چشم انداز روابط ترکیه و آمریکا در پرتو تحولات جهان عرب
انقلاب ها عربی در خاورمیانه نه تنها سیاست داخلی کشورهای منطقه بلکه روابط خارجی و منطقه ای آن ها را تحت تاثیر قرار داده است. در این راستا، روابط کشورهایی همچون ترکیه و آمریکا به دلیل همسویی منافع در تحولات اخیرمنطقه، بیشتر به هم نزدیک شده است.
در سال 2011 در پی وقوع تغییرات عمده در جهان عرب که از تونس آغاز شد و سریع به مصر و دیگر کشورهای عرب منطقه سرایت کرد با وجود اینکه دو کشور ترکیه و آمریکا در ابتدا مواضع یکسانی در قبال این تحولات نداشتند، اما انقلاب های اخیر کانال ارتباطی جدیدی بین واشنگتن و آنکارا ایجاد کرد که تا آن زمان وجود نداشت. به عبارتی دیگر تغییر معادلات سیاسی در خاورمیانه دو کشور را به طور قابل ملاحظه ای با عبور از سردی روابط پس از جنگ عراق در سال 2003 که آمریکا با مخالفت ترکیه در استفاده از خاک این کشور علیه عراق مواجه شد، به هم نزدیک تر کرده است.
باراک اوباما سیاست خارجی خود را برای رهایی از میراث یکجانبه گرایی دوران جورج دبلیو بوش که با بی اعتمادی در منطقه خاورمیانه همراه بود، با شعار چندجانبه گرایی آغاز کرد. در این راستا، آمریکا، خصوصا پس از وقوع بحران اقتصادی، جهت حفظ جایگاه ابرقدرتی خود تلاش کرد تا هزینه های مدیریت در حوزه جهانی را با دیگران تقسیم کند و در راستای رسیدن به اهداف خود با قدرت های منطقه ای همکاری استراتژیک داشته باشد. در این راستا، ترکیه به عنوان کشوری با ثبات، همراه با اقتصادی شکوفا و اصلاحات نسبی در حوزه سیاسی به مثابه کاندیدایی ایده آل برای دیپلماسی چندجانبه گرایی آمریکا در منطقه خاورمیانه ظاهر شده است. از دیدگاه مقامات کاخ سفید، ترکیه کشوری با ثبات و الگویی همسو با منافغ غرب است که در چارچوب ساختار سیاسی فعلی آن، دموکراسی و اسلام می توانند با یکدیگر همزیستی داشته باشند.
در سال 2002، زمانی که حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان سیاست آشتی را با همسایگان خود در منطقه دنبال کرد، این امید وجود داشت که این سیاست، همگرایی بین ترکیه و کشورهای دیگر را به دنبال خواهد داشت. آنکارا همچنین امیدوار بود از این روند با استفاده از قدرت نرم در سراسر خاورمیانه بهره ببرد و به عنوان قدرت برتر منطقه، جایگاه خود را تثبیت کند. اما با شروع انقلاب های عربی، این سیاست تا اندازه زیادی به دلیل تغییر ساختار های سیاسی و شکل گیری اتحاد و ائتلاف های جدید منطقه، ناکام ماند. ترکیه این بار، سیاست جدیدی نسبت به خاورمیانه عربی نه در جهت ثبات و صفر کردن مشکلات با همسایه بلکه جهت شتاب بخشیدن به تحولات منطقه و شکل دادن به محیط پیرامونی بر اساس منافع خود در پیش گرفته است.
پس از سقوط معمر قذافی و حسنی مبارک در لیبی و مصر، ترکیه سیاست های منطقه ای خود را با آمریکا در قبال انقلاب های عرب هماهنگ کرد و در مورد سوریه به عنوان مخالف عمده بشار اسد ظاهر شد، سیاستی که توسط آمریکا نیز تایید شده است. در واقع ترک ها سوریه را به عنوان مهم ترین فرصت برای افزایش نفوذ خود در خاورمیانه تلقی می کنند و معتقدند با هرگونه تغییر در حاکمیت این کشور، قدرت نفوذ ترکیه در سوریه و در نتیجه خاورمیانه عربی بسیار افزایش خواهد یافت.
آنکارا بازی پیچیده ای را در خاورمیانه بر اساس تصورات خود از چشم انداز این منطقه در آینده ای نزدیک آغاز کرده و در صدد است تا نقش بیشتری در بنیان نهادن ساختار های سیاسی جدید منطقه در چارچوب سیاست منطقه ای واقع گرایانه ایفا کند. تحولات جهان عرب از دیدگاه مقامات ترک نشانه ای از نیروی متوقف ناشدنی دموکراسی خواهی است. در این راستا آنکارا با در پیش گرفتن دیپلماسی فعال و استراتژی اتحاد و ائتلاف با آمریکا و متحدان آن در منطقه از جمله عربستان و قطر در صدد است حوزه نفوذ خود را در کشورهای همسایه کاملا افزایش دهد، سیاستی که برخی از آن به عنوان نئو عثمانیسم یاد می کنند.
در این راستا، تمایل ترکیه برای رهبری سیاسی منطقه و ایفای نقش جهانی، مستلزم تقویت روابطش با آمریکا است. کشوری که هنوز تنها قدرت جهانی با منافع زیاد در منطقه خاورمیانه در حوزه های راهبردی و اقتصادی است. از طرف دیگر، آمریکا که علی رغم پیشرفت های اولیه دوره اوباما در کاخ سفید به دلیل شکست در روند صلح خاورمیانه تا اندازه زیادی در میان اعراب محبوبیت خود را از دست داده است، مشارکت با ترکیه را که محبوبیت نسبی در میان اعراب کسب کرده است فرصت بسیار خوبی تلقی می کند تا به اهداف استراتژیک خود با هزینه کمتری دست یابد.
روابط بین آمریکا و ترکیه همچنین در نتیجه هرگونه واگرایی بین آنکارا و تهران تقویت شده و خواهد شد. در سال 2002، پس از به قدرت رسیدن اردوغان دولت ترکیه تصمیم گرفت روابط خود را با ایران تقویت کند. سپس با شروع جنگ عراق در سال 2003 و نگرانی مشترک ترکیه و ایران نسبت به پیامدهای منطقه ای این جنگ دو کشور بیشتر به هم نزیک شدند.
اما در حال حاضر با گذشت 9 سال از شروع جنگ در عراق، ایران در محیط استراتژیک کاملا متفاوتی قرار گرفته است، محیطی که در آن آمریکا از عراق خارج شده و ایران گستره نفوذ خود را در منطقه خصوصا کشور عراق با اکثریت شیعی توسعه داده است. لذا با خروج نیروهای آمریکایی از عراق، دو کشور ترکیه و ایران در راستای ترویج الگوی سیاسی خود و همچنین ارتقا منافع منطقه ای به لحاظ سیاسی و اقتصادی وارد دور جدیدی از رقابت منطقه ای شده اند. وضعیتی که مسیر را برای رقابت بعدی دو کشور در سوریه نیز فراهم کرده است. به گونه ای که ایران از حکومت بشار اسد حمایت می کند ولی ترکیه حامی مخالفان بشار اسد می باشد. شرایطی که در دراز مدت، آنکارا را بیشتر به واشنگتن نزدیک می کند.
البته روابط آمریکا و ترکیه هنوز با چالش هایی از جمله تنش بین ترکیه و اسرائیل روبه رو است. با وجود این، آنکارا و تل آویو کمتر تمایل دارند تا منابع بیشتری را برای رویارویی با یکدیگر تخصیص بدهند. اسرائیل که با چالش های جدید ناشی از انقلاب های عربی روبه رو شده است، وضعیت امنیتی اش به گونه ای است که نمی خواهد کشور دیگری را به فهرست تهدید های امنیتی خود در منطقه بیفزاید. آنکارا نیز برای افزایش نفوذ خود در خاورمیانه چنین تصور می کند که باید پیوند خوبی با همه بازیگران منطقه از جمله اسرائیل داشته باشد. البته پایه و اساس رابطه جدید متفاوت خواهد بود، یعنی در حالی که ترکیه و اسرائیل در گذشته به "دوستی و هم پیمانی" با یکدیگر نیاز داشتند، در حال حاضر به "عدم خصومت" با یکدیگر نیاز دارند.
در واقع، تحولات اخیر جهان عرب نه تنها به ترکیه و آمریکا کمک کرد تا روابط خود را تقویت کنند، بلکه به مقامات دو کشور کمک کرد تا عوامل بومی تاثیر گذار در معادلات سیاسی منطقه را بهتر درک کرده و در جهت حفظ منافع استراتژیک به کار گیرند. برای نمونه، در حالی که یک سال قبل سیاست ترکیه نسبت به ایران مورد انتقاد سیاستمداران واشنگتن قرار می گرفت، بعد از تحولات جهان عرب، مقامات آمریکایی به برخی از مزیت های ترکیه از قبیل پیوندهای تاریخی، اشتراکات فرهنگی و نزدیکی جغرافیایی با کشورهای منطقه از جمله ایران برای رسیدن به توافق در مذاکرات مختلف اشاره کرده اند.
از طرف دیگر، آمریکا به دنبال بهار روابط واشنگتن و آنکارا، کمتر تمایل دارد حزب عدالت و توسعه را به واسطه مسائل داخلی از جمله آزادی مطبوعات و نقض حقوق کردها مورد انتقاد قرار دهد. این ماه عسل روابط بین ترکیه و امریکا از بسیاری لحاظ ما را به یاد سال های جنگ سرد می اندازد، زمانی که اهمیت استراتژیکی ترکیه به لحاظ مواجهه با تهدید کمونیسم تمام نگرانی های آمریکا در خصوص کسری دموکراسی، عدم استقرار حکومت قانون و نقض آزادی های مدنی را تحت الشعاع قرار داده بود.
از دیدگاه واشنگتن، حزب عدالت و توسعه تنها گزینه برای اعمال سیاست های خود در منطقه به نظر می رسد، تا با آن سیاست های خود در منطقه را پیش برد. در پارادایم جدید جهان عرب، آمریکا به داشتن روابط نزدیک با کشور متحد خود ترکیه ادامه خواهد داد تا با عناصر متغیر منطقه همواره در ارتباط باشد و دلیلی نمی بیند که موانع دموکراسی را که ترکیه در داخل با آن رو به رو است مورد توجه قرار دهد. در نتیجه می توان گفت روابط ترکیه با آمریکا پس از تحولات جهان عرب، بسیار بیشتر از گذشته به یکدیگر نزدیک شده است. پیوندی که به نظر می رسد به دلیل منافع مشترک دو کشور در خاورمیانه برای مدت ها ادامه خواهد یافت.
نویسنده
رحمت حاجی مینه (مدیر گروه)
رحمت حاجی مینه مدیر گروه نفت، گاز و انرژی های نو است. وی دانشیار روابط بین الملل در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شرق می باشد.حوزه مطالعاتی دکتر حاجی مینه روابط بین الملل، مطالعات منطقه ای، ترکیه شناسی و مسائل انرژی است. نامبرده در کنفرانس های مختلف داخلی و خارجی شرکت داشته است و آثار متعددی به زبان فارسی و انگلیسی به چاپ رسانده است.