عربستان و استراتژی فرافکنی ؛ راهی برای نجات از بهار عربی / کامران کرمی

با گسترش زوایای آشکار و پنهان ماجرای ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا شاهد اتهاماتی هستیم که هر روز با آب و تاب بیشتری از سوی رسانه‌ها دنبال می‌شود. با گسترش موج بهار عربی در منطقه و بروز تغییراتی که منجر به سقوط کشورهای متحد و دگرگونی‌هایی در محیط پیرامونی عربستان شد، آستانه آسیب پذیری این کشور از لحاظ فاکتورهای منطقه ای و داخلی در وضعیتی قرار گرفت که نیاز به یک استراتژی کلیدی بود تا عربستان را از کانون توجهات برای دوره ای کوتاه هم که شده، دور نگه دارد.
 

بر این اساس با مطرح شدن این سناریو، سوالی که وجود دارد اینست که اهداف عربستان از طرح این سناریو چیست و چه دستاوردهایی می‌تواند برای این کشور داشته باشد؟ بطور کلی می‌توان گفت که عربستان سعودی در سیاست خارجی خود چهار هدف اصلی را دنبال می‌کند و تمام مقدورات خود را در جهت تحقق این چهار هدف بکار می‌بندد. موازنه ی منطقه ای، تاکید بر رهبری جهان اسلام، مخالفت و مبارزه با کانون‌های انقلابی در منطقه، ترویج آیین وهابیت.
 

عربستان همواره کوشیده است تا در سیاست خارجی خود، رویکردی پارادوکسیکال را حفظ کند؛ به عبارت دیگر این کشور باید به صورت همزمان دو نقش متعارض را ایفا کند: رهبری جهان اسلام، دوست و متحد غرب. بنابراین عربستان سعودی در سیاست خارجی خود تمامی روابط خود را با غرب بویژه کشورهای طرفدار آن قرار داده و همواره می کوشد تا در مقابل سیاست‌های رادیکالی جهان عرب و منطقه نقش متعادل کننده‌ای را ایفا کند، در این راستا هدف عربستان سعودی در هماهنگی و همراهی با غرب سعی در «حفظ وضع موجود» و متعادل کردن بازیگران تجدیدنظرطلب و جلوگیری از سرایت آنها به داخل کشور بوده است. گرایش عربستان به ثبات منطقه ای از بی ثباتی‌ها و تحولات متغیر سالهای گذشته در منطقه تاثیرپذیر بوده و بخصوص موج بهار عربی موجبات تشدید این وضعیت شده است. در سطح منطقه ای، عربستان نسبت به افزایش نقش ایران در افغانستان، لبنان، فلسطین و به ویژه عراق نگران است.
 

تحولات چند سال گذشته در منطقه که موجب افزایش نفوذ جمهوری اسلامی و شیعیان شد، اسباب نگرانی پادشاهی سعودی در مورد کاهش نفوذ در منطقه و همچنین تاثیرگذاری این فاکتور بر وضعیت داخلی را فراهم آورده است. از اینرو چند دلیل در این میان وجود دارد که ایران را به گزینه خوبی برای اتهام زنی تبدیل کرده است.
 

1- رابطه عربستان با ایران در طول سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌همواره رابطه ای پر ابهام و پر از سوءتفاهم سیاسی بوده و بخصوص با ادعای عربستان در مورد رهبری جهان اسلام و تفسیر این کشور از محور شیعه-سنی همواره تشدید شده و در مقاطع مختلف شاهد فرافکنی عربستان از اقدامات ایران بوده ایم و این سناریو هم در امتداد سناریوی دنباله داری است که این کشور همواره پیگیر آن بوده است.
 

2- یکی از دستاوردهای بهار عربی برای عربستان تضعیف محور موسوم به محافظه کاری یا اعتدال عربی در مقابل محور موسوم به مقاومت بود. بخصوص که با سقوط مصر به عنوان یکی از اضلاع کلیدی این محور، مقاومت در وضعیت بهتری قرار گرفت. از اینرو عربستان سعودی همگام با ایالات متحده و اسرائیل مصرانه پیگیر تضعیف این محور بخصوص سوریه و اکنون ایران هستند تا به زعم آنها کانون‌های انقلابی گری و تجدید نظرطلبانه در منطقه تضعیف و یا حذف گردند. این وضعیت می‌تواند عربستان را به صورت کامل در جهت سیاست منطقه‌ای آمریکا که به خصوص در مورد سوریه از اهمیت خاصی برخوردار است، قرار دهد.
 

3- وضعیت داخلی عربستان به گونه ای است که مشروعیت حلقه گم شده برای دولتمردان سعودی می‌باشد، بخصوص که زنان و شیعیان به عنوان پیشگامان تغییر و تحول خواهان دگرگونی بوده و این وضعیت را برای عربستان به گونه ای رقم زده که به دنبال استراتژی ای باشد که بتواند بخشی از مطالبات را با سرکوب مدیریت کرده و بخشی دیگر را به خارج از مرزها انتقال داده و افکار عمومی‌را منحرف کند، که این رسالت را بخوبی رسانه‌های وابسته به این کشور در حال انجام دادنند.
 

4- هدف دیگری که این سناریو می‌تواند برای سعودی‌ها داشته باشد در بحث جانشینی در عربستان سعودی معنا پیدا می کند. با گسترش بیماری پادشاه و ولیعهد مباحثی پیرامون انتقال قدرت به نسل جدیدی از شاهزادگان در جریان است که گزینه‌های چون متعب بن عبدالله، ولید بن طلال، محمد بن نایف و عادل الجبیر سفیر عربستان سعودی در آمریکا که رابطه نزدیکی با ملک عبدالله دارد مطرح گردیده که این سناریو فرصت خوبی برای شناساندن چنین گزینه‌هایی است که تا حدودی زمینه را برای این امر محقق کند.
 

5- مورد دیگری که می‌توان ذکر نمود بحث خریدهای تسلیحاتی عربستان از ایالات متحده و بحث برنامه هسته ای ایران می‌باشد. هدف عربستان از این گزینه، ناامن نشان دادن محیط پیرامونی خود و طراحی استراتژی دشمن تراشی است که با منطق سلاح‌های هسته ای رابطه ی همسویی دارد. تخریب چهره ی ایران و تهدید آمیز نشان دادن برنامه هسته ای، می‌تواند عربستان را در وضعیتی قرار دهد که کنگره آمریکا فروش تسلیحات به این کشور را تسهیل نموده و فضا را به گونه ای ترسیم نماید که نیاز به موازنه هسته ای در مقابل ایران ضرورتی استراتژیک است.
 

کارشناس ارشد علوم سیاسی
 

منبع: دیپلماسی ایرانی