بحران سوريه و رقابتهاي منطقهای
هرچند مطالبات مردمي در تداوم بحران سوريه نقش مهمی دارند ولي با نگاهی به نقشه صف آرایی های منطقه نقش عوامل خارجي در اين اعتراضات را نباید نادیده گرفت. تداوم بحران سوریه به نوعی نتیجه رقابت بين دو جريان متعارض "مقاومت" و "محافظه کار" در منطقه خاورميانه است.
با آغاز بهار عربي شاهد بروز رقابت فزاینده بین جریان مقاومت شامل كشورهاي ایران و سوریه و گروههاي مقاومت حزب الله لبنان و حماس در مقابل جریان میانهرو شامل عربستان سعودی، اردن، جريان 14 مارس لبنان به رهبري سعد الحريري و تشکیلات خودگردان فلسطین در منطقه خاورميانه بوده ايم.
اختلافات اين دو جريان صرفاً محدود به نحوه برخورد با اسرائيل نميشود بلكه در حوزههاي مختلف از جمله سياست، اقتصاد و تعامل با قدرتهاي بزرگ نیز گسترش مييابد. نخست جریان مقاومت در مسئله فلسطين خواهان برخورد جدی با اسرائیل بوده و نسبت به روابط با آمريكا و غرب نگاه بدبينانه دارد و خواهان تجديد نظر در ساختار قدرت در منطقه است. برعکس جریان میانهرو و محافظه كار خواهان پیگیری صلح خاورمیانه است ، دارای روابط بسیار گستردهای با آمریکا بوده و از هم پيمانان استراتژيك غرب محسوب ميشود.
در جریان تحولات عربی، جريان ميانه رو که در ابتدا به دلیل سرعت وقایع به نوعی تضعیف شده بود كم كم به كنترل اوضاع پرداخت و با همكاري غرب تلاش كرد تا جريان مقاومت را تحت فشار قرار داده و حرکتی را که بعد از انقلاب مصر به سمت جریان مقاومت و ضد آمریکایی منطقه راه افتاده بود متوقف کند تا از این قافله تغییرات در منطقه خاورمیانه بی نصیب نماند و به بازنده مطلق تبدیل نشود.
از جمله اقدامات جريان محافظه كار با همراهي غرب براي بازيابي قدرت خود در منطقه خاورميانه ميتوان به متهم كردن چهار عضو حزب الله لبنان در دادگاه بين المللي ويژه ترور رفيق الحريری و همين طور حمايت همه جانبه رسانهاي، مالي و تسليحاتي از اعتراضات سوريه بيان كرد.
در همین راستا جريان محافظه كار در تلاش است با منزوی کردن سوریه، یکی از متحدان کلیدی ایران را در منطقه که پل ارتباطی با گروههاي مقاومت حزب الله و حماس هم هست، ضربهاي به اين جريان بزند. بازیگران مهم دیگري نیز که در این میان به دنبال انزوای سوریه و سرانجام قدرت نگرفتن ایران هستند، كه ميتوان از ترکیه و قطر نام برد.
در مورد نقش تركيه و قطر در خاورميانه نيز نميتوان اين كشورها را کاملا در اين دو جريان قرار داد. اين دو كشور در سالهاي اخير بیشتر نقش متعادل کننده را در موضوعات خاورميانه بازي كردهاند. مواضع اين دو كشور در برخي موارد همسو با جريان مقاومت و در برخي موارد همسو با جريان محافظه كار بوده است.
ترکیه و قطر می دانند که در اوضاع کنونی، هیچ کشور عربی در منطقه وجود ندارد که بتواند مانع قدرت گرفتن آنها شود. تنها کشوری که می تواند با اين كشورها رقابت کند، ایران است و به همین جهت هم برای کاهش نفوذ ایران در منطقه با تغيير تاكتيكي به جريان محافظه كار پیوستهاند.
قدرت مصر نيز به عنوان يكي از محورهاي جریان میانه رو تا قبل از انقلاب توانسته بود با جریان مقاومت یک موازنه قوا ایجاد کند. اما با تغییرات ژانويه 2011 در مصر ضربه سختی به اين جريان وارد شد حتي با فرض اینکه در آینده سیاست خارجی این کشور تغییری اساسي ایجاد نشود اين كشور به دليل مشغول بودن به مسائل داخلي از پرداختن به نقش تاريخي خود در خاورميانه به عنوان يك قدرت مهم خاورميانه دور ميباشد.
در این میان ژئوپوليتيك سوریه به گونهای است که جایگاهی استراتژیک به این کشور بخشیده است. قرار گرفتن سوريه در مرکزيت و محوريت حوزههاي ژئوپوليتيک آسياي صغير و درياي مديترانه، شبه جزيره عربستان و به طور كلي خاورميانه و تسلط بر کانونهاي بحران خاورميانه، نقش بنيادي و اساسي در استراتژيهاي ژئوپوليتيکي و امنيت منطقه شامات براي اين كشور تعريف ميکند.
وجود بحرانها و عدم ثبات سياسي در اين كشور و كشورهاي مجاور و وجود چالشهاي سياسي و مرزي با همسايگان استراتژيك باعث به وجود آمدن تهديدهايي براي ژئوپوليتيك سوريه ميشود. مخالفت سوريه با سياستهاي آمريكا در منطقه و همسويي با ايران، به رسميت نشناختن اسرائيل و مخالفت با طرحهاي صلح عربي در قضيه فلسطين منجر به احساس خطر از اين ناحيه براي آمريكا و متحدانش شده است. به همين دليل و بنابر اهميت استراتژيك سوريه و سياستي كه اين كشور در قبال اين دولتها اتخاذ كرده باعث مقابله شديد آمريكا و جريان محافظه كار با اين كشور در فضاي بينالمللي شده است.
تغيير جهت سياست خارجي سوريه به طرف جريان محافظه كار باعث تغيير نقشه سياسي و قدرت در خاورميانه شده و ضربه جبران ناپذيري بر جريان مقاومت است و هر يك از طرفين با درك اين مطلب سعي در حفظ يا تغيير اوضاع در سوريه دارند.
اقدامات جريان محافظه كار در صحنه سوريه براي تغيير اوضاع شامل موارد زير ميباشد:
طراحی و برنامهریزی برای انجام عملیات تخريبي و اعتراضي: يكي از طرق ضربه زدن به سوريه طراحی و برنامهریزی و همكاري امنيتي، نظامی و فنی با گروههاي مسلح ضد نظام از طريق آموزش و تجهیز خرابكاري برای انجام عملیات تخريبي است كه توسط کارشناسان و مستشاران نهادهاي اطلاعاتي و امنيتي كشورهاي جريان محافظه و غربي اين كار انجام ميشود.
تحت فشار قرار دادن سوريه در عرصه سیاسی و همچنین مجامع بینالمللی و منطقهای: جريان محافظه كار در عرصه سياسي، مخالفان مقيم خارج و گروه هاي داخل اين کشور را تشويق به رد طرحهاي پيشنهادي نظام سوريه براي بازگشت امنيت و برگزاري مذاکرات ملي ميکنند. از طرف ديگر اين جريان تلاش ميكند از توان ديپلماتيك خود در مجامع بینالمللی و منطقهاي جهت محكوميت و تحت فشار قرار دادن اين كشور براي قبول خواستهاي خود استفاده كند. در اين راستا ميتوان به ارسال پرونده سوريه با همكاري كشورهاي غربي و آمريكا به شوراي امنيت كه كه برخلاف خواست اين جريان با وتوي روسيه و چين مواجه شد و بعد از آن تعليق عضويت سوريه اتحاديه عرب اشاره كرد.
استفاده از رسانه خبري فراملي: امروزه، رسانههای خبري- ماهوارهاي در كشوري مانند سوريه كه داري فضاي سياسي بستهاي است بيشتر براي نظام آن مخرب ميباشند و آن را با بحران جدي روبرو ميكنند. شبکههاي تلویزیونی "الجزیره" قطر و "العربيه" عربستان سعودي که از برد رسانهای زیادی در جهان عرب برخوردارند از همان روزهای اول اعتراضات با قطع برنامههای اصلی خود به پوشش اخبار حوادث سوریه پرداختند.
استفاده از شبكه هاي اجتماعي و اينترنتي: شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک و توییتر عرصهای مهم ابراز مخالفت و افزایش اگاهی بخشی و در برخی مواقع جهت دهی به مردم در سوریه تبدیل شدهاند و نسل جوان معترض از این ابزار برای نشان دادن نارضایتی خود استفاده میکنند. اگر چه نقش اينترنت در اعتراضات سوريه بسيار كمتر از مصر است ولي تاثيرات خاص آن در ميان برخي از طبقات سوريه نميتوان چشم پوشید. جريان محافظه كار با صرف هزينه فراوان و بكارگيري متخصصان در امور رسانه و تبليغات سعي در جهت دهي به كاربران اين شبكههاي اجتماعي دارند زيرا برخلاف رسانههاي خبري ماهوارهاي كه در آن اخبار بايد از نوعي صحت و سقم برخوردار باشد تا بتواند تاثيرگذاري خود را حفظ كند ، در شبكه هاي اينترنتي هر خبر و شايعه اي بدون محدوديت قابل انتشار ميباشد.
تامین مالي و تسليحاتي: با آغاز بحران سوريه ارسال کمک مالی براي هزينه هاي جاري و همچنين انتقال سلاح به داخل سوريه از مرزهاي غربي يعني لبنان و جنوب يعني اردن و به ادعاي سوريه حتي از مرزهاي شمالي يعني تركيه شروع شد و بر عمق بحران افزوده و اين امر باعث طولاني شدن ناآرامي و همينطور تلفات بالاي انساني در اين كشور شده است.
تحريك اختلاف قومي و مذهبي: يكي از مباحث بحران خيز در سوريه كه در تحولات اخير طرفهاي خارجي براي آن برنامه ريزي زيادي كردهاند موضوع ساختار جمعيتي اين كشور است. ريشه اصلی بحران جمعيتي سوريه به اين واقعيت برميگردد كه اين كشوراز اقوام و طايفههاي مختلف تشكيل شده که همدیگر را تحمل نميكنند. رايج كردن تفكر طايفه گرایی بين مردم سوريه توسط عوامل وابسته به جريان محافظه كار مبني بر سلطه اقلیت علوی بر اکثریت سنی وحدت ملي اين كشور را به شدت با چالش روبرو كرده است.
تحريم و تهدید به اعمال تحریم: يكي از راههاي فشار بر نظام سوريه از جانب جريان محافظه كار تحریم و تهدید به اعمال تحریم برای رسیدن به اهدافشان بوده است. اين تحريم و يا تهديد به آن شامل تحریم اقتصادی، تحریم تكنولوژيك، تحریم سیاسی، و تحریم فروش اسلحه میشود. اين تحريمها براي نظام بحران زده سوريه كه خواستار بهبود اوضاع معيشتي مردم است مشكلات فراواني ايجاد مي كند.
استراتژي جريان محافظه كار با همراهي غرب و آمريكا در منطقه خاورميانه در قبال سوريه مبتني بر محدود ساختن و منزوي كردن و دور كردن سوريه از ايران است و براي رسيدن به اين مهم و نيز تسلط بر موقعيت استراتژيك سوريه از تمامي ابزار اقتصادي، امنيتي و ديپلماتيك خود از جمله تحريم، كمك مالي به مخالفان، سازمانهاي بين المللي و شوراي امنيت استفاده كنند تا نظام سوريه را تحت فشار قرار دهند تا به اهداف خود دست پيدا كنند.
نویسنده
حسین آجورلو
حسین آجورلو پژوهشگر ارشد مهمان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی دانش آموخته دکتری رشته روابط بین الملل و دیپلماسی در دانشگاه اسلامی لبنان می باشد. حوزه مطالعاتی آقای آجورلو مطالعات اعراب و اسراییل و مسائل خاورمیانه است.