دیپلماسی حکومت منطقه ای کردستان در عراق

نقش حکومت منطقه ای کردستان به دلیل برخورداری از ظرفیت های لازم برای ائتلاف با اکثر جریان های سیاسی داخلی عراق بعد از خروج نیروهای آمریکایی افزایش خواهد یافت. ویژگی قدرت در صحنه سیاسی عراق به گونه ای است که بدون همکاری موثر کردها احتمال شکل گیری یک دولت ائتلافی در عراق مشکل خواهد بود. برگزاری کنفرانس اربیل در سال 2011 مثال بارز دیپلماسی سازنده کردی در بین جریان های عراقی بود. در این نقش سازی کردها جریان العراقیه به عنوان قوی ترین ائتلاف انتخابات 2010 به حاشیه رانده شد و بار دیگر نوری المالکی در صدر دولت قرار گرفت. 
 

بعد از خروج نیروهای آمریکایی از عراق کردها با سه انتخاب سیاسی مواجه اند که هر یک از آن ها شرایط خاص خود را دارند: اول، ائتلاف با شیعیان و حفظ دولت موجود و تقابل با سنی ها؛ دوم، ایفای نقش میانجی میان دو جریان شیعی و سنی و سوم، حرکت رسمی  به سوی یک وضعیت فراتر از فدرالیسم. در شکل  اول، کردها مطمئنا شروط خاص خود را به شیعیان تحمیل خواهند کرد و تکلیف ماده 140 را به نفع خود فیصله می دهند. در این شرایط آن ها سنی ها را مجبور به پذیرش وضعیت حداقلی خواهند کرد. در گزینه دوم، آن ها نقش یک میانجی خوش نیت را بازی خواهند کرد و سعی خواهند کرد تا با اصلاح قانون اساسی سهم هر یک از جریان های سیاسی را در قالب دموکراسی انجمنی به صورت رسمی مشخص نمایند و در عین حال با دو جریان فوق بر سر خواسته های اصلی شان هم به توافق برسند.
 

چنانچه سنی ها، دولت ائتلافی کردها و شیعیان را با انجام اقدامات تروریستی با بحران روبه رو نمایند و یا شیعیان حاضر به پذیرش شروط کردها نشوند و یا اینکه شیعیان و سنی ها میانجی گری کردها در باب ایجاد دولت اتحاد ملی و اصلاح قانون اساسی را قبول نکنند و جنگ داخلی شعله ور شود، گزینه سوم نمایان می شود. انتخاب هر یک از این گزینه ها و به خصوص گزینه سوم، دولت منطقه ای کردستان را به عرصه دیپلماسی خارجی و تعارضات منطقه ای و فرامنطقه ای می کشاند.
 

اما حکومت منطقه ای کردستان برای تعامل در عرصه بین المللی با امتیاز ها و محدودیت هایی روبرو است. تسلط بر منابع عمده نفتی و گازی، وضعیت ژئواستراتژیک به عنوان کریدوری برای انتقال لوله های نفتی آلترناتیو، مطرح بودن به عنوان یک بازار مصرف و سرمایه گذاری اقتصادی برای کشورهای منطقه و خارج از منطقه، مطرح بودن به عنوان گذرگاهی برای ارتباط با سایر بازارهای مصرفی عراق، داشتن امکانات لازم برای جذب توریست از مناطق کردنشین کشورهای مجاور و نیز اعراب منطقه، گرایش به سکولاریسم، امکان تاثیر گذاری بر اپوزیسیون های مخالف کردی در سایر کشورها و داشتن نقش اصلی در حفظ ساختار دولت در عراق از جمله مهم ترین اهرم های دیپلماسی دولت منطقه ای کردستان شمرده می شوند.
 

از مهم ترین محدودیت های دیپلماسی این حکومت هم باید به وضعیت سرزمینی آن اشاره کرد. از هفت استان کردنشین عراق تنها سه استان اربیل، دهوک و سلیمانیه تحت سیطره کامل این دولت قرار دارند و وضعیت کرکوک به عنوان استراتژیک ترین استان عراق با بیش از 50 درصد کرد همچنان در ابهام است. ادعای این نواحی حتی در قالب فدرالیسم  می تواند بازیگران داخلی و خارجی را در مقابل کردها قرار دهد. عامل چالش برانگیز دیگر ادعای استقلال یا گذار به وضعیت رسمی کنفدرال از سوی این دولت است که مطمئنا پیامدهای  خاصی را در عراق و در منطقه ایجاد خواهد کرد. حضور چریک های کرد از سایر مناطق کردنشین در این منطقه نیمه مستقل، هر چند عمل چالش برانگیزی است اما به عنوان یک اهرم هم می تواند مورد استفاده قرار گیرد. 
 

مخاطبین اصلی این اهرم ها و چالش ها را می توان در سه دسته مختلف جای داد. دسته اول را که شامل ایران، ترکیه، سوریه است می توان مخاطبین نزدیک  و دیپلماسی ملهم از آن را "دیپلماسی نزدیک" دانست. دسته دوم را که شامل آمریکا، اتحادیه اروپا و اسرائیل است می توان مخاطبین اصلی دولت کردی دانست. دیپلماسی متاثر از این ارتباط را می توان "دیپلماسی محوری" دانست. دسته سوم مخاطبین، اعراب هستند. آنها بازیگران حاشیه ای دیپلماسی دولت کردی محسوب می شوند. دیپلماسی ناشی از تعامل حکومت منطقه ای کردستان با اعراب را می توان "دیپلماسی پیرامونی" نامید. 
 

در دیپلماسی نزدیک، دولت کردی می تواند از سه بعد اقتصادی، امنیتی و فرهنگی با بازیگران این گروه وارد مراوده شود. به لحاظ اقتصادی، این منطقه هم به عنوان یک بازار مصرف و سرمایه گذاری بکر و هم گذرگاهی برای اجناس و سرمایه های این دولت ها مطرح است. به لحاظ امنیتی هم می تواند بر سر بازیگرانی مانند PKK و پژاک و نیز سایر احزاب اپوزیسیون کردی با کشورهایی مانند ایران و ترکیه وارد تعامل شده و به آن ها در مورد فعالیت این گروه ها تضمین های امنیتی بدهد. در عین حال می تواند عاملی برای تحریک چنین گروه هایی بر علیه دولت های مزبور باشد.
 

مخاطبین "دیپلماسی نزدیک" که همگی دارای مناطق کردنشین هستند در عین حال از مهم ترین مخالفین وضعیت های فراتر از فدرالیسم در کردستان عراق هستند و آن را عاملی برای تحریک ناامنی در سرزمین های خود می دانند. عمده چالش های آتی این دولت هم با چنین دولت هایی خواهد بود. از این رو دولت منطقه ای سعی می کند از نوعی  دیپلماسی معتدل و غیر تحریک امیز با چنین دولت هایی استفاده کرده و در عین حال در مواقع بحران از سایر بازیگران در تقابل با آن ها استفاده کند. ابعاد اقتصادی و فرهنگی رویه های معتدل کننده دیپلماسی مزبورند و مسائل امنیتی، عامل رادیکالیزه شدن آن می باشند.
 

در "دیپلماسی محوری"، حکومت کردی کشورهای آمریکا، اتحادیه اروپا و اسرائیل را به عنوان نزدیک ترین دوستان خود می شناسد و اساس روابط خارجی خود را در هماهنگی با سیاست های آن ها تنظیم می نماید. در تعامل با این بازیگران هم  سه بعد امنیتی، اقتصادی و فرهنگی قابل مشاهده است. مطرح بودن کردستان به عنوان عمده ترین مرکز نفتی و گازی عراق و نیز به عنوان کریدوری برای انتقال خطوط گازی  و نفتی به اسرائیل و اروپا، بهترین بهانه ها برای این نزدیکی اند. از سوی دیگر، گرایش عمده کردها به سکولاریسم به عنوان یک استثناء در میان قومیت های مختلف خاورمیانه  سبب یک نزدیکی فرهنگی عمده بین غربی ها و کردها شده است.
 

در کنار این مسائل رابطه نزدیک کردها به عنوان یک مردم غیر عرب و سکولار با اسرائیل می تواند به در آمدن اسرائیل از انزوا کمک کرده و در مقابل، آنان از کمک های نظامی و امنیتی و اقتصادی آمریکا و اسرائیل بهره مند شوند. شاید اسرائیل مهم ترین حامی استقلال کردها باشد تا بدین گونه کشورهای ایران، ترکیه و سوریه را با بحران های جدی روبه رو نماید و یک دوست نزدیک برای خود در منطقه مهیا کند. آمریکا و اروپا هر چند کردها را به سبب گرایشات سکولاریستیشان می ستایند اما در برخورد با مسئله استقلال آن ها ملاحظه کارتر از اسرائیل عمل خواهند کرد و سایر متحدین خود را هم در نظر می گیرند. در مجموع، آمریکا و اروپا سیاست دوگانه ای را در باب موضوع کردها دارند و بسته به شرایط، موضعگیری های متفاوتی دارند. اما در عین حال فضای مثبت دوجانبه ای میان آنها و کردها ایجاد شده است.
 

در "دیپلماسی پیرامونی" هم کشورهای عرب جای می گیرند. اعراب به سبب گرایش به ایجاد یک عراق یکپارچه، عربی و با سلطه سنی ها از بازیگران مخالف کردها محسوب می شوند. در تقابل با آن ها کردها گرایش بیشتری به شیعیان عراق داشته و در تقابل با آنها روابط خود با ایران را مستحکم تر می نمایند. در همین راستا از کارت اسرائیل هم کمک می گیرند.  
 

در مجموع می توان گفت که "دیپلماسی محوری" نقطه اتکای سیاست خارجی حکومت کردی محسوب می شود. "دیپلماسی نزدیک" هر چند یک حوزه آرام و سازنده است اما فرا رفتن از فدرالیسم می تواند آن را به عرصه ای تنش زا تبدیل کند. کردها به صورت ماهرانه ای از تقابل حوزه های دیپلماتیک "نزدیک"، "محوری" و"پیرامونی" به نفع خود استفاده کرده و شاید در آینده، همین "دیپلماسی تقابل سازی" آن ها را به سمت ایده آل هایشان رهنمون سازد. 


نویسنده