عراق به نقش ایران برای گذار از بحران سیاسی نیاز دارد
بحران سیاسی عراق به سرعت به سوی یك بنبست شكننده حركت میكند. اگر یك طرف ماجرا به وضعیت كنونی كشور صفت بحران بیسابقه اطلاق میكرد حدس و گمانها میتوانست انگیزههای سیاسی را در ورای مناقشات اخیر جست و جو كند. اما هنگامی كه دو طرف اصلی مناقشه یعنی رهبر ائتلاف العراقیه به رهبری ایاد علاوی در توصیف اوضاع كنونی عراق به این نكته اشاره میكند كه این كشور بیسابقهترین خطر تاریخ خود را میگذراند و هنگامی كه ائتلاف دولت قانون به رهبری نوری المالكی نخستوزیر طی سخنانی از رخوت و از هم پاشیدگی دستگاه سیاسی عراق نام میبرد و اولویت را به ثبات سیاسی كشور ارجاع میدهد، میتوان فهمید كه وضعیت بحرانی عراق به نقطهای غیرقابل كنترل نزدیك میشود. در تازهترین تحولات سیاسی دولت نوری المالكی سه وزیر وابسته به ائتلاف العراقیه را از حضور در حوزههای مأموریت خود منع كرده و گفته است كه حضور آنان در وزارتخانههای متبوع خود منوط به مشاركت آنان در نشستهای هیأت دولت است كه هفتههاست از شركت در آن خودداری كردهاند. در واكنش به این اقدام دولت نوری المالكی، ایاد علاوی رهبر ائتلاف العراقیه گزینههای مورد نظر ائتلاف خود را برای خروج كشور از بحران كنونی مشخص كرد: تغییر كابینه و تشكیل دولت جدید برای مدیریت وضعیت انتقالی یا برگزاری انتخابات زودرس و سپردن امور به دولت منتخب جدید و یا بركناری نوری المالكی و تعیین نامزد دیگری از سوی ائتلاف دولت قانونی برای تصدی پست نخستوزیری. در همین حال نوری المالكی ظاهرا گزینههای محدودی در خروج از دایره بحران سیاسی پیش رو دارد از همین رو هشدار داده است كه در صورت ادامه این وضع میتوان به گزینه دولت متكی بر اكثریت پارلمانی اندیشید و ائتلاف حاكم با فرمول دولت توافقی به كنار گذاشته شود. در عرصه تلاشهای سیاسی، كشورهای ذینفوذ منطقه نظیر جمهوری اسلامی ایران به تكاپو افتادند تا علاوه بر ممانعت از گسترش دامنه بحران راههایی برای یافتن راهحل خروج از بحران كنونی بیابند. در تلاشهای ملی، جلال طالبانی رئیس جمهور عراق كلیه طرفها را به یك نشست ملی فرا خوانده تا وضعیت را به حالت ماقبل اعلام موضوع اتهامی طارق الهاشمی معاون رئیس جمهور عراق بازگرداند. در وضعیت اداری بسیاری از وزارتخانههای عراق به دلیل بحران سیاسی دستخوش ناامنی و بینظمی شده و خدماترسانی دولت در بخشهای حیاتی نظیر اقتصاد با اختلافات جدی مواجه شده است. در حوزه مسائل امنیتی، عملیات رخنه تروریستی طی چند هفته اخیر روند صعودی به خود گرفته و انفجارهای پی در پی جان دهها تن شهروندان بیگناه عراق را به كام مرگ میسپارد همه این تحولات در حالی صورت میگیرد كه از خروج نظامیان امریكایی از عراق چند هفته بیشتر نمیگذرد و بسیاری از تحلیلگران از سرگیری خشونتها و مناقشات سیاسی را به خروج نیروی عمده كنترلكننده اوضاع ارجاع میدهند. حتی ایاد علاوی رهبر ائتلاف العراقیه از ایالات متحده امریكا خواسته است كه در بحران كنونی مداخله كرده و از ثقل و وزن خود برای زدودن بحران سیاسی بهره بگیرد.
