كره شمالی بدون چين، هرگز
خروج كيم جونگ ايل از صحنه سياسي كره شمالي از يك سو منجر به پيچيدهتر شدن معادلات سياسي حاكم بر كشور و از سويي ديگر سببساز نقش وسيعتر چين در شكل دادن به شرايط در شبه جزيره كره شده است. در طول دو دهه اخير كيم جونگ ايل به عنوان سمبل حاكميت و قدرت در كره شمالي با هماهنگي نظاميان توازن ضروري بين نيازهاي منطقه اي چين و دغدغههاي امنيتي آمريكا در شرق آسيا را بوجود آورده بود. او از آن ميزان شم سياسي برخوردار بود كه بتواند در عين تكيه به تشكيلات نظامي احترام آنان را نيز داشته باشد. اين واقعيت سرمايه سياسي لازم را در اختيار او قرار داده بود كه حمايت همه جانبه چين را براي خود كسب و تضمين كند به نحوی که آمريكائيان از هيچ امكاني برخوردار نباشند تا به هزينه كره شمالي روابط خود را با امپراطوري ميانه تقويت كنند.
مرگ كيم جونگ ايل محققاً منجر به تقويت جايگاه ارتش در جهت دادن به سياستهاي كشور در رابطه با كره جنوبي و آمريكا خواهد گرديد. كيم جونگ اون براي تثبيت جايگاه خود و در اختيار گرفتن كشور نياز به زمان دارد. اين بدان معناست که براي يك مدت زمان غير مشخص رهبران نظامي كه براي مدت طولاني در جايگاه فعلی خود استوار هستند كنترل امور كشور را در قلمرو سياست خارجي به عهده بگیرند. حضور وسيعتر نظاميان در گستره خارجي به معناي سرسخت شدن چشم اندازها و ديدگاههاي كره شمالي ميباشد كه دستيابي به هر گونه مصالحه در مذاكرات با آمريكا را غير محتملتر خواهد ساخت.
در شرايطي كه آمريكا قدم به سال انتخابات رياست جمهوري ميگذارد، در آسيبپذيرترين موقعيت براي وارد آوردن فشار به رهبري جديد كره شمالي ميباشد زیرا از يك سو نظاميان اهميت فزايندهتری در حيات بين المللي كشور خواهند يافت و از سويي ديگر آمريكائيان در ضعيفترين موقعيت براي چانه زني با كره شمالي در چهار سال اخير قرار گرفتهاند. نظاميان به اين واقعيت وقوف دارند كه جايگاه فردي آنان در سرير قدرت تنها بستگي به تداوم بحران در شبه جزيره دارد چرا كه هرگونه حركت در راستاي كاهش بحران تضعيف گريزناپذير را براي آنان رقم خواهد زد. مرگ كيم جونگ ايل فرصت مساعدتري را براي تقويت موضع نظاميان در اداره كشور و تعيين خط مشيها بوجود آورده است كه اين محققاً از ديد آمريكائيان پنهان نميباشد.
رهبر كنوني بيش از آن جوان و فاقد تجربه است كه در رابطه با نظاميان از قدرت مانور فراوان برخوردار باشد و بيش از آن بي بهره از مشروعيت انقلابي است كه بتواند با اتكا به آن نظاميان را مجاب نمايد. هر چه از دوران جنگ سرد دورتر ميشويم به همان نسبت توجيهات انقلابي براي تقويت جايگاه حاکمیت، اهميت کمتری مييابد.بنابراين كيم ايل اون به عنوان رهبر كره شمالي كمترين ميزان مشروعيت انقلابي را از زمان پدر بزرگ خود تاكنون دارد. پدر او از آن ميزان مشروعيت برخوردار بود كه بعد از فوت پدر كه نماد انقلاب و نبردهاي ضد امپرياليستي بود بتواند در مقام چانه زني با رهبران نظامي عرض اندام كند. كيم ايل اوم محققاً ضعيفترين موقعيت را به عنوان يك رهبر در شصت سال اخير در كشور كره شمالي دارد و اين امر به ضرورت به معناي افزايش اقتدار و احترام نظاميان در كشور تلقی خواهد شد.
جابجايي قدرت در كره شمالي زمينه اعمال نفوذ فراوانتر چين را در این كشورفراهم آورده است. وابستگي قدرت حاكم در يكي از فقيرترين كشورهاي جهان به چين با انتخاب فردي جوان به مقام رهبري بيش از پیش تشديد خواهد شد. تداوم بحران در شبه جزيره با توجه به تلاش پكن براي بسط نفوذ و جايگاه آن در شرق آسيا در كوتاه مدت به نفع قدرت آسيايي هژمون در منطقه است. بر آمريكائيان كاملاً مبرهن است كه درتحليل نهايي اين رهبران چين هستند كه در رابطه با مسئله كره شمالي بايد با آنان مذاكره كرد. كره شمالي به عنوان كشوري كه در منطقه نفوذ چين قراردارد و اينكه نيروهاي اين كشور بودند كه در جنگ كره نيروهاي آمريكايي را به خط 37 درجه عقب نشاندند.
کره شمالی با وجود داشتن توانمندي هستهاي براي بقاء اقتصادي ، اجتماعي و نظامي كاملاً متكي به همسايه قدرتمند خود است. تا زمانيكه چين در شرق آسيا به قدرت بلامنازع تبديل نشود و اين منطقه را به حوزه امنيتي خود تبديل نكند به هيچ روي فرصت دستيابي به صلح دائمي و پايدار در شبه جزيره وجود نخواهد داشت. كره شمالي هستهاي برگي برنده براي چين است تا از طريق آن آمريكا را در مسير امتيازدهي در زمان مناسب قرار دهد. كره شمالي به تنهايي خطري براي امنيت آمريكا نميباشد. اين كشور از اين ظرفيت برخوردار است كه تهديدي بر عليه ژاپن و كره جنوبي محسوب شود اما آمريكا از آن حجم از قدرت نظامي برخوردار است كه اين كشور را به عنوان يك تهديد بالقوه از صحنه خارج كند وليكن به دليل اينكه رهبران چين از نظر تاريخي كره شمالي را جزو منطقه نفوذ خود تلقي ميكنند به هيچ روي ظرفيت و توانمندي آن را ندارند که برخلاف منافع و نيازهاي كشور چين در رابطه با موضوع كره شمالي گام بردارد.
آمريكائيان چارهاي جز اين ندارند كه تنها به اين بسنده كنند تا امنيت كره جنوبي و ژاپن به خطر نيفتد و تن به اين واقعيت دهند كه ساختار قدرت واقعي در كره شمالي چين است. تا زمانيكه منافع پكن اقتضا ميكند بحران كره شمالي تداوم خواهد يافت و اين بحران تنها در شرايطي از بين خواهد رفت كه رهبران چين معتقد شوند كه به هژمون بدون چالش منطقه تبديل شدهاند و كره شمالي هزينهاي است كه بايد حذف شود. در آن لحظه است كه ساختار قدرت در كره شمالي جدا از اينكه چه تعداد بمب هستهاي و يا موشك دور پرواز در اختيار دارد سقوط خواهد كرد . اين همان چيزي است كه آمريكا خواهان آن است اما مسئله اين است كه زمان آن را رهبران چين تعيين خواهند كرد. تا آن زمان آمريكائيان بايد منتظر بنشينند.
نویسنده
حسین دهشیار (ناظر علمی)
حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.