موضع ترکیه در قبال تحولات خاورمیانه: سازگاریها و تناقضها

درآمد

تحولات اخیر در خاورمیانه به پرسش های بسیاری منجر شده است که بازیگران اصلی در این ناآرامی های گسترده کیستند. در کنار مسأله بازیگران اصلی، ترکیه خود را در محور بحث بر سر نفوذ و اعمال نفوذ می‏ یابد و اینکه آیا ساختار حکومتی آن کشور الگویی برای بقیه منطقه می‏ باشد یا خیر. در حالی که ترکیه از لحاظ داخلی درگیر مسائل مهمی همچون مسأله کردها و کشف توطئه ‏های کودتا علیه حکومت اسلام‏ گرای آن است، از لحاظ خارجی تا کنون از درگیری با کشورهای همسایه خویش پرهیز کرده است. آنچه که توجه بسیاری از تحلیل‏ گران را جلب کرده این است که چگونه ترکیه به هر یک از خیزش ها در منطقه خاورمیانه واکنشی متفاوت نشان می‏دهد. واکنش متناقض ترکیه به هر کشور فضا را برای یک سیاست خارجی ابهام‏ آلود می‏ گشاید و درک اینکه نقش واقعی ترکیه در این منطقه پرتنش چیست را دشوار می‏ سازد. چگونگی واکنش ترکیه نسبت به هر کشور و ناآرامی بعدی در آنجا کلید درک برنامه ‏های آن برای داشتن نقش میانجی در این منطقه در کنار برنامه‏ های اقتصادی بلند پروازانه‏ اش می ‏باشد.

 

این مقاله به طور خلاصه چگونگی واکنش حکومت ترکیه به رویدادهای مصر و تونس از آغاز، سپس لیبی، بحرین و اخیراً به رویداهای سوریه بررسی می‏ کند. مواضع متناقض ترکیه بر اساس بلندپروازیهای ممکن ترکیه برای هر کشور همزمان با هدف این کشور در معرفی خود به عنوان میانجی‏گر میان اروپا و خاورمیانه و حتی از آن گسترده‏ تر میان جهان اسلام و غرب مورد کاوش قرار می‏گیرد. این مقاله به ذهنیت سیاست‏گذاران در آنکارا می‏پردازد و به این پرسش نیز پاسخ می‏دهد که ملاحظات سیاست داخلی چه نقشی در سیاست‏ گذاری ترکیه در قبال تحولات اخیر خاورمیانه ایفاء می‏کند. 


 موضع ترکیه در قبال خیزشهای تونس و مصر 

به نظر می‏رسد که رهیافت سیاست خارجی ترکیه در خصوص "به صفر رساندن مشکلات با همسایگان" در روابطش با تونس تعیین کننده بوده است. هر چند این دو کشور از لحاظ جغرافیایی همسایه نیستند، به خاطر پیوندهای تاریخی و مذهبی به یکدیگر نزدیک بوده‏ اند. در طی انقلاب تونس، ترکیه از آن پشتیبانی کرد و بدین ترتیب روابط دو کشور پس از انقلاب رو به گسترش بوده است. احمد نجیب الشابی، بنیانگذار حزب دموکراتیک مترقی تونس، در مصاحبه‏ ای با روزنامه زمان امروز در مارس 2011 بیان کرد که تونس باید دموکراسی ترکیه را به عنوان سرمشق خود قرار دهد. وی گفت که ما سیاستهای نخست وزیر ترکیه، اردوغان، را با دقت دنبال می‏ کنیم و اینکه او چگونه فرهنگ اسلامی را با فرهنگ دموکراتیک غربی ترکیب کرده است. ترکیه تلاش داشته است تا خود را به صورت یک کشور الگو در خاورمیانه مطرح کند. هر چند بسیاری از تحلیل‏گران بر این باورند که روند رویدادها در تونس آن قدر شتابان بود که ترکیه نتوانست دقیقاً آن را درک کند و اقدام فوری در تعاملش با تونس انجام دهد. 

 

به همین ترتیب، در خصوص مصر نیز اردوغان حتی پیش از رئیس جمهور آمریکا، اوباما، مبارک را سرزنش کرد. این مخاطره‏ ای بود که اردوغان پذیرفت و در نهایت پس از کناره ‏گیری مبارک به سود وی تمام شد. رویکرد پر سر و صدای حکومت ترکیه در خصوص بقیه خیزش های مردمی که سراسر منطقه را در برگرفت، تکرار نشد. از همین نقطه، سیاست خارجی ترکیه در خصوص بهار عربی دچار دودستگی و تناقض می ‏شود. 


 موضع ترکیه در قبال درگیری ناتو در لیبی 

پس از آغاز خیزش علیه رژیم قذافی در لیبی، برای چند هفته، ترکیه از هر گونه اظهار نظری در مقصر نشان دادن قذافی یا حکومت لیبی خودداری ورزید و این به موازاتی بود که ترکیه با بی‏ میلی به پشتیبانی از ناتو متعهد می‏ شد. در این زمان آشکار بود که ترکیه در کاربرد کلمات در خصوص لیبی احتیاط به خرج می‏ دهد و پیاپی بر سیاستهای غیرتهاجمی تأکید می‏ کند. حتی در خصوص احتمال انجام حملات زمینی، موضع ترکیه نامشخص بود و تنها تأکید داشت که ترکیه به مردم حمله نخواهد کرد و صرفاً از منطقه پرواز ممنوع پشتیبانی به عمل می‏ آورد. این خود یکی از تناقضات مهم در واکنش حکومت ترکیه به رویدادهای خاورمیانه بود. 

 

ترکیه با پرهیز از دادن پاسخ مستقیم به این پرسش که آیا این کشور از حملات زمینی ناتو پشتیبانی می‏ کند، در واقع منافع خود را در کانون ملاحظاتش نگه می‏ داشت. ترکیه و لیبی گذشته‏ ای به هم پیوسته داشته ‏اند که هم به دوران امپراتوری عثمانی مربوط می‏ شود و هم به تحولات اخیر و گسترش پیوندهای اقتصادی آنها. هنگامی که نخست وزیر ترکیه اردوغان در سال 2009 از لیبی دیدار کرد، حجم تجارت میان این دو کشور به 2/2 میلیارد دلار در سال رسیده بود. همچنین گفته می ‏شد که تقریباً 15 میلیارد دلار نیز برای قراردادهای ساختمان‏ سازی به ترکیه داده شده است. حجم پولی که اتباع ترکیه در لیبی سرمایه ‏گذاری کرده‏ اند بخشی از گسترش بخش کسب و کار لیبی می‏ باشد. تحلیل‏گران اقتصادی لیبی استنباط می‏ کردند که در خصوص شرکتهای ساختمانی و بیمه ترکیه، اگر تحولات لیبی جنگ نامیده شود، آنها نمی‏ توانند برای خسارتشان از بیمه استفاده کنند، اما اگر به این رویدادها خیزش اطلاق شود، آنگاه ممکن است بیمه بخشی از خساراتشان را پوشش بدهد. به همین خاطر، حکومت ترکیه از کاربرد کلمه جنگ پرهیز می‏کرد.

 

یک ارزیابی نشانگر این است که پیش از آغاز درگیری ها در حدود 30000 تبعه ترکیه در لیبی کار می‏ کردند. هر چند ترکیه اتباع خود را از آنجا تخلیه کرد همچنان لحن بی طرفانه خود را در خصوص اقدامات قذاقی در قبال شهروندان لیبی حفظ کرد. تنها از 3 می 2011 بود که اردوغان لحن شدیدتری را در خصوص لیبی برگزید. پس از دو ماه گفتگوهای بی طرفانه که در آن ترکیه تلاش کرد به صورت میانجی میان قذافی و شورشیان عمل کند، اردوغان بیان کرد که قذافی به جای در نظر گرفتن پیشنهادهای ما و خودداری از خونریزی یا یافتن راهی برای حفظ یکپارچگی سرزمینی لیبی، خونریزی، سرکوب و حمله به مردم خویش را برگزید. 

 

هر چند موضع ترکیه به طور چشمگیری از دو مورد پیشین تفاوت داشت، احمد داووداوغلو، وزیر خارجه ترکیه، در مصاحبه‏ های پیاپی اعلام می ‏داشت که سیاست ترکیه به صفر رساندن مشکلات با همسایگان است. شماری از تحلیل‏ گران بر این باورند که شاید دست نگه داشتن ترکیه تا هنگامی که اجتماع بین‏ المللی بتواند جلوی درگیریها را بگیرد، به این منجر شد که ترکیه به هر دو طرف کشمکش نزدیک به نظر برسد. هم شورشیان و هم قذافی ترکیه را به جانبداری از طرف مقابل متهم می‏ ساختند. دقیقاً در همین جاست که اهداف سیاست خارجی ترکیه تا حدی مبهم به نظر می‏ رسد. 

 

 موضع ترکیه در قبال خیزشهای بحرین و سوریه 

همزمان با رویدادهایی که در بحرین و سوریه صورت می‏ گرفت، به نظر می‏ رسید که نفوذ ترکیه در خاورمیانه در حال کاهش است. برخی از تحلیل‏گران بر این باورند که سیاست خارجی جدید ترکیه که از سال 2003 آغاز شده بر پیوند با کشورهای برادر یعنی کشورهای دارای پیوندهای مذهبی، قومی و تاریخی تأکید دارد. اما به نظر می‏ رسد که اردوغان بیشتر خود را به رهبران این کشورها نزدیک کرده تا مردمان آنها. این امر به ویژه در تبادلات ترکیه با سوریه در چند ماه نخست پس از آغاز کشمکش و در خصوص بحرین نمود پیدا کرده است. 

 

به سه دلیل، آنچه که در سوریه روی می‏ دهد بسیار بیشتر از لیبی برای ترکیه اهمیت دارد: موقعیت ژئوپلیتیک این کشور، جمعیت آن، و تأثیری که کشمکش سوریه می‏ تواند بر ایران، لبنان و اسرائیل داشته باشد. به رغم این واقعیت که اصلاحاتی در سوریه در حال انجام است و قانون اضطراری سال 1963 لغو شده، انبوهی از پناهندگان در طی چند ماه گذشته وارد ترکیه شده‏ اند. رابطه ‏ای که ترکیه اخیراً با سوریه برقرار کرده، احتمالاً در صورتی که ترکیه با انبوهی از پناهندگان سوری روبرو شود، فرو خواهد پاشید. در واقع پس از نزدیک به شصت سال برای نخستین بار یک رئیس جمهور سوریه چند سال پیش به ترکیه سفر کرد که نقطه عطفی در روابط دو کشور بود. با لغو روادید برای عبور از مرز، این دو کشور باز هم به هم نزدیکتر شدند. برخوردی که ترکیه نه تنها با موضوع پناهندگان بلکه با شخص بشار اسد دارد برای موازنه قدرت منطقه‏ ای نیز حیاتی است. در این میان، انتقادات تند اردوغان از بشار اسد موجبات ناراحتی ایران را فراهم آورد، زیرا سوریه تنها متحد استراتژیک ایران در کل منطقه خاورمیانه و به ویژه در جهان عرب به شمار می‏ رود. اینکه ترکیه آشکارا خواهان پایان حکومت اسد در سوریه می‏ شود حتی موجب شده که روابط نزدیک میان ایران و ترکیه که در طی نه سال گذشته از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه برقرار گشته، نیز با تهدید روبرو گردد، هر چند طرف ایرانی در این میان تا حد زیادی خویشتن‏ داری کرد. نگرانی‏ ای که ترکیه در خصوص سوریه نشان داده است، حاکی از این است که چه چیزی ترکیه را در خصوص کشمکش های خاورمیانه و نفوذ و قدرت منطقه ‏ای عصبی می‏ سازد. به گفته اسکات مالکومسن، خبرنگار نیویورک تایمز، "ترکیه خودی-غیرخودی است، هیچ گاه در مرکز نیست و از این رو همیشه در جایی حضور دارد." 

 

در مورد بحرین، ترکیه بار دیگر در قبال وضعیت در حال ظهور زبانی مبهم به کار گرفت. ترکیه از انتقاد از یک طرف درگیری پرهیز کرده و به جای آن اظهار داشته که ما از همه طرفها در بحرین می‏ خواهیم که از کاربرد خشونت خودداری کنند. برخی از تحلیل‏گران بر این باورند که دیدگاههای ترکیه در قبال بحرین بر اساس بلندپروازیهای تجاریش در منطقه خلیج فارس شکل می‏ گیرد. حجم تجارت میان ترکیه و بحرین از 150 میلیون دلار در سال 2009 به 244 میلیون دلار در 2010 افزایش پیدا کرد. چند ماه پیش از این، سلمان بن حمد آل خلیفه، ولیعهد بحرین، و چند تن از وزراء از آنکارا بازدید کردند به این امید که با مسؤولان سیاست خارجی ترکیه گفتگو کنند. به نظر می‏ رسد که عامل اصلی که موجب شد ترکیه در خصوص بحرین از انتقاد شدید از حکومت این کشور پرهیز کند، این باور در میان سیاست‏ گذاران ترکیه بود که بافت اجتماعی این کشور و شکاف مذهبی و فرقه‏ ای موجود در آنجا گذار سیاسی آسان را غیرممکن می‏ سازد. همچنین شاید باور زمامداران ترکیه این بوده باشد که حکومت بحرین نیرومندتر از آن است که نتواند از کشمکش اخیر جان سالم به در ببرد، از این رو هر گونه انتقاد تند می‏ تواند به زیان ترکیه تمام شود. با توجه به اینکه دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس و به ویژه عربستان سعودی حتی حاضر شدند هزینه ‏های بین‏ المللی مداخله نظامی در بحرین را نیز به جان بخرند، نشانگر اهمیت بحرین برای این کشورهاست. در این حالت، واکنش تند آنکارا می توانست فرصت های تجاری ترکیه در این کشورها را نیز دچار آسیب سازد. 


 نتیجه‏ گیری

با بررسی واکنشهای ترکیه به تحولاتی که در خاورمیانه در حال روی دادن است، مشخص می‏ شود که انگیزه‏ های متفاوتی در پس اقدامات حساب شده ترکیه در خصوص هر وضعیت وجود دارد. با توجه به اینکه قرار بود انتخابات عمومی ترکیه در ماه ژوئن برگزار شود، اردوغان تا حدی احتیاط به خرج می‏ داد تا از اعتبار خود حفاظت کند. اما با به دست آوردن پیروزی در انتخابات برای سومین دوره پیاپی، از آن زمان به بعد اردوغان و تیم سیاست خارجی وی با شجاعت بیشتری به تصمیم ‏گیری در خصوص رویدادهای خاورمیانه پرداخته ‏اند.

 

سیاست خارجی متناقض ترکیه در قبال تحولات اخیر خاورمیانه موجب شد که برخی دچار شگفتی شوند که سیاست خارجی ترکیه واقعاً چیست. سیاست به صفر رساندن مشکلات با همسایگان تا حد زیادی نامشخص و ناملموس می‏ باشد و چیزی است که با توجه به موقعیت تغییر می‏ کند. به نظر می‏ رسد که در کشمکش میان ملت و دولت در بسیاری از کشورهای خاورمیانه، ترکیه اساساً خود را با ملت ها متحد می‏ سازد، مگر در زمانی که باور سیاست‏ گذاران ترکیه این باشد که آن ملت خاص به اندازه بسنده نیرومند نیست که بتواند حکومت موجود را سرنگون سازد. در غیر این موارد، تا کنون شرط بندی ترکیه بر سر ملتها در خصوص مصر، تونس و لیبی با برد همراه بوده است. در خصوص بحرین، این برداشت ترکها که حکومت کنونی سرنگون نخواهد شد و بنابراین باید از انتقاد تند پرهیز کرد، تا کنون درست بوده است. اما سیاست ترکیه در قبال سوریه و شرط‏ بندی دگرباره ترکیه بر سر ملت سوریه تا کنون به نتیجه مشخصی منجر نشده است، زیرا به نظر نمی‏ رسد که کشمکش دولت و ملت در سوریه با همان شتاب مصر و تونس به نتیجه قطعی برسد. 

 

منبع: همشهری دیپلماتیک


نویسنده

محمد حسین حافظیان

محمد حسین حافظیان پژوهشگر ارشد در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. وی عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر حافظیان مسائل خاورمیانه و مطالعات زنان است.