اوباما : لیگی متفاوت
امریکا در عصر باراک اوباما در جایگاهی قرار گرفته است که اکثریت مردم این کشور آن را بسیار نامطلوب می یابند، جدا از اینکه در کجای طیف سیاسی قرار گرفته اند این حس در بین مردم است که کشور در مسیری گام بر می دارد که عزت و بزرگی را متجلی نمی سازد بلکه زوال و نزول را نوید می دهد. آنچه عصر باراک اوباما را یک تمایز ویژه می دهد این نکته است که در سی سال گذشته کمتر فرصتی بوده است که اجماع نظر در بین تمامی گروههای سیاسی در رابطه با شرایط کشور بوجود آید. بیش از هشتاد درصد مردم به این اعتقاد هستند که کشور در مسیری غلط در حال حرکت است . یک چنین درصد بالایی خود بیانگر این است که تمامی طیف های سیاسی به ارزیابی منفی از مدیریت و سیاست های رئیس جمهور رسیده اند هر چند که آنان معیارهای متفاوت و چشم اندازهای فکری متمایز را مبنا قرار داده اند.
در واقع همین نکته است که عمق بحران را در گستره کشور به نمایش می گذارد و انکار آن را برای ساختار حکومتی غیر ممکن می سازد. برای بسیاری این دوران تداعی گر زمان حضور جیمی کارتر در کاخ سفید است. کاهش رشد اقتصادی ، افزایش مداوم و روز افزون بیکاری، رشد تورم که وجه ممیزه دوران کارتر بود امروزه به شدتی فزونتر و وسیع تر و پی آمد های گستره تر جلوه گری می کند.
علت اساسی و کلیدی پیروزی باراک اوباما در نوامبر سال 2008 معضل اقتصادی و مالی بود. بحران اقتصادی که از سال 2007 شروع شده بود و در سپتامبر سال 2008 با سقوط بنگاههای مالی در وال استریت به اوج خود رسیده بود پیروزی اوباما را گریز ناپذیر ساخت. جیمی کارتر قدرت را کسب کرد چرا که مردم امریکا خواهان گشایش اخلاقی بودند و احیا اخلاقی در ساختار حکومتی و به تبع آن جامعه را در نظر داشتند. او نه تنها موفق به این نشد که این خواست را اجابت کند بلکه مدیریت او سبب ساز این شد که کشور به بیماری تنیدگی دو پدیده همزمان یعنی افزایش بیکاری و افزایش تورم دچار شود که از نقطه نظر تئوری های اقتصادی احتمال وقوع آن وجود نداشت. در تاریخ هشتاد ساله اخیر امریکا جیمی کارتر تنها ریس جمهور دموکرات بود که انتخاب مجدد به مقام ریاست جمهوری را از دست داد.حال بسیاری صحبت از این می کنند که شباهت های فراوان بین دو شیوه مدیریت در عصر باراک اوباما و جیمی کارتر می توان یافت و درنتیجه باید انتظار نتایج مشابه و همسان را داشت. اما بدون توجه به اینکه این پیش بینی به وقوع خواهد پیوست و یا اینکه اولین ریس جمهور سیاه پوست کشور در 6 نوامبر 2012 انتخاب مجدد را تجربه خواهد کرد باید توجه کرد که باراک اوباما اقتدار اخلاقی را که ضرورت اساسی برای رویت یک ریس جمهور تاثیر گذار و دگرگون کننده است از دست داده و فاقد وجاهت اخلاقی برای ترغیب شهروندان و اعضای قوه مقننه است.
باراک اوباما با 53 درصد آرای مردم به کاخ سفید راه یافت که این در تاریخ امریکا واقعا نادر است. در طول تاریخ این کشور فقط اندرو جکسون فرانکلین روزولت و لیندون جانسون از حزب دموکرات قادر بودند که بیش از 50 درصد ارا را بدست اورند. بنابراین واضح است که فضای بسیار مساعدی برای اوباما وجود داشت تا بتواند خواست های شهروندان را به صحنه اورد. مشروعیت اخلاقی زمانی شکل می گیرد که رهبران با توجه به دغدغه های شهروندان به اولویت ها شکل دادند.
مردم امریکا در بطن بحران اقتصادی باراک اوباما را انتخاب کردند در سال 1932 نیز مردم روزولت را در شرایطی که رکود اقتصادی بیش از 10 میلیون بیکار به جای گذاشته بود انتخاب کردند. پس از کسب قدرت تمامی سیاست ها و خط مشی ها در این راستا شکل گرفتند که معضلات اقتصادی حل و فصل شوند . او نه تنها موفق شد اقتصاد سرمایه داری امریکا را از اضمحلال نجات دهد بلکه موفق شد که مشروعیت اخلاقی را که ضرورت اساسی مدیریت کارامد جامعه است را کسب کند. بیش از یک دهه حضور در کاخ سفید که تنها او موفق به دست یابی به ان شد بازتاب این است که او نه تنها وظیفه ای را که به او محول شده بود به طور احسن انجام داد بلکه توانست وجاهت اخلاقی هم کسب کند بر عکس روزولت ،باراک اوباما بر خلاف انچه از او انتظار می رفت گام برداشت. اولویت های مردم را نادیده گرفت و اولویت های ایدئولوژیک خود را به اولویت های شهروندان ارجهیت داد و سرمایه بسیاری را که انتخابات برای او رقم زده بود در مسیری که خواست شهروندان نبود هزینه کرد. برخلاف روزولت او نه تنها اولویت های مردم را نادیده گرفت بلکه برخلاف او به درک این منطق ساده سیاسی هم نایل نشد که در امریکا به جهت عدم تمرکز قدرت سیاسی و تقسیم افقی و عمودی قدرت تنها در صورتی یک سیاست ماهیت نهادینه پیدا می کند و طوفانهای سیاسی را پشت سر می گذارد که یک توافق نسبی بین محافظه کاران و لیبرالها در رابطه با اصالت هنجاری و عقلانیت عملیاتی خط مشی ها وجود داشته باشد. او بر خلاف خواست مردم و چرایی انتخاب خود گام برداشت . به جای اینکه سرمایه های بدست امده به جهت رای مردم را معطوف به حل مشکلات اقتصادی کند ، نزدیک به یک سال و نیم را صرف تصویب قانون بیمه همگانی درمانی کرد.
در شرایطی که مداوما به تعداد بیکاران افزوده می شد ، ارزش دلار پایین می امد رشد اقتصادی روند غیر مطلوب را نشان می داد باراک اوباما تمام تلاش سیاسی و انرژی متمرکز در مقام ریس جمهوری را معطوف به تصویب لایحه ای کرد که هیچگونه فشار اجتماعی و الزام سیاسی در رابطه با ان وجود نداشت برای تصویب لایحه ای که یک ششم اقتصاد کشور را متاثر ساخت او به بده بستان سیاسی دست نزد تا موافقت حداقل بخشی هر چند کوچک از حزب مخالف را بدست اورد. در شرایطی که وضعیت اقتصادی هر روز بحرانی تر می شد توجه کاخ سفید و قوه مقننه تحت کنترل دموکرات معطوف به پیاده سازی برنامه های ایدئولوژیک شد. و تداوم وضعیت نامطلوب اقتصادی منجر به کاهش رشد اقتصادی منجر به کاهش رشد اقتصادی و ناکارامدی وسیع تر بازار گردید. در طول سه سال دولت باراک اوباما به میزان بیش از 5 تریلیون دلار به قرض ملی اضافه کرد. دولت جورج دبیلیو بوش که در دوران زعامت او بحرانی اقتصادی و مالی حیات یافته بود در طول هشت سال بیش از 3 تریلیون دلار به قرض ملی اضافه کرد باراک اوباما نه تنها نظارت بر بدتر شدن شرایط اقتصادی را در کارنامه خود دارد در عین حال فاقد مشروعیت اخلاقی که لازمه اداره یک جامعه متکثر است نیز می باشد. او دورانی را رقم زده است که در مقام مقایسه عصر جیمی کارتر را چندان بد هم تصویر نمی کند.
سرمایه ای را که باراک اوباما بدست اورد و نگاه مثبتی را که در بدنه جامعه نسبت به او جلوه داشت در تاریخ معاصر امریکا کمتر ریس جمهوری دارا بوده است از سوی دیگر وسعت بدبینی ها و گستردگی بی اعتمادی به سیستم سیاسی و فزاینده تر حس سرخوردگی و زوال اجتماعی در عصر باراک اوباما به درجه ای رسیده است که حتی قابل مقایسه با هه شصت که تظاهرات وسیع ضد جنگ و حقوق مدنی جامعه را درهم نوردیده بود نیز نمی باشد باراک اوباما در لیگی قرار دارد که کمتر ریس جمهوری قادر است در ان به پای او برسد. مقایسه باراک اوباما با جیمی کارتر محققا از نظر بسیاری اهانت سیاسی غیر قابل بخشش به بادام فروش اهل جورجیا قلمداد خواهد شد.
نویسنده
حسین دهشیار (ناظر علمی)
حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.