بازگشت عراق به عرصه نقش سازی منطقه ای
برگزاری اجلاس سالانه سران اتحادیه عرب در 29 مارس 2012 در بغداد بعد از گذشت 22 سال نویدی برای بازگشت عراق به عرصه فعال دیپلماسی در سطح جهان عرب و خاورميانه بود. در حال حاضر مناطقی که زمانی عراق بازیگری فعال در عرصه آن ها بود تفاوتی اساسی کرده اند و موضوعات و اتحادهای نوینی در درون آن ها شکل گرفته است. به نظر می رسد که این کشور در تلاش است تا از طریق ائتلاف های منطقه ای به اهداف سياسي و استراتژیک خود دست یابد.
جنگ های اول و دوم خلیج فارس در دهه های 1980 و 1990 که باعث حضور جدی غرب به ویژه آمریکا در منطقه و تقابل بیشتر با ایران شد، شرایط را برای خروج تدریجی عراق از عرصه نقش سازی منطقه ای و از دست دادن کارکرد خود در ساختار جدید قدرت منطقه ای فراهم کرد. حوادث 11 سپتامبر و در پی آن حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین هر چند فضاهای جدیدی برای تحرک عراق ایجاد کرد اما عدم نهادینه شدن پروسه دولت سازی جدید در این کشور، شکل گیری تنش های سیاسی و فرقه ای و تداوم حضور نیروهای غربی به عنوان عامل تضعیف دولت بومی در عراق تا سال 2012، عواملی بودند که همچنان سبب غیبت عراق در عرصه نقش سازی منطقه ای می شدند.
با خروج کامل نیروهای آمریکایی از عراق در سال 2011، دولت شیعی این کشور از استقلال عمل بیشتری برخوردار شد و با وجود تداوم تنش های فرقه ای و سیاسی در این کشور، عراق سعی کرد بازگشتی مجدد به عرصه نقش سازی منطقه ای داشته باشد. برگزاری اجلاس اتحادیه عرب در این کشور سرآغاز این حرکت بود. در این اجلاس مواضع منطقه ای عراق شکل برجسته ای یافت و توانست رگه های ایجاد یک محور جدید منطقه ای را نشان دهد. مواضع عراق نسبت به تنش های سوریه و دولت این کشور و دخالت غربی ها در امور داخلی آن، و نیز عکس العمل عراق به مسئله هسته ای ایران و نیز تحریم این کشور نشان داد که عراق در پی ایفای یک نقش نوین منطقه ای برای خود است.
مخالفت صریح کشورهایی چون عربستان، قطر و ترکیه با مواضع دولت عراقی در باب سوریه و حتی ایران سبب شده است تا این کشورها در تقابل با این نقش سازی جدید عراق قرار گیرند. از نظر عراق نباید در امور داخلی سوریه دخالت کرد. موضعی که به مواضع ایران بسیار نزدیک است. در حالی که کشورهایی چون قطر و عربستان همانگونه که در اجلاس دوستان سوریه نشان دادند، نه تنها از مخالفین بشار اسد حمایت وسیع مالی می کنند بلکه ارتش آزاد سوریه را هم با تأثیر بر سایرین در این اجلاس به عنوان نماینده رسمی ملت سوریه به رسمیت شناختند، امری که مطمئناً پیامدهای حقوقی بسیاری به نفع مخالفین ایجاد خواهد کرد.
از سوی دیگر در خصوص تحریم ایران هم عراق مواضعی خلاف سایر اعراب در پیش گرفته است و از جمله کشورهایی است که این تحریم را به رسمیت نمی شناسد. در حالی که کشورهایی چون عربستان و قطر به شدت از آن حمایت می کنند. در کنار این مسائل کشورهای قطر و عربستان دولت نور المالکی را به سیاست طرد سنی های عراق از ساختار سیاسی این کشور و در عوض حمایت از شیعیان علوی سوریه متهم می کنند. سیاست انحصارگرایی نوری المالکی نه تنها مورد نقد سنی ها است بلکه حتی صدای کردهای این کشور را هم بلند کرده است به طوری که مسعود بارزانی در سخنان خود به مناسبت نوروز به شدت از این سیاست انتقاد کرد.
مجموع این مواضع سبب شده است که ما انتظار شکل گیری ائتلاف های نوین منطقه ای را داشته باشیم. جایی که کشورهای عراق، ایران و سوریه یک طرف بازی و کشورهای عربستان، قطر و ترکیه طرف دیگر بازی را تشکیل می دهند. نمود چنین ائتلافی را می توان حتی در موضوع انتخاب محل مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 مشاهده کرد. موضوعی که بار دیگر عرصه نوینی برای نقش سازی عراق فراهم کرده است. ایران اگر چه در نهایت ترکیه را به عنوان محل مذاکرات پذیرفت اما همچنان از عراق به عنوان محل برگزاری دور دوم این مذاکرات نام می برد.
این انتخاب هوشمندانه چندین پیامد دارد. از یک سو ایران با این کار تا حدی دیپلماسی ترکیه را که درصدد ایفای نقش فعال منطقه ای است و به عنوان رقیبی برای ایران مطرح است و در عین حال در موضوعات سوریه و تحریم ایران مواضعی مخالف ایران دارد به حاشیه می راند. چرا که میانجیگری ترکیه در موضوع هسته ای ایران می تواند اعتبار سیاسی و دیپلماتیک ترکیه را تقویت کند. از سوی دیگر ایران با پیشنهاد عراق به عنوان محل مذاکره هم از سیاست های هم اندیشانه عراق تشکر کرده است و هم اینکه عرصه نوینی برای نقش سازی دولت مالکی و افزایش وجهه و اعتبار بین المللی آن فراهم کرده و در عین حال سبب تقویت جایگاه سیاسی داخلی این دولت شده است. چنین سیاستی در نهایت خطوط ائتلاف اشاره شده در فوق را پررنگ تر می نماید و روز به روز این 3 کشور و ائتلاف مخالف آن ها را جداگانه به یکدیگر نزدیکتر خواهد ساخت.
تنها موضوعی که در این میان چالش برانگیز است تأثیر انتلاف های منطقه ای بر تعارضات داخلی در عراق است. اختلافات شدید میان دولت نوری مالکی با سنی ها و کردهای عراق سبب شده است که سنی ها و کردها بیشتر به ائتلاف مخالف محور سه گانه ایران،عراق و سوریه نزدیک و صرفاً شیعیان عراق وفاداران اصلی این محور جدید محسوب شوند. این مسئله می تواند نقش سازی نوین عراق را با بحران روبه رو نماید. سفر اخیر مسعود بارزانی به واشنگتن و گرایشات آن ها به خرید تسلیحات متعارف و در عین حال سخنان مقامات رسمی حکومت منطقه ای کردستان و حمایت ضمنی دولت های قطر و عربستان از این گرایشات می تواند بیان کننده آینده پرکشاکش عراق باشد.
در واقع بازیگران صحنه داخلی عراق با پیش بینی آینده پرکش و قوس کشورشان از همین حالا در پی یارگیری فعال منطقه ای و فرامنطقه ای برآمده اند. کردها به دو محور ترکیه- قطر- عربستان از یک سو و محور آمریکا- اسرائیل –اتحادیه اروپا البته با گرایش بیشتر به محور دوم نزدیک شده اند. سنی ها هم هر چند هر دو محور را مدنظر دارند اما منافع اساسی شان در پیوند با محور اول گره خورده است. شیعیان هم با توجه به سیاست های اعلانی و اعلامی دولت مالکی در قبال مسائل جدید منطقه ای نشان داده اند که به محور ایران و سوریه نزدیک هستند و در تقابل با دو محور فوق قرار دارند.
در نهایت می توان گفت عراق هر چند به عرصه نقش سازی منطقه ای بازگشته است اما این بازگشت متعارض بوده است و موضع واحدی از سوی جریان های مسلط این کشور در قبال مسائل منطقه ای وجود ندارد. نزدیکی کردها و سنی ها در شرایط جدید به خصوص بر سر مسئله طارق الهاشمی، صرفاً یک نزدیکی تاکتیکی است همانگونه که نزدیکی کردها و شیعیان تاکتیکی بود و اصولاً جریان های مسلط موجود در عراق فاقد پیوندهای کلان استراتژیک با یکدیگرند. به تأخیر افتادن نشست "گفتکوهای آشتی ملی عراق" برای بار دوم نشان داد که آنان در طراحی خطوط تاکتیکی پیوند دهنده در شرایط اخیر ناکام مانده اند. از این رو برای به ثمر نشاندن اهداف استراتژیک خود به عرصه یارگیری منطقه ای و فرامنطقه ای بازگشته اند.