نگارنده این سطور به فاصله یك هفته از صدور حكم بازداشت طارق الهاشمی معاون رئیس جمهور عراق و پناه بردن وی به اقلیم كردستان این كشور، هشدار داد كه نباید از نشانههای اولیه و البته مخاطرهآمیز این بحران به سادگی عبور كرد، زیرا در صورت ناكامی طرفهای ملی در یافتن راهحل برونرفت از وضعیت كنونی و نیز در صورت عدم ورود كشورهای تأثیرگذار منطقه نظیر جمهوری اسلامی برای جلوگیری از گسترش شكافهای موجود بیم آن میرود كه بحران سیاسی به تركیب جمعیتی و گسلهای فرقهای و مذهبی این كشور سرایت كرده و راهیافتن راهحلهای سیاسی را دشوار سازد. اینك با گذشت چند هفته از ظهور این بحران به استثنای چند تحرك دیپلماتیك در سطح منطقه و نیز برخی تلاشهای جلال طالبانی اگر اقدام جدی و همه جانبه همراه با درك ابعاد مخاطرهآمیز اوضاع صورت نگیرد فاز جدیدی از بحران سیاسی عراق به گونه دیگری ظهور خواهد كرد. با ادامه چرخه بحران سیاسی عراق پروندههای گوناگون منطقه به تدریج در حال سنجاق شدن به بحران سیاسی عراق است. این نوشته میكوشد بحران كنونی عراق را از منظر استراتژیهای منطقهای مورد بررسی قرار دهد:
یكم. مشكل عمده بازیگران تأثیرگذار منطقهای هر یك از منظر منافع خود به اوضاع كنونی عراق مینگرند. فراتر از آن حداقل دو بازیگر عمده منطقه هر یك با انگیزههای ویژه خود چندان علاقهای به حل و فصل بحران سیاسی عراق از خود نشان نمیدهند. توجه به سلسله منافع این دو بازیگر منطقهای راز مربوط به رخوت و بیتفاوتی دیپلماتیك آنها را آشكار میكند. دست كم یكی از این طرفها، یعنی عربستان سعودی به صورت معكوس عمل میكند. بدینترتیب كه قصد دارد ناامنی مربوط به كشور عراق را به دخالتهای بازیگر بزرگ منطقهای یعنی جمهوری اسلامی ایران نسبت دهد. در واقع رهبران عربستان سعودی به دلیل موقعیت رو به افولشان در عراق چندان علاقهای به آرامسازی اوضاع از خود نشان نمیدهند. امید آنها این است كه وضعیت عراق به پرونده ایران گره بخورد تا شرایط برای یافتن راهحل منطقهای فراهم شود. بازیگر دیگر منطقهای یعنی كشور سوریه نیز روند ناامنی در عراق را در شمار ناامنیهای دیگر مناطق خاورمیانه دستهبندی میكند. ناامنی در عراق به سوریه كمك میكند تا بحرانهای ملی خود را به سطح بحرانهای منطقهای ارتقا دهد و از این طریق فشار نیروهای غربی را بر اوضاع رژیم دمشق كاهش دهند. بازیگر دیگر منطقهای یعنی كشور تركیه طی هفتههای اخیر عملاً به صفآراییهای داخلی عراق پیوسته و در موضع جانبداری از یكی از طرفها قرار گرفته است. حمله بیسابقه نوری المالكی نخستوزیر عراق به انكارا سیاستهای دولت عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوگان در همین چارچوب قابل تفسیر است. تنها یك بازیگر مهم و تعیین كننده منطقهای یعنی جمهوری اسلامی ایران میماند كه به دلایل استراتژیك علاقهمند به ارتقای سطح ثبات سیاسی و موفق كردن تجربه خروج نظامیان امریكایی از عراق است، زیرا صرفنظر از منازعات و مناقشات جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده امریكا، چندان نشانهای وجود ندارد كه ایران قصد پیوند زدن موضوع خود با ایالات متحده امریكا را با عراق داشته باشد. دلایل این گرایش چنانكه گفته شد خصلت استراتژیك دارد. از یك سو ایران ترجیحاً علاقهمند به موفق كردن فرمول خروج نظامیان امریكایی از عراق برای دور كردن خطوط تماس نیروهای بیگانه از قلمرو حیاتیاش میباشد و از دیگر سو جمهوری اسلامی ایران به این نكته آگاهی دارد كه متحد استراتژیك خود در بغداد قدرت را از طریق انتخابات آزاد و دموكراتیك به دست گرفته و تضعیف این متحد استراتژیك مطلقاً به سود ایران نیست. بدینترتیب ظهور معادلهای كه در آن كشورهای زیاندیده از تحولات عراق به ادامه روند ناامنی این كشور به منظور سنجاق كردن آن به سلسله اتهامات علیه ایران علاقهمندند، و نیز كشورهایی كه ناامنی خود را یك پدیده فراملی میشمارند، ظاهرا معادله ساده و قابل فهم میگردد.
دوم. یكی از مشكلات بزرگ موجود این است كه كشورهای تأثیرگذار منطقهای كه سهم مهمی در حل و فصل بحران عراق میتوانند ایفا كنند، خود به صورت دو جانبه و یا چند جانبه از بحران در روابط رنج میبرند و این موضوع تشریك مساعی این كشورها را برای یافتن راهحلهای جمعی دشوار و بلكه ناممكن میسازد. ملاحظه فرمائید كه عربستان سعودی با جمهوری اسلامی ایران در منتهاالیه خط مناقشه قرار دارد. پرونده هستهای، موضوع تحریم نفتی ایران و اعلام آمادگی ریاض برای جبران احتمال تحریم صادرات نفتی ایران و مذاكره پیوسته با كشورهای چین، هند، كره جنوبی و ژاپن برای افزایش ضریب اطمینان آنها از عدم وقوع اختلال در بازارهای انرژی، افزایش تبلیغات ضد ایرانی در سیاستهای رسانهای عربستان سعودی و بالاخره همسویی عملی با جریان فشارآلود غرب علیه ایران در موضوع تحریمهای نفتی همه و همه نشان نمیدهد كه ریاض و تهران ممكن است محورهای مناقشه دوجانبه خود را كنار بگذارند و بر سر حل و فصل بحران كنونی سیاسی عراق به رایزنی بپردازند. از سوی دیگر عربستان سعودی به صورت آشكار و عملاً در صفآراییهای مربوط به بحران سوریه در كنار كشورهای غربی و بلكه در پیشقدمی آنها حركت میكند. دولت ریاض كه از كشتار مردم بحرین به بهانه فرقهای بودن مطالبات ملت مسلمان بحرین جانبداری میكند و نیز در حالی ریاض میكوشد علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن را با كمترین هزینه از گردونه قدرت این كشور خارج كند تا نسیم تحولات عرب در مرزهای این كشور متوقف گردد. در همان حال در قبال اوضاع سوریه پیشقدم شده و پوشش منطقهای تشدید فشار علیه سوریه و نیز كلیه هزینههای مربوط به نیروهای اپوزسیون سوریه را به عهده گرفته است. در این سوی ماجرا تركیه قرار دارد كه وضعیت چندان مساعدی نه در روابط با عراق (به دلیل مسائل كردستان) و نه با سوریه به دلیل جانبداری آشكار از فرمول كنارهگیری بشار اسد از قدرت ندارد. بدینترتیب میتوان گفت كه چندان امیدی به حل و فصل بحران سیاسی عراق به دلیل گره خوردن با دیگر حوزههای بحران زده منطقه وجود ندارد.
سوم. اما این پرسش وجود دارد كه چرا ایالات متحده امریكا و شخص باراك اوباما به صورت ناگهانی به عقبنشینی از عراق آنهم در شرایط دشوار دیگر حوزههای مرتبط به عراق اقدام كرد؟ آیا واقعاً به دلیل تعهد باراك اوباما در هنگام ورود به كاخ سفید چنین اقدامی از سوی واشنگتن صورت گرفته است و آیا بحرانهای اقتصادی غرب و افزایش سرسامآور بودجه دفاعی ایالات متحده رهبران كاخ سفید را بدین جمعبندی رسانده است؟ مگر وعدههای دیگر باراك اوباما در حوزههای دیگر از جمله وعده بستن كمپ گوانتانامو یكسال پس از ورود اوباما به كاخ سفید عملی شده است؟ نكته جالب اینكه ایالات متحده امریكا در اموری كه صرفاً جنبه سیاسی و امنیتی دارد با تفسیر اخلاقی مبادرت به اجرای وعدههای خود میكند (در نمونه عراق) در حالی كه در اموری كه صرفاً جنبه اخلاقی دارد و كلیه مدعیات ارزشی ایالات متحده امریكا را به چالش میخواند، موضوع را یا با سكوت برگزار میكند و یا حداقل از منظر امنیتی به تفسیر علل عدم اجرای وعدههای خود مثلاً در بستن كمپ گوانتانامو متوسل میشود.
نه نگارنده و نه هیچ مسئولیتشناس دیگری، علاقهمند به ادامه حضور نظامیان امریكایی آنهم در قلمرو حیاتی كشورش نیست، بلكه در پاسخ به پرسشهای بدیهی فوق میتوان این گمانه را مطرح كرد كه ایالات متحده امریكا هنوز از رسوبات تئوری «نارآرامیهای خلاق و سازنده» دوره محافظهكاران جدید امریكا رنج میبرد. بدینترتیب و در بررسی دلایل شتابگیری عملیات خروج نظامیان امریكایی از عراق میتوان از پیامدهای این رخداد فهمید كه واشنگتن از قبل نسبت به ظهور شكافهای جدی فرقهای در عراق پس از خروج نیروهایش از این كشور آگاهی داشته و آن را برای دوره گذار منطقهای مفید دانسته است. زیرا ایالات متحده امریكا كه قبلاً از نتایج پارهای شكافها در جوامع در معرض مداخله و یا از پیامدهای مربوط به شیوع و رواج فرضیههای تجزیه و چندپارگی كشورهای پهناور خاورمیانه بیمناك بود امروزه به دلیل ورود عملی الگوهای یاد شده در گفتمان سیاسی پارهای فرقههای قومی و نژادی در برخی مناطق و كشورهای انقلاب كرده تحت شعارها و عناوین فدرالیسم، تمركززدایی، اعطای امتیازهای فوق طاقت حكومتهای مركزی به پارهای فرقههای نژادی و قومی، ترجیح میدهد كه این فرمول را به حربهای برای ترساندن كشورهای خارج از دایره نفوذ ایالات متحده امریكا و سوق دادن آنها به پذیرش راهكارهای امریكایی و یا پذیرش عواقب وخیم نافرمانی، در شكل چند پارگی جغرافیایی و تجزیه و یا شكستن هیبت و قدرت مركزی دولتها تبدیل كند. دست كم نمونه سودان و علاقه مفرط امریكا به گسترش این الگو در دیگر مناطق افریقا و خاورمیانه و بخشهای مربوط به احتمال تكرار این تجربه در سوریه پیش روی ناظران و دولتمردان دیگر كشورهای خاورمیانه از جمله عراق قرار دارد.
چهارم. اگر فرضیهها و فرمولهای فوق به هر میزان صحت داشته باشد، بحران عراق و بحرانهای دیگر منطقه بیش از آنچه تلاش برای تغییر فرم رژیمها و نزدیك كردن جوامع خاورمیانه به الگوی دموكراسی خوانده میشود، باید مورد توجه كشورهای مهم منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد. اگر در نمونه عراق، بحران سیاسی كنونی بدون دخالت ایالات متحده امریكا حل و فصل شود و گزینههای افراطی چیده شده برای كشورهای خارج از دایره نفوذ امریكا به شكست بینجامد، بیتردید موضوع ظهور و شكلگیری خاورمیانهای عاری از حضور قدرتمندانه امریكا به مثابه هدف قابل دسترس شناخته خواهد شد. مسئله سودان و تجزیه آن به دو كشور شمال و جنوب و راهیابی رژیم صهیونیستی به قلب افریقا در آشپزخانهای پخت و پز شد كه در خارج آن غوغای كمنظیری در كل خاورمیانه جریان داشت. اكنون نگرانی از بحران سیاسی عراق، نباید كشورهای قدرتمند منطقه را به یكجانبهنگری در سیاستهای منطقهای خود و یا حتی به یكطرفگی منازعات و مناقشات خود با ایالات متحده نظر كنند. نگاهها باید جامعنگر همراه با خصلتی ژئوپولتیك به خود گیرد. جمهوری اسلامی ایران به دلیل ویژگیهای فراوانش در عراق و ثقلی كه در كل منطقه دارد میتواند، از گسترش بحران عراق بویژه در خطوط متمایل به قرمز آن ممانعت كند. پرهیز از تكجانبهنگری و ژرفنگری در آنچه زیر پوست تحولات ظاهری خاورمیانه جریان دارد، میتواند ایران را در فهم دامنه و رویكرد و مفهوم مناقشات پیرامون یاریكرده و تا دیر نشده نسبت به توقف روند پرشتاب آن جلوگیری كند.
نویسنده
سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)
سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.