاكرات شد و اين خوب است. ايران هم مانند آمریکا انتخابات رياستجمهوري در پيش دارد. موضع كانديداي رياستجمهوري ايران در موضوع هستهاي حتي سختتر هم ميشود. براي اينكه مسئله هسته ای يك موضوع مهم ملي و نقطه امتیاز برای طرح در حوزه سیاست خارجی كشوراست که هميشه به طور سنتي براي هر كانديدای ریاست جمهوری مطرح بوده است.
در این میان، بده بستانهاي ايران و غرب متوازن نيست. توجه به اين عدم توازن فكر ميكنيد سمت و سوي مذاكرات چگونه خواهد بود؟
اول آنکه رسانهها همانطور كه در شب پيش از مذاكرات بغداد خوش بين بودند الان كاملا بدبين هستند اما اينطور هم نيست كه در نظر بگيريم كه مذاكرات از پيش شكست خورده است. بر عكس در تاريخ روابط بينالملل در بسياري از مواقع در اوج تنشها و نااميديها مصالحه های جديدی شكل گرفته است. دوم اينكه از لحاظ توازن يا عدم توازن من هم موافقم كه ايران هميشه بايد توازن سياسي مورد نظر در مذاكرات را حفظ كند. در این مرحله، زمان براي ایران مهم است. تا چند ماه قبل، زمان بیشتر به نفع ايران بود اما اگر ايران در روند مذاكرات به نتايج ملموسي نرسد زمان به ضرر ايران خواهد بود.
نسبت انتخابات آمریکا و مذاکرات چگونه است؟ آیا اوباما موضع تندی علیه ایران خواهد داشت و یا بر عکس مصالحه میکند؟
امسال، سال انتخابات در آمريكاست و به نظر می رسد که اوباما مایل است كه با یک روش حداقلي و آرام روند مذاكرات را ادامه دهد. در چنین شرایطی اوباما دو راه دارد. یکی آنكه برنامه هستهاي ايران را از طريق ديپلماسي جلو ببرد كه در اينجا محدوديت اصلياش همان لابيهاي اسرائیلی است كه شديدا مخالف اين قضيه هستند و به وي فشار ميآورند. دوم، اينكه موضوع برنامه هستهاي را در يك چارچوب مسائل امنيت و منافع ملي آمريكا درنظر بگيرد كه به اين معناست كه آمريكاييها قاعدتا بايد ايران را به عنوان يك دولت هستهاي بپذيرند. این مسئله هم با ساخت قدرت آمریکا کمی تعارض دارد. كاري كه اوباما اكنون انجام ميدهد این است كه وي نه ميتواند اولي را به دليل فشارها جلو ببرد و نه دومي را بهدليل محدوديتهايي كه دارد. الان اوباما به صورت حداقلي سعي ميكند مذاكرات را جلو ببرد تا ببيند چه ميشود. يعني بين اين دو ديدگاه يك پلي ايجاد كند كه هم يك انتخابات بدون ريسك را جلو ببرد وهم اينكه وارد ريسكهاي مربوط به حمله احتمالي اسرائيل و در گیری آمریکا در یک جنگ ناخواسته در شب انتخابات نشود كه خود ميتواند كل جهت رياستجمهوري اوباما را دچار چالش كند.
يك بحثي كه مطرح است آن است كه آمريكاييها مايلند كه سطح گفت و گوها با ايران را از موضوع هستهاي ايران جلوتر ببرند.واقعا اينگونه است؟
برعکس، به نظرم آنها در شرایط حاضر که ایران در موقعیت خوب منطقهای است و روسیه هم با ایران همراه است نمی خواهند که بر نقاط امتیاز ایران در مسائل منطقه ای تاکید کنند. مثلا با طرح مسکو مبنی بر تشکیل یک کنفرانس بین المللی برای حل بحران سوریه با مشارکت ایران مخالفت کردهاند. اما منطق این امر براي ايران درست است كه موضوع هستهاي را در يك چارچوب بزرگتر حل و فصل مسائل استراتژيك با آمريكا قرار دهد. درون اين بازي استراتژيك، مسائل دیگری مانند حل و فصل بحرانهای منطقه اي، امنيت همگاني، مسائل مربوط به امنيت انرژي، خلع سلاح هسته ای عمومی در منطقه و غیره وجود دارند. اگرچارچوب استراتژيك مد نظر ايران مورد توجه قرار گيرد آنچه كه درباره توازن وعدم توازن ايران وغرب مطرح است، به نفع ايران می شود و اين مطمئنا چيزي نیست كه مطلوب آمريكا باشد.
آیا پس از مذاکرات بغداد، مواضع اروپا و آمریکا درباره ایران به یکدیگر نزدیکتر شده است؟
نه الزاما. اتحادیه اروپا از یک روند ثابت برای حفظ منافع خود در بحران هسته ای استفاده می کند. در این موضوع، اتحادیه اروپا دنباله روی آمریکا نيست وهیچوقت هم نبوده است. اتحادیه اروپا به هرحال جنبه میانه روی جریان غربی در روند مذاکرات است. آن هم به دلیل نوع نگاه متفاوتش به موضوع ایران و برنامه هسته ای آن. مثلا اتحادیه اروپا تصور تهدید از ایران به آن شکلی که آمریکا به دنبال آن است را ندارد. آمریکا موضوع ایران را از زاویه بازدارندگی و توازن قوا و حفظ امنیت اسرائیل می بیند. اتحادیه اروپا ایران را به عنوان یک بازیگر منطقه ای راحتتر می پذیرد. به همین دلیل در موضوع هسته ای به دیدگاههای ایران مرتبط با ضرورت وجود امنیت همگانی و خلع سلاح هسته ای عمومی هسته ای در خاورمیانه بیشتر توجه می کند. این مسئله، خود، میتواند بنبست مذاکرات را بشکند و دو طرف را وارد فضای اعتمادسازی کند. در حال حاضر هم باز کردن فضاها برای تداوم مذاکرات موضوعی است که اتحادیه اروپا به دنبال آن است. چون تداوم تنش از جنبه های مختلف اقتصادی و سیاسی به ضرر اتحادیه اروپا است.
روسيه در مقايسه با ديگر اعضاي گروه 1+5 در رابطه با برنامههاي هستهاي ايران، همسويي بيشتري دارد. همزمان به نظر میرسد که روسيه از عقبنشيني طرف غربي از مذاكرات هستهاي هم نگرانيهايي دارد. لاوروف هم هفته گذشته به ایران سفر کرد تا رایزنیهایی را انجام دهد. با اين تفاسير شما نقش آفريني روسيه در گفت گوهاي آتي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
من فكر ميكنم كه غربيها نگران هستند كه بازي مذاكرات به زمين روسيه برود. دليلش اين است كه روسها پروسه محور هستند، براي همين طرح گام به گام را مطرح كردند. غربيها نگرانند كه پروسه محور بودن روسيه زمان بگيرد و اين زمان گرفتن به ضرر آنها تمام شود. ضمن اینکه افزایش نقش روسیه در پرونده هسته ای ایران به هر حال مطلوب غرب نیست. اما بايد توجه داشت كه نقشي كه الان مسكو ميتواند ايفا كند اين است كه دوطرف را از لحاظ پذيرش اصول يكديگر و مصالحه سیاسی در سطح کلان به هم نزديك كند زيرا بن بست احتمالي مذاكرات در اين خواهد بود كه دوطرف اصول يكديگر را نپذيرند. البته نبايد نقش سنتي روسها در مذاكرات هستهاي ايران را دست کم گرفت. در ايران همواره اينطور مطرح شده كه روسيه بازيگري منفعت محور است و در چارچوب منافع خود مذاكرات را جلو ميبرد. همچنين اين نظريه در ايران مطرح است كه روسيه به وجود درجهاي از تنش ميان ايران و غرب تمايل دارد. اين تحليل هم کاملا درست نیست. به نظر من مسكو اتفاقا ميخواهد كه ايران و غرب در موضوعات استراتژيك به توافق برسند. زيرا روسيه نميتواند خطرات ناشي از بيثباتي و جنگ در منطقه را تحمل كند. روسيه يك بازيگر جدی در برنامه هستهای ایران با منافع مختلف است. روسیه همواره بطور سنتی خواهان مهار نفوذ غرب به حوزه های سیاسی- امنیتی اطراف خود بوده است. بنابراين روسیه انگیزه های زیادی دارد که موضوع را در یک قالب مسالمت آمیز و مورد پذیرش طرفین پیش ببرد. پس نقش روسها را نبايد دست كم گرفت. اگر روند مذاكرات به سمت روسيه برود اين مسئله ميتواند هزينه غربيها را بالا ببرد البته هزينه ايران هم بالا خواهد رفت. اما در شرایط کنونی بازي در زمين مسكو به نفع ايران است چون ميتواند توازن سیاسی لازم ميان ايران و غرب را ايجاد كند. به هرحال حرکت بیشتر ایران به سمت روسیه اشتباه استراتژیک غرب است که مرحله به مرحله از زمان آغاز بحران اتفاق افتاده است. از یک نگاه واقع گرایانه به نظرم در شرایط فعلی درگیر کردن همه بازیگران موجود در 1+5 به نفع ایران است چون به ایران فضای تنفس بیشتری برای پیشبرد مذاکرات می دهد. روسیه هم یکی از مهمترین این بازیگران است.
افق مذاکرات مسکو را چگونه می بینید؟
درجه موفقیت مذاکرات مسکو به این است که چقدر روسیه بتواند بین خواسته های طرفین تعادل ایجاد کند. من فکر می کنم که مذاکرات مسکو یک دوره انتقالی است برای اینکه دو طرف بپذیرند خواسته های واقعی شان چیست. نقشی که ایران به مسکو می دهد بستگی به سیاست مسکو در روند مذاکرات و حرکت در چارچوب منافع ایران است که محور اصلی آن هم همان غنی سازی در خاک ایران است. مسکو برای اینکه دو طرف را به یکدیگر نزدیک کند، یک نقش واسطه ای خواهد داشت. به هر حال روسیه بخشی از 1+5 و یک بازیگر جهانی است و خودش هم منافع زیادی در برنامه هسته ای ایران دارد. دست کم گرفتن نقش مسکو در مذاکرات واقع بینانه نیست. از درون مذاکرات مسکو می تواند توافقاتی صورت بگیرد که راه را برای توافق های گسترده تر در آینده باز کند. غربی ها الزاما به دنبال مذاکره برای مذاکره نیستند. آن ها به فکر به حداکثر رساندن منافع خود در روند مذاکرات هستند. مثلا بستن سایت فردو، انتقال تمامی اورانیوم غنی شده 20 درصدی و مهم تر از همه یک پروتکل الحاقی بسیار سخت مختص ایران. البته باید توجه داشت که پیشبرد مذاکرات از این مرحله به بعد برای ایران بدون کسب نتایج ملموس می تواند ضرر باشد. غرب باید در سیاست خود در روند مذاکرات تداوم داشته باشد. ایران باید تضمینی بگیرد که چارچوب مذاکرات در جهت منافع ایران پیش می رود. بنابراین من زیاد به مذاکرات مسکو بدبین هم نیستم. شاید از درون مسکو توافقات خیلی جدی هم بیرون بیاید.
منبع: تهران امروز، 27 خردادماه 1391
نویسنده
کیهان برزگر
کیهان برزگر رئیس سابق پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانشیار روابط بینالملل در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی میباشد. حوزه مطالعاتی دکتر برزگر مطالعات سیاست خارجی، مسائل خاورمیانه و خلیج فارس، روابط ایران و آمریکا، و مسائل هستهای ایران است.