سناريو تازه امريكا عليه ايران
ایالات متحده امریكا هفته قبل به طور ناگهانی اعلام كرد كه طرح ترور سفیر عربستان سعودی و انفجار سفارت اسرائیل در واشنگتن را كشف و خنثی كرده است. واشنگتن در همین زمینه یك امریكایی ایرانی تبار را بازداشت كرده و گفته است یك ایرانی دیگر هنوز در خارج از ایالات متحده امریكا بسر میبرد. مقامات امریكایی بلافاصله دولت جمهوری اