چالش هاي جغرافيايي- سياسي حمله نظامي غرب
اخيراً فضاي بين المللي شاهد تهديدهاي مختلف از سوي اسرائيلي ها، آمريکائي ها و برخي از کشورهاي اروپايي بر عليه جمهوري اسلامي ايران است. هر چند اين تهديدها خصوصاً از جانب اسرائيلي ها قبل از انتشار گزارش آژانس بين المللي انرژي هسته اي درباره پرونده هسته اي ايران شروع شده بود، اما بعد از انتشار گزارش آمانو مبني بر وجود ابهامات اساسي در صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي ايران که بيشتر کارشناسان اين گزارش را کاملاً سياسي ارزيابي مي کنند، حجمه تهديدهاي اقتصادي- نظامي غرب عليه ايران به شدت افزايش يافت. طبق اين گزارش، آژانس مدعي است به اطلاعاتي دست يافته است که ماهيت نظامي فعاليت هاي هستهاي جمهوري اسلامي ايران را ثابت ميکند.
هر چند، ادعاهاي غرب مبني انحراف در فعاليت هاي هسته اي ايران، تهديد به تشديد تحريم هاي سياسي- اقتصادي و تهديد بر حمله نظامي به ايران موضوع تازهاي نيست، اما در موقعيت کنوني به نظر مي رسد تهديد نظامي عليه ايران يک تاکتيک سياسي بيش نيست. بسياري از کارشناسان معتقدند اين همه جنگ رواني بخاطر آن است که آمريکايي ها مي -خواهند با ترغيب و همراه سازي کامل جامعه جهاني تحريم هاي جدي تر و گسترده اي عليه ايران بکار گيرند تا ايران را به لحاظ سياسي- اقتصادي کاملاً منزوي کنند.
در شرايط کنوني به دلايل مختلف حمله به ايران براي آمريکايي ها و متحدين آنها توجيه استراتژيک ندارد. چون هر گونه حمله احتمالي به ايران يا تأسيسات هسته اي ايران نه تنها فعاليتهاي هسته اي ايران را متوقف نخواهد کرد، حتي به لحاظ اهميت سياسي ، همين تجاوزطلبي به خاک ايران به نوعي مي تواند نقطه چرخش و انحراف در فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ايران باشد. از جمله بازتاب هاي منفي تهديدهاي اخير عليه ايران مي توان به زمزمه هاي خروج احتمالي ايران از ان. پي. تي اشاره کرد که تحقق اين موضوع مي تواند پرونده هسته اي ايران را به چالشي بسيار بزرگ براي آمريکايي ها و متحدان آنها تبديل نمايد.
همچنين، در حال حاضر به دليل شرايط کاملاً بحراني اقتصاد آمريکا و اروپا ، بعيد به نظر مي -رسد آمريکايي ها بعد از اينکه اخيراً دو جنگ پرهزينه را در منطقه خاورميانه پشت سر گذاشته اند، خود را درگير جنگي ديگر با ماهيت کاملاً متفاوت نمايند. مسلماً اين اقدام براي آنها هزينه هاي سياسي- اقتصادي و ديپلماتيک گسترده اي به دنبال خواهد داشت.
زیرا از یک سو، ايران با عراق، افغانستان يا ليبي کاملاً متفاوت است؛ همه کشورها نسبت به توان نظامي و جايگاه منطقه اي ايران واقفند. ايران بيش از اينکه مورد تنفر حاکمان سياسي کشورهاي منطقه باشد، از منزلت ژئوپليتيک بالايي در بين گروه هاي مردمي خاورميانه برخوردار است. به لحاظ ژئواستراتژيک، ايران در محل تقاطع منافع و علايق ژئوپليتيک غرب (آمريکايي ها- اروپايي ها) و شرق (چيني ها- روس ها) قرار دارد. بنابراين، هر نوع حمله احتمالي به ايران و تلاش براي اشغال اين کشور مهم در شطرنج جغرافيايي- سياسي جهان با بازتاب هاي فرامنطقه اي روبرو خواهد بود.
از سوی ديگر، علاوه بر اينکه ايران يکي از بزرگترين توليدکنندگان نفت و گاز دنيا محسوب مي شود، تنگه هرمز بزرگترين و استراتژيک ترين گلوگاه حمل منابع انرژي در دسترس و کنترل ايران قرار دارد. در صورت تحقق هر نوع حمله احتمالي، اگر ايران بتوانند به طور موقت حمل و نقل در تنگه هرمز که 40 درصد نفت عبوري از دريا از آن عبور ميکند را متوقف کند، بدون ترديد قيمت نفت تصاعدي بالا خواهد رفت و اين موضوع مي تواند باعث تضعيف و تخريب بازارهاي جهاني و آسيبهاي جدي براي اقتصاد بحراني آمريکا باشد.
در شرايط فعلي بحران اقتصادي و قرار داشتن در آستانه فصل سرما همراه با افزايش تقاضا و قيمت جهاني منابع انرژي، به هيچ وجه به مصلحت اوباما نيست اکنون که مي تواند دستاوردهاي خوبي از عقبنشيني نيروهاي آمريکايي از عراق و افغانستان به دست آورد، بخواهد وارد جنگ تازهاي شود که کل منطقه خليج فارس و خاورميانه را تهديد مي کند. جنگي که بيشک جنون قيمت نفت را به دنبال خواهد داشت و قيمت انرژي را آنچنان بالا خوداهد برد که اقتصاد آشفته امريکا را به احتضار در خواهد آورد.
بحث ديگري که از اهميت زيادي برخوردار است شعاع واکنش ايران نسبت به هر نوع حمله احتمالي است. هر چند آمريکا و اروپاي غربي به لحاظ جغرافيايي در دسترس قدرت نظامي دوربرد ايران قرار ندارند، اما بسياري از کارشناسان معتقدند در صورت تحقق هر نوع حمله احتمالي، نيروهاي ايراني قادرند مواضع آمريکايي ها و متحدان آنها را در نقاط مختلف جهان مورد حمله قرار دهند. حال برخلاف اين موضوع، اسرائيل کاملاً در دسترس موشک هاي دوربرد ايران قرار دارد. اين موضوع به اين دليل مهم است که در نگرش ژئواستراتژيک آمريکايي ها هدف از وارد شدن در هر جنگي ايجاد امنيت فراگير در راستاي سياست ها و منافع جهاني آمريکاست. بر اين اساس، پيش بيني هاي موجود از دستاوردهاي حمله احتمالي به ايران چندان خوشايند نيست. ايران به راحتي مي تواند با هدف قرار دادن اسرائيل نبض هر گونه ابتکارعمل از سوي آمريکايي ها را در دست گيرد.
بويژه، به هر ميزان کشورها از جايگاه ژئوپلتيک مطلوب تري برخوردار باشند، هزينه درگيري با آنها افزايش مي يابد. گفتني است کشورها و دولت ها براي ضربه زدن به رقيب خود يا محدود سازي قدرت مانور و عمل آن از ابزارها و روش هاي مختلف استفاده مي کنند. يکي از اين روش-ها و ابزارها کاربرد جغرافيا و ارزش ها و عناصر جغرافيايي عليه ديگران است. ارزش ها و عوامل جغرافيايي داراي طيف گسترده اي مي باشند که کاربرد يک يا تعدادي از آنها عليه کشور رقيب يا حريف مي تواند آن را به زانو درآورده و مواضع سياسي وي را منفعل نمايد و سبب شود تا بازيگر خواست ها و اراده خود را بر آن تحميل نمايد. يقيناً، ايران نيز در زمره چنين کشورهايي در سطح خاورميانه و خليج فارس محسوب مي شود و آمريکايي ها نيز کاملاً به اين موضوع واقفند.
با توجه به حضور آمريکا در محيط پيراموني ايران، به ويژه در عراق و افغانستان و همچنین موقعيت ژئوپليتيک ايران، هر گونه درگيری احتمالی بين ايران و آمريکا باعث تشديد گسل هاي امنيتي منطقه به ضرر آمريکا خواهد شد. به عنوان مثال، ایران می تواند با کمترین فشار بر نيروهاي آمريکايي در اين دو حوزه ژئواستراتژيک با استفاده از هدف قرار دادن پايگاه ها و تأسيسات نظامی، هزینه های درگیری احتمالی بین دو کشور را برای آمریکا بالا ببرد. بديهی است توسعه فضايي تبعات امنيتی حمله احتمالی به ايران در خارج از مرزهای ايران می تواند از توان ابتکار عمل نيروهای آمريکايي و متحدين آنها بکاهد.
همچنين، آمريکايي ها با روحيات سياسي- ملي مردم ايران آشنايي کامل دارند. آنها مي دانند که ايراني ها برغم هر نوع اختلافات و سلايق سياسي در مقابل تهاجم خارجي متحد خواهند بود. چرا که دولت- ملت ايران مانند بسياری از کشورهای منطقه که حاصل فروپاشی امپراتوري های گذشته اند و دوران گذار سياسی- ملی به سوی کمال دولت- ملت سازی را پشت سر نگذاشته اند، پديده سياسی- جغرافيايي تازه ای نيست. تجربه های مشترک ملت ايران در طول تاريخ بينش سياسی ويژه ای در وجود آنها در مقابل تهاجم خارجی شکل داده است که بخشی از فلسفه وجودی ايران امروز در دل آن ريشه دارد.
بسياري از کارشناسان غربي معتقدند در شرايط فعلي تحريم هاي سياسي- اقتصادي بيشتر از تهديدهاي نظامي تأثيرگذار هستند. از نظر آنها تهران عاقبت در مقابل اين تحريم ها تسليم خواهد شد. طبق اين ديدگاه، تشديد تحريم ها در دراز مدت باعث تعميق شکاف هاي اقتصادي- اجتماعي در دورن جامعه ايران خواهد شد و اين وضع زمينه ها را براي فروپاشي حکومت جمهوري اسلامي ايران از درون مهيا خواهد کرد. اين گروه معتقدند در حال حاضر ايران بزرگترين بازنده بهار عربی در سطح خاورميانه و شمال آفريقاست و هيچ يک از کشورهاي درگير جنبش های انقلابی از الگوي ايرانی استقبال نکرده اند؛ در حاليکه هر نوع حمله احتمالی به ايران می تواند اين روند را معکوس نمايد.
يا اگر فرض بر اين بگيريم که قصد آمريکايي ها اشغال ايران و تجزيه آن باشد، آنها کاملاً مي دانند در حال حاضر نه تنها اشغال ايران بعيد است، بلکه در شرايط فعلي، با توجه به واقعيت هاي جغرافيايي- سياسي بسيار پيچيده ايران، منطقه اصلاً آمادگي چنين سناريوي پيچيده را ندارد. از طرف ديگر، خود آمريکايي ها نيز کاملاً مي دانند که با اين سناريوپردازي هاي ساختگي (در حاليکه هنوز هيچ سند واقعي از انحراف فعاليت هاي هسته اي ايران ارائه نکرده اند) نمي توان به ايران حمله کرد.
شايد دخالت آمريکا و متحدان آن در سوريه با شعار حمايت از دموکراسي و گروه هاي معترض مردمي همچون مداخله در ليبي تا حدودي از سوي اعراب سني خصوصاً گروه هاي انقلابي در خاورميانه و شمال آفريقا حمايت شود، اما مداخله در ايران با سناريوپردازي هاي ساختگي در شرايط فعلي قطعاً موجب تقويت محبوبيت و منزلت ژئوپليتيک ايران در نزد گروه هاي انقلابي خواهد بود و اين موضوع مي تواند موقعيت متزلزل آمريکا در منطقه را کاملاً بحراني نمايد.