انقلاب های عربی و بازتعریف مناسبات ترکیه و آمریکا
تحولات جهان عرب مناسبات میان کشورها را در سطوح منطقه ای و فرامنطقه ای دچار تحولی راهبردی کرده است. این تحولات در نوع مناسبات ترکیه و آمریکا نیز بی تاثیر نبوده است. بطوریکه روابط دو کشور را از حالت تنش و تیرگی مربوط به قبل از انقلاب های عربی به سطح همکاری و نزدیکی پس از این انقلاب ها تغییر داده است.
روابط میان واشنگتن و آنکارا پیش از آغاز انقلاب های عربی روابطی شکننده و تنش زا بود. به طوری که مقامات آمریکایی از رفتار اسلامگرایان در حاکمیت این کشور همواره ابراز نگرانی می کردند و همواره بیم این را داشتند که تقویت پیوند های سیاسی و فرهنگی میان ترکیه و جمهوری اسلامی ایران و مطرح شدن کشور ترکیه به عنوان یک بازیگر تاثیر گذار در منطقه موجب خواهد شد تا شرایط به نفع ایران و به ضرر متحدان سنتی این کشور تغییر کند.
با نگاهی به رفتارها و مواضع دولت اسلامگرا در ترکیه قبل از انقلاب های عربی می توان به این نکته پی برد که تا چه حد مواضع این کشور منطبق با سیاست های اعلامی ایران بوده است.اعزام کشتی مرمره به سواحل فلسطین برای کمک به مردم محاصره شده غزه ، قطع روابط این کشور با تل آویو پس از حمله کماندوهای اسرائیلی به کشتی مرمره و همچنین نزدیکی دولت اسلامگرا به گروه های مقاومت فلسطینی، از یک سو به نزدیکی روابط میان ترکیه و جمهوری اسلامی ایران منجر شده بود و از سوی دیگر به سردی روابط میان این کشور با آمریکا انجامیده بود.
مقامات آمریکایی از قطع روابط آنکارا با اسرائیل متحد راهبردی این کشور درمنطقه ابراز نگرانی می کردند؛ چون این روند را درجهت تقویت سیاست های منطقه ای ایران می دانستند. در حالیکه راهبرد آمریکا در منطقه مقابله با گسترش نفوذ ایران و تقویت کشورهای میانه رو دوست واشنگتن بوده است.به طور کلی هم دولت آمریکا و هم کنگره این کشور از مواضع خصومت آمیز دولت اسلامگرای ترکیه با اسرائیل ابراز نارضایتی می کردند.
با وقوع انقلاب های عربی در منطقه خاورمیانه مناسبات آمریکا با ترکیه شاهد یک تحول اساسی بوده است. این دگرگونی تا حدی گسترده است که بسیاری رئیس جمهوری آمریکا و نخست وزیر ترکیه را سخنگوی یکدیگر می دانند به شکلی که هر یک به نیابت از دیگری وظیفه دیگری را انجام می دهد. بدون تردید این تحول عمیق در مناسبات دو کشور در اثر انقلاب هائی است که در یک سال اخیر در منطقه به وقوع پیوسته است. تمامی حوادثی که در منطقه در یکسال اخیر به وقوع پیوسته است آمریکا را در شرایط دشواری قرار داده است.
آمریکا در شرایط در حال تحول خاورمیانه برای نقش آفرینی در تحولات منطقه خاورمیانه پس از انقلاب های عربی با موانعی روبه رو است. نخست کاهش اعتبار آمریکا در افکار عمومی ملت های عرب است. جنگ مخرب و ویرانگری که دولت بوش علیه ملت عراق به راه انداخت تصویر بسیار بدی از دولت آمریکا در اذهان ملت های عربی ایجاد کرد.
مانع دیگری که نقش آفرینی دولت آمریکا در تحولات کنونی جهان عرب را دشوار ساخته است شکست دولت آمریکا در جلوگیری و توقف جنگ های خونین اسرائیل علیه لبنان در سال 2006 و علیه فلسطینی ها در سال های 2006 و 2009 بود. این جنگ ها که موجب خسارات گسترده ای به ملت های مسلمان عرب شد خشم کشورهای عربی نسبت به به سیاست های دولت آمریکا در منطقه را عمیق تر کرد.
مانع سوم، شکست راهبرد آمریکا در "سیاست تغییر" بود که از سوی اوباما رئیس کنونی آمریکا اتخاذ شده بود. بر اساس این سیاست اوباما اعلام کرده بود که روند صلح خاورمیانه را به نتیجه خواهد رساند اما روابط بسیار نزدیک و تغییر ناپذیر میان آمریکا و اسرائیل از یک طرف وسیاست انعطاف ناپذیر اسرائیل و اختلاف عمیق میان دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا از سوی دیگر تلاش های اوباما برای سیاست تغییر در منطقه را با شکست مواجه ساخت.
با توجه به مطالب فوق می توان نتیجه گرفت آمریکا به علت جایگاه تنزل یافته و موقعیت ضعیف کنونی اش در منطقه خاورمیانه این واقعیت را پذیرفته است تا اهداف راهبردی خود را از طریق ترکیه دنبال کند؛ چون ترکیه با حمایت از فلسطینی ها در گذشته از اعتبار قابل توجهی در افکار عمومی ملت های عرب برخوردار شده است در حالیکه آمریکائی ها فاقد چنین موقعیتی هستند.
از سوی دیگر ترکیه به عنوان یک شریک در نشست های اتحادیه عرب شرکت می کند در حالی که آمریکا از چنین امتیازی برخوردار نیست. همچنین روابط بسیار محکم میان آمریکا و اسرائیل موجب از بین رفتن نقش آمریکا به عنوان یک بازیگر فعال فرامنطقه ای در خاورمیانه شده است.
همچنین باید به پرونده سوریه نیز اشاره کرد که ترکیه به عنوان یک متحد مهم برای آمریکا در تحولات سوریه نقش ایفا می کند. ترکیه به دلیل موقعیت و جایگاه خود در منطقه خاورمیانه و از سوی دیگر به دلیل همسایگی این کشور با سوریه می تواند نقش فعال تری را در تحولات کنونی سوریه ایفا کند. مجموعه این عوامل ترکیه و آمریکا را بیش از گذشته به یکدیگر نزدیک ساخته است تا در مسائل مهم منطقه خاورمیانه با یکدیگر همکاری کنند.
به نظر می رسد رهبران اسلام گرای ترکیه به دنبال تبدیل شدن به یک قدرت تاثیر گزار در تحولات خاورمیانه هستند. سیاستمداران ترک به زعم خود برای دستیابی به یک موقعیت برتر درمنطقه تلاش می کنند تا از تحولات کنونی استفاده کنند و روابط نزدیکی با آمریکا برقرار کنند. از سوی دیگر روسیه نیز به دلیل نفوذ اقتصادی و فرهنگی ترکیه در مناطق قفقاز نسبت به این کشور موضع خوشبینانه ای ندارد.
در پرونده هسته ای ایران نیز آمریکا تلاش می کند تا ترکیه نتواند یا نخواهد چون گذشته نقش یک میانجی را داشته باشد که موجب تقویت روابط دو کشور شود. بنابراین مجموعه این تحولات مناسبات آمریکا و ترکیه را از وضعیت تنش زای قبل از انقلاب های عربی به یک وضعیت همکاری تغییر داده است.
البته رهبران اسلامگرای ترکیه باید مواظب باشند تا به توصیه آمریکایی ها وارد باتلاق سوریه نشوند به طوری که در شرایطی قرار گیرند که با قرار گرفتن در کنار یک قدرت فرامنطقه ای برای حل مشکلات کنونی منطقه همکاری با نهادهای منطقه ای و بازیگران مهم منطقه چون جمهوری اسلامی ایران را کمرنگ کنند. روشن است نزدیکی پیش از حد ترکیه با سیاست های آمریکا در منطقه با راهبرد این کشور در خاورمیانه که مبتنی بر نزیک شدن به شرق بوده است همخوانی ندارد و ممکن است به اعتبار ترکیه در میان ملت های منطقه آسیب وارد کند و مشکلات این کشور را با همسایگان بیش از گذشته تشدید کند.