انقلاب های عربی و انزوای گفتمان چپ
با آغاز انقلاب های عربی و فروپاشی نظام های استبدادی در کشورهایی چون تونس و مصر و سپس لیبی سبب شد تا نیروهای چپ و سوسیالیست به عنوان جریان هایی که از سابقه قابل توجهی در این کشورها برخوردار بوده اند در برابر پیروزی مطلق اسلام گرایان عملا به نیروهای حاشیه ای تبدیل شوند. در عین حال در میان نیروهای اسلام گرا نیز قدرت اصلی در اختیار اسلام گرایان راست و یا محافظه کار است و رویکرد و گفتمان رادیکال و چپ گرایانه میان اسلام گرایان در شرایط کنونی به حاشیه رفته است.
اگر چه سال ها از دوران طلایی سوسیالیسم و چپ گرایی در جهان عرب می گذرد، اما این انتظار که میراث سیاسی سال ها حکمرانی نظام های سوسیالیست، حداقلی از سرمایه اجتماعی را برای نیروهای چپ گرای امروزی باقی گذارده باشد، انتظار گزافی نیست. گسترش و اشاعه اندیشه های سوسیالیستی در كشورهای عربی به دوران پس از جنگ جهانی اول باز می گردد که در این کشورها بر پایه آرمان سوسیالیسم، احزاب متعددی شكل گرفتند. به مرور و همزمان با قدرت گیری اتحاد جماهیر شوروی و هم پیمانان آن و افزایش قدرت احزاب سوسیالیستی و كمونیستی در اروپای غربی، احزاب چپ در کشورهای عربی نیز هر چه بیشتر تشکیل شدند.
شكلگیری احزاب كمونیست و سوسیالیست در کشورهایی چون مصر، مراکش، سوریه و بسیاری دیگر از کشورهای عربی تحت تاثیر گسترش گفتمان چپ در فضای سیاسی اجتماعی کشورهای عربی بود. بعدها سوسیالیسم عربی در قالب سوسیالیسم ملی گرا و در شکل اتحادیه¬ های سوسیالیست عرب در کشورهایی چون مصر، عراق و سوریه قدرت را نیز از آن خود کرد.
گفتمان سوسیالیسم آنچنان در میان اندیشمندان عرب فراگیر شد که حتی اسلام گرایان را نیز تحت تاثیر خود قرار داد و با ریشه دواندن در آثار افرادی چون سید قطب عملا گفتمان و نیز ادبیات اسلام گرایان را که در حال مبارزه بر علیه وضع موجود بودند نیز متاثر کرد. به گونه ای که برخی از رهبران اسلام گرا بدون آنکه از سوسیالیسم و چپ گرایی نامی ببرند عملا به رویکردها و رویه های چپ گرایانه گرایش داشتند و سعی بر ارائه تفاسیری چپ گرایانه و سوسیالیستی از مفاهیم اسلامی داشتند.
اگر چه در جریان تحولات جهانی طی دهه های اخیر جریان چپ عملا رونق و اقبال خود را از دست داد و شکست های متعدد حکومت ها و احزاب کمونیستی منجر به انزوا و حاشیه نشینی این جریان شد؛ اما احزاب سوسیالیستی در بسیاری از کشورها از جمله کشورهای اروپایی با بازبینی در رویکرد ها و رویه های شکست خورده و ناکام کمونیستی و با رویکردهایی کاملا متحول شده نسبت به سوسیالیسم اولیه موفق به در دست گرفتن قدرت شدند. این روند اما در فضای آزاد پدید آمده در کشورهای عربی پس از انقلاب مشاهده نشد. به طوری که اسلام گرایان به صورت قاطع پیروز انتخابات های برگزار شده شدند و احزاب سوسیالیستی اقبال چندانی در میان توده ها کسب نکردند.
در انتخابات پارلمانی مصر حزب آزادی و عدالت بازوی اخوان المسلمین پیروز قاطع رقابت ها بود و چپ گرایان کم ترین توفیق ممکن را داشتند. به گونه ای که نیروهای چپ گرا را باید غایبان بزرگ پارلمان آینده مصر برشمرد. در انتخابات پارلمانی تونس نیز که چپ ها موقعیت بهتری داشتند در حالی که حزب اسلامگرای النهضه پس از سالها فعالیت مخفی توانست با کسب ۸۹ کرسی از مجموع ۲۱۷ کرسی از دیگران پیشی گیرد، حزب چپ ناسیونالیستی کنگره برای جمهوری ۲۹ کرسی، و دو حزب چپگرای تاریخی ۳۶ نماینده را از آن خود کردند.
نمونه مراکش نیز قابل توجه است. آنجا که اگر چه گشایش سیاسی در پی بحران عمیق سیاسی و سرنگونی دولت خودکامه به وجود نیامده، اما ظهور جنبشهای دموکراتیک در سایر کشورهای عربی روند اصلاحات سیاسی در این کشور را شتاب بخشیده و گذار از یک حکومت سلطنتی مستبد به سوی شکل گیری یک مشروطه پارلمانی در حال تحقق است. در انتخابات پارلمانی اخیر این کشور نیز حزب اسلامگرای عدالت و توسعه ۱۰۷ کرسی از مجموع ۳۹۵ را به دست آورد و احزاب چپ گرای اتحاد سوسیالیستی نیروهای مردمی ۳۹ کرسی و حزب سوسیالیست و ترقی ۱۸ کرسی را از آن خود کردند.
علاوه بر این ناکامی و حاشیه نشینی احزاب چپ گرا، به حاشیه نشستن رویکردها و ادبیات و گفتمان چپ گرایانه در میان گروه های اسلام گرا نیز قابل توجه است. چنانکه شاهد آن هستیم هیچ یک از احزاب اسلام گرا علی رغم پیروزی نسبی در انتخابات تونس، مراکش و مصر نتوانسته اند اکثریت مطلق آرا را کسب نمایند. از این رو نیروهای اسلام گرا به تنهایی قادر به تشکیل دولت نخواهند بود و برای این مهم، ناگزیر به ائتلاف با احزاب لیبرال و سکولار و ملی گرا هستند. ائتلاف هایی از این دست ضمن آنکه بر گفتمان اسلامگرایان در آینده تاثیر خواهد گذارد نشان از فاصله گیری از رادیکالیسم و چپ گرایی و میل یافتن به سمت میانه روی و حتی راست گرایی در منش و رویکرد اسلام گرایان تازه به قدرت رسیده است.
از همین رو چنین قرائنی نشان می دهد چپ گرایی، چه از حیث نهادی در معنای توفیق احزاب و گروه های سیاسی اجتماعی چپ و چه از حیث نظری و گفتمانی در بطن رویکردهای گروه های سیاسی، در جوامع عربی تحت تاثیر انقلاب های عربی به حاشیه رفته است. توده های انقلابی و نیز نخبگان و رهبران اسلام گرا که اینک در حال قدرت گیری هستند نسبت به رویکردها و گفتمان چپ روی خوشی نشان نداده و روند تحولات به سمت حاشیه رفتن هر چه بیشتر چپ گرایی در جوامع عربی پسا انقلابی است.