نقش غرب در جهت گيري تركيه در قبال بحران سوریه

نوع مطلب: مقاله

در دوره اردوغان و در راستای سیاست «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» تركيه به گسترش روابط با سوريه پرداخت. اما در پی انقلاب هاي عربي رویکرد ترکیه نسبت به سوريه كاملا عوض شد. زمينه اصلي اين چرخش اولويت نگاه تركيه در روابط با غرب مي باشد. 
 

آشنايي نخبگان ترك با واقعيت هاي خاورميانه و به ويژه جهان عرب سابقه اي ديرينه دارد و به همين دليل اين نخبگان از هيچ منطقه اي به اندازه خاورميانه و به خصوص سوريه نگران نيستند. از سوي ديگر نيازهاي رو به افزايش تركيه در مورد واردات نفت و گاز، اين كشور را ناگزير از توجه به اين منطقه كرده است. اگر چه سياست خارجي تركيه به صورت سنتي از درگيري در تحولات خاورميانه اجتناب مي كرد، اما اين روند انزوا گرايانه، پس از حمله صدام به كويت و پيوستن تركيه به ائتلاف بين الملل دچار تحول شد.
 

حمله آمريكا به عراق و افزایش اميد تركيه براي پيوستن به اتحاديه اروپا از یک سو و تضعیف موقعيت سوريه در منطقه از سوی دیگر تأثيرات متعددي بر روابط آنكارا و دمشق داشته است كه يكي از آن ها كاهش تنش ميان تركيه و سوريه بر سر مسئله آب و استان هاتاي و مسئله كردها بود. در این راستا سران حزب حاكم عدالت و توسعه در تركيه به طور شگفت انگيزي اعلام كردند تمام تحولات منطقه در مسائل تركيه تاثيرگذار مي باشد. اين حزب امنيت خاورميانه را امنيت تركيه قلمداد كرد و در مسائل مهم منطقه اتخاذ سياستي فعال و پيشگيرانه را يك ضرورت قلمداد كرد. 
 

اما علی رغم بهبود روابط دو کشور طی سال های اخیر، چرخش رویکرد اردوغان نسبت به سياست هاي بشار اسد در پی تحولات اخیر در سوریه ناشی از عوامل داخلي چون اهمیت به منافع ملی در سیاست خارجی ترکیه و عوامل خارجي چون نقش کشورهای خارجی به ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا می باشد.
 

در خصوص نقش غرب در سیاست خارجی ترکیه نیز بي گمان واشنگتن نشان داده است كه در جهان دست كم يك حزب اسلامگرا  يا حزبي كه ريشه هاي اسلامي دارد، مي تواند شريكي پايدار براي ايالات متحده و به مثابه انگيزه اي در جهت ثبات منطقه و سوريه باشد. حتي رجب طيب اردوغان نخست وزير و رهبر حزب حاكم تركيه در ديدار خود از واشنگتن نيز بر سر موضوع سوريه و همكاري هاي ديپلماتيك و نظامي در حوزه سوريه به بحث و تبادل نظر پرداخت. 
 

ايالات متحده نیز با توجه به عملكرد مثبت سران آنكارا، اميدوار است كه بتواند با كشورهاي ديگر در آينده در خصوص سوريه دست به معامله بزند. اين موضوع را مي توان در راستاي شركت تركيه در اجلاس كشورهاي اتحاديه عرب در چارچوب انتقال خواسته هاي آمريكا قلمداد كرد؛ چرا كه هم اتحاديه اروپا و هم آمريكا به دليل مشكلات اقتصادي و داخلي، بسياري از مسئوليت هاي خود را در منطقه به تركيه واگذار كرده اند.
 

 از سوي ديگر نزديك شدن گفتمان هاي حزب عدالت و توسعه و كماليست هاي تركيه منجر به ثبات داخلي آنكارا مي شود و روابط با اتحاديه اروپا و آمريكا را به خاطر ترجيحات منطقه اي مستحكم مي كند. به دلیل اينكه اساساً چالش مشترك فراروي آمريكا، تركيه و اتحاديه اروپا به ويژه در خصوص مسئله سوريه و بي ثباتي منطقه خاورميانه  يافتن بنياني جديد را براي همكاري ضروري ساخته است. 
 

با اين حال موقعيت ژئو پليتيكي تركيه هنوز عامل اصلي روابط راهبردي اش با ايالات متحده و موجب تقويت روابط اقتصادي با اتحاديه اروپا است. حزب عدالت و توسعه معتقد است براي حضور فعالانه در سوريه و كسب اعتماد اروپا بيشتر از هر چيز به كسب اعتماد واشنگتن نياز دارد. آمريكا الگوي اسلام ميانه رو را در حزب عدالت و توسعه مي بيند و تلاش دارد اين حزب را الگوي جهان اسلام قراردهد. به همين دليل امريكا و به تبع آن تركيه از آن به عنوان بهانه اي براي تداوم مداخله عليه حكومت هايي مانند سوريه كه آن ها را بنياد گرا معرفي مي نمايند، استفاده می كنند. 
 

نخبگان سياسي تركيه با سوار شدن بر موج جهاني شدن و حمايت از قواعد بنيادين حقوق بشر، اتخاذ رويكردهاي ضد تروريسم و افراط گري و حمايت از مردم خاورميانه مخصوصاً سوريه، این کشور را نه تنها دشمن خود بلكه دشمن همه و از جمله اروپا، آمريكا و خاورميانه بر مي شمارد و در اين زمينه تلاش دارد با آن ها در جبهه اي واحد قراربگيرد. 
 

 از همين رو سياست كنوني تركيه در خاورميانه را بايد در چارچوب فوق و با توجه به فعال ترشدن اين كشور در خاورميانه مورد توجه قرارداد، چارچوبي كه تركيه با دو حوزه امنيتي جديد مواجه شده است كه عبارتند از كمربندي كه از اروپاي شرقي، بالكان و خاورميانه تشكيل شده است و نيز ساحل جنوبي مديترانه (مناقشه اعراب – اسرائيل ) را در بر مي گيرد. 
 

نویسنده: رضا صولت

 

البته برخي تحليلگران تغيير سياست خاورميانه اي تركيه پس از دوران جنگ سرد را نمي پذيرند و معتقدند تركيه در راستاي تطبيق سياست خارجي خود با شرايط جديد ناگزير از انجام برخي اقدامات واكنشي در كشورهايي مانند ليبي و سوريه شد، در حالي كه وقتي از تغيير سخن مي گویيم كه با نوعي كنش مواجه مي شويم.
 

در مجموع به نظر مي رسد كه بحران هايي از قبيل سوريه براي تركيه علائم و نشانه هايي ايجاد مي كند تا از لابه لاي آن قدرت چانه زني خود را افزايش دهد و به نظر مي رسد با توجه به تأكيد روز افزون مقامات ترك، آنكارا علاقه اي به تبديل شدن به يك قدرت فعال منطقه اي ندارد ولي با استفاده از اهرم بحران علاقمند است به يك بازيگر مطرح جهاني تبديل شود كه البته در اين راه چالش هاي فراواني وجود دارد.