فردای بدون قذافی
تاريخ حكومت قذافي، تاريخ تبديل يك حكومت انقلابي به يك ديكتاتوري است. معمر قذافي 40 سال پيش با يك انقلاب بدون خونريزي موفق شد پادشاهي سنوسي ها را براندازد. معمر قذافي پس از اين تغيير سياسي كه به زعامت وي محقق شده بود تلاش زيادي داشت تا بر ماهيت «انقلابي» بودن حكومت خود اصرار ورزد. به واقع قذافي نيت داشت تا بتواند با دست يازيدن به برخي تاكتيك هاي سياسي بتواند وجهه حكومت خود را در ميان كشورهاي منطقه ارتقا دهد. به همين خاطر او علاوه بر اين تاكيد، مي كوشيد تا به الگوي حكومت «جمال عبدالناصر» نزديك شود. او حتي در اين زمينه طرح وحدت عربي را كه پيش از او توسط ناصر نوشته و تاحدودي نيز پياده شده بود نيز در دست داشت. با اين وجود حكومت وي به تدريج به سمت يك ديكتاتوري تمام عيار حركت كرد. در اثر حكومت 40 ساله وي بر ليبي انسداد سياسي كامل در اين كشور حاكم شد و در كنار اين فضاي بسته سياسي، او ثروت بيكران كشور را نه آن طور كه شايسته بود بلكه به دلخواه خود خرج مي كرد. قتل عام فعالان سياسي مخالف نيز يكي از بن مايه هاي اصلي حكومت سرهنگ قذافي به شمار مي رفت به گونه يي كه در اثر دستور او قتل زندانيان مخالف ظرف چند ساعت در زندان بوسليم رقم خورد. با خيزش مردم و فتح طرابلس و ديگر شهرهاي مهم ليبي، حكومت 40 ساله قذافي از ميان رفت و حالابا كشته شدن او خاطرات او نيز رفته رفته به فراموشي سپرده خواهد شد. انقلابيون ليبي با رخت بربستن حكومت قذافي، با وضع سياسي جديدي روبرو هستند. حالاآنها اين اختيار را دارند تا با ميدان دادن آزادانه به اراده و خواست هاي خود كشوري جديد بنا سازند. به نظر مي رسد مهم ترين كارويژه انقلابيون ليبي اهتمام جدي به بازسازي كشور است. نكته حياتي و قابل توجه در اين بازسازي توجه به اين مهم است كه ضرورت بازسازي ليبي صرفا نه در گرو ساخت آن چيزي است كه در اثر زد و خوردهاي نظامي هشت ماهه اخير ويران شده است بلكه ساختن ليبي جديد نياز به بازسازي برخي ديگر از سازواره هاي حياتي دارد. به عبارت ديگر عرصه هايي چون فرهنگ، دين و روحيه مردم طي حكومت 40 ساله قذافي و در اثر سياست هاي نادرست او بشدت آسيب ديده است، چراكه آنچه قذافي درصدد پياده كردن آن بود نتيجه يي جز ويراني در حوزه هاي برشمرده به ارمغان نياورد. مردم ليبي در عصر جديد نياز مبرمي به بازسازي در حوزه هاي فرهنگ و دين دارند تا بتوانند در پناه اين بازسازي ويژگي هاي خود را عينيت بخشيده و خود را بشناسند. در كنار اين ضرورت تاريخي بازسازي كشور، پرسش هاي بنيادي ديگري نيز فراروي ليبي قرار دارد. چه بسا بتوان مهم ترين اين پرسش ها را در اين عبارات خلاصه كرد كه «آيا با كشته شدن معمر قذافي دوران وي نيز به اتمام رسيده است» يا آنكه بايد منتظر واقعيت ديگري بود، چرا كه تا لحظه حاضر مهم ترين پسر سرهنگ، يعني سيف الاسلام و برخي ديگر از اعضاي خانواده او زنده هستند و مي توانند دست اندركار برخي از تغييرات سياسي شوند. خبرگزاري ها نيز طي مدت اخير گزارش داده اند برخي از يگان هاي نظامي وابسته به قذافي در كشورهاي همسايه يي چون چاد و نيجر حضور دارند و امكان حمله آنها به ليبي را نمي توان به كناري نهاد. در كنار همه اينها بايد متوجه بود كه جامعه ليبي يك جامعه كاملا ايلياتي است و شخص قذافي طي حكومت طولاني مدت خود به برخي از اين قبايل كمك ويژه يي داشت. به همين خاطر چنين انتظار مي رود كه او هنوز در قبايل طوارق در ليبي محبوبيت بالايي داشته باشد و جنگ در ليبي پس از فتح شهرها به بيابان هاي اين كشور كشيده شود. پس يك مساله بنيادي درباره آينده ليبي به همين احتمال ها باز مي گردد كه آيا شوراي انتقالي مي تواند به جنگ در اين كشور پايان دهد و به ضرس قاطع اعلام كند كه وضع غير جنگي در كشورآغاز شده است. مساله ديگر به وضع سياسي ميان طيف هاي مختلف انقلابيون بازمي گردد. آنچه امروز از اين موضع به بيرون درز مي كند درصدد روايت اين مهم است كه همه اين نيروها خواستار برقراري يك وحدت و آشتي ملي در كشور هستند. به زعم اين گروه ها با صدور فرمان عفو عمومي بسياري از نيروهاي حاضر در ادارات دولتي و ارتش ليبي مي توانند برادرانه در بازسازي كشور مشاركت كنند و از حضور آنها در اين زمينه استفاده شود. موضوع مهم ديگري كه نبايد به هيچ وجه از نظر دور ماند به حضور نظاميان ناتو در ليبي بازمي گردد. با توجه به آنكه حكومت قذافي سرنگون و شخص او نيز كشته شده است منطقا نمي توان توجيه ديگري براي ادامه حضور ناتو در اين كشور سراغ گرفت. به همين خاطر به جاست كه گفته شود نيروهاي ناتو بايد بلافاصله ليبي را ترك كرده و تعيين سرنوشت اين كشور را به دست مردم بسپارند. همان گونه كه در تونس انقلابيون موفق شدند با تشكيل مجلس موسسان بخشي از خواسته هاي خود را به پيش برند، انقلابيون ليبي نيز مي توانند با تشكيل اين مجلس و اهتمام بر نوشتن قانون اساسي به آنچه از طي خيزش عليه قذافي در نظر داشتند جامه عمل پوشند. با اين وجود تصور مي شود كه نيروهاي ناتو به اين سادگي ها دست از ليبي برنخواهند داشت، چرا كه اين كشور سرشار از منابع غني نفتي است و به علت نزديكي به اروپا مي تواند در آينده تامين كننده بخش زيادي از نفت اين قاره باشد. مجموع اين مولفه ها چنين نشان مي دهد كه حضور اعضاي ناتو در ليبي به عنوان مانعي در برابر اراده ملت ليبي تداوم خواهد داشت. در ميان همه اين مسائل كه مي تواند در تعيين آينده ليبي موثر افتند، موضوع «امام موسي صدر» و دو همراه ايشان نيز از اهميت شايان توجهي برخوردار است. امام موسي صدر از 32 سال پيش در ليبي به دست قذافي ناپديد شده اند و با وجود گذشت اين همه مدت هنوز مشخص نيست كه ايشان در چه وضعيتي به سر مي برند. با توجه به اهميت حضور امام موسي صدر و همچنين تفكرات ايشان در موضوع لبنان و مقاومت در برابر اسراييل ضروري است تا در اين شرايط با اتخاذ اقدامي جدي و پيگير سرنوشت ايشان روشن شود. به واقع زمان به اندازه كافي جلو رفته تا بررسي شود چنانچه امام موسي صدر در بازداشت به سر مي برد زمينه آزادي ايشان فراهم شود و اگر نيز به درجه رفيع شهادت رسيده اند اين موضوع كاملاپاسخ داده شود كه شهادت ايشان چگونه رقم خورده است، چراكه پيگيري وضع امام موسي صدر بدون ترديد يك وظيفه ملي و شرعي از سوي دولت ايران، دولت لبنان و علاقه مندان به ايشان است. منبع : روزنامه اعتماد |
|
نویسنده
محمد علی مهتدی (ناظر علمی)
محمد علی مهتدی پژوهشگر ارشد , و ناظر علمی گروه جامعه و سیاست در لبنان در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای مهتدی مطالعات خاورمیانه و مسائل جهان عرب می باشد.