انقلاب های عربی و آینده مرزها در خاورمیانه
تحولات جهان عرب تاکنون پیامدهای نسبتاً گسترده سیاسی، اقتصادی و امنیتی داشته است و همچنان با توجه به روند موجود پیامدهای گستردهتری خواهد داشت که گذشت زمان آن ها را آشکارتر خواهد نمود. این تحولات، جهان عرب را به سوی افزایش نقش افراد، گروهها، اقلیتها و قومیتها سوق خواهد داد و در بلندمدت زمینهساز تغییرات احتمالی در مرزهای جغرافیایی خاورمیانه خواهد شد. به تعبیری دیگر، یکی از پیامدهای بلندمدت تحولات جهان عرب، افزایش احتمال درگیریهای قومی و مذهبی و در نتیجه ایجاد تغییرات مرزی در برخی کشورهای خاورمیانه است.
بیشتر کشورهای خاورمیانه به استثناء ایران و مصر و چند کشور دیگر، دارای سابقه تاریخی چندانی نیستند و عمدتاً پس از جنگ جهانی اول و به دنبال فروپاشی امپراتوری عثمانی شکل گرفتهاند. به عنوان نمونه، کشورهایی چون عربستان، عراق، سوریه، لبنان و اردن پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و توسط متفقین به خصوص انگلستان ایجاد شدهاند. برخی دیگر نیز همچون بحرین و امارات متحده عربی تنها چند دهه پیش و با تلاش انگلستان و موافقت ضمنی ایران ایجاد شدهاند. همچنین در ایجاد این کشورها اصولاً توجهی به نقش مذهب و قومیت نشده است. به شکلی تمامی کشورهای عربی کموبیش با مشکلاتی در این زمینه مواجه هستند. به عنوان نمونه عراق، عربستان، سوریه، لبنان و مابقی کشورهای عربی همگی با مشکلاتی در این زمینه مواجه هستند و طی تقریباً یکصد سال گذشته با سیاست اجبار و حذف یک اقلیت قومی یا مذهبی بر سایرین توانستهاند تمامیت ارضی خود را حفظ کنند.
با این وجود در شرایط کنونی، تحولات جهان عرب تاحد زیادی سیاست اجبار و حذف را کنار گذاشته و آهسته شرایط را برای مردمیشدن سیاست و حکومتهای مردمسالار مهیا نموده است که این امر باعث فعال شدن مجدد اقلیتهای قومی و مذهبی و احتمالاً در بلندمدت تجزیه برخی کشورها میشود. به خصوص احتمال چنین سناریویی در آن کشورهای عربی بیشتر است که اقلیتها و قبایل از نظر جغرافیایی از هم جدا هستند و در گذشته یک اقلیت با نادیده گرفتن حقوق سایرین بخش اعظم منابع سیاسی و اقتصادی را به خود اختصاص داده بود.
در این زمینه میتوان به عراق اشاره کرد. هرچند مردمیشدن سیاست و تلاش برای ایجاد مردمسالاری در عراق ناشی از حمله نظامی آمریکا و نه تحولات جهان عرب بوده است، اما شرایط کنونی عراق تا حد زیادی برای سایر کشورهای عربی رخ خواهد داد. به تعبیری دیگر، شرایط بیثبات کنونی و اختلافات موجود بین گروههای مختلف عراقی، شرایطی است که سایر کشورهای عربی به خصوص آن هایی که دارای اقلیتهای متنوعی هستند تجربه خواهند کرد. در عراق برای نزدیک به یک قرن اعراب سنی بر شیعیانی که در اکثریت بودند و همچنین کردها حکومت نمودند. در این سالها اعراب شیعه و کردها از کمترین میزان حقوق و آزادیهای سیاسی و اقتصادی برخوردار بودند. اما حمله آمریکا به عراق شرایط را تغییر داد و زمینه را برای مردمسالاری مهیا نمود. با این حال در عراق به دلیل عدم وجود هویت ملی قوی و وجود شکافهای افقی و عمودی، عملاً بیثباتی بر ثبات غلبه یافته و احتمال گسترش فدارالیسم و حتی تجزیه مهیا شده است.
همین شرایط را میتوان در کشورهای عربی که گرفتار اولین موج تحولات عربی شدهاند مشاهده نمود. اختلافات موجود بین اقلیتها و اکثریت در لیبی، تونس و مصر نماد و نشانگری از این موضوع است. البته در این کشورها برخلاف سایر کشورهای عربی هویت ملی یا تجربه تاریخی به اندازه کافی قوی است که مانع تغییرات شود؛ اما در مورد سایر کشورهای عربی به خصوص آن هایی که با موج دوم تحولات جهان عرب مواجه هستند چشمانداز، چندان مساعد نیست. البته در مورد همین کشورها نیز نمیتوان با قاطعیت صحبت نمود. به عنوان نمونه در لیبی هنوز اختلافات جدی بین قبایل و گروههای مختلف وجود دارد و هنوز دولت مرکزی به نوعی با بحران نفوذ مواجه است که در بلندمدت میتواند زمینهساز تغیراتی گردد.
در سوریه، عربستان، بحرین و سایر کشورهای حاشیه خلیج فارس شرایط به گونهای دیگر است. در سوریه شرایط به گونهای است که در صورت برکناری بشار اشد، با توجه به شکافهای عمودی و افقی، احتمال تغییرات و بیثباتی در بلندمدت وجود دارد. در این کشور تاکنون نظم با سیاست حذف و اجبار ایجاد شده است، اما با کنار رفتن عامل ایجاد نظم و ایجاد زمینه برای بازی اقلیتها در ساختارهای سیاسی و اقتصادی، تضادها بیش از گذشته نمایان میشود و شرایط برای تغییرات ماهوی فراهم خواهد شد.
در مورد عربستان سعودی نیز این شرایط وجود دارد. البته عربستان سعودی تاکنون با توجه به توانمندیهای مالی توانسته است که ثبات سیاسی را در داخل حفظ کند و به شکلی مانع ورود موج عربی به داخل عربستان گردد. اما به هر حال تحولات در سایر کشورهای عربی عملاً شرایط را تغییر خواهد داد و احتمالاً این کشور با اعتراضات بیشتری مواجه خواهد شد. در صورت تحقق این امر، شکافهای موجود بین اقلیت و اکثریت فعال خواهد شد و با توجه به نبود فرهنگ دموکراتیک و تساهل، در بلندمدت شرایط برای خشونت و ایجاد تغییرات مهیا میشود. تغییرات در عربستان سعودی بلافاصله سایر کشورهای عربی خلیج فارس را با تهدیدات گستردهای مواجه خواهد نمود و احتمالاً فضا را برای تعییرات گسترده سیاسی و مرزی مهیا خواهد کرد.
ضمن اینکه تغییرات در هر کدام از کشورهای عربی، عملاً شرایط را برای سایرین سختتر و پیچیدهتر خواهد نمود. به عنوان مثال، در شرایط کنونی بیثباتی و احتمال تغییرات مرزی در عراق، سایر کشورهای منطقه به خصوص ترکیه، عربستان و کویت را نگران نموده است. ترکیه از یک سو نگران افزایش نقش شیعیان در عراق و پیامدهای چنین امری است و از سوی دیگر هرگونه تضعیف دولت مرکزی را عاملی برای افزایش خودمختاری کردها و فشار بیشتر بر ترکیه ارزیابی میکند. عربستان نگران نزدیکی شیعیان عراق به ایران است و به همین دلیل از بیثباتی در عراق حمایت میکند. این عوامل و دخالتها زمینه بیشتری برای تغییرات در عراق مهیا نموده است که این امر به شکل دومینو میتواند پیامدهای مرزی برای سایر کشورهای عربی داشته باشد.
به هر حال منطقه خاورمیانه پس از گذشت چند دهه در حال گذار طبیعی و تغییرات درونی است که تاکنون وجود دولتهای دیکتاتوری در داخل و نقش ابرقدرتها در خارج مانع آن شده بود. در نتیجه در شرایط کنونی انرژی خاصی در منطقه آزاد شده است که تغییرات جدی سیاسی، اقتصادی، نظامی به دنبال خواهد داشت. این تغییرات همانگونه که در مصر، تونس و لیبی سببساز تغییرات اساسی شدند، در سایر کشورهای عربی نیز منتهی به ایجاد تغییرات ماهوی خواهند شد. زیرا این تغییرات زمینه را برای فعال شدن گسلهای قومی، مذهبی و قبیلهای مهیا میکند و این کشورها را با تهدیداتی جدی مواجه خواهند کرد. تغییرات مرزی در هر یک از کشورهای عربی سایرین را با فشار بیشتر داخلی مواجه خواهد کرد و چهره خاورمیانه در بلندمدت با تغییراتی مواجه خواهد شد. با این وجود همیشه متغیرها و عوامل خارجی و داخلی هستند که روند تغییرات را به گونهای دیگر رقم بزنند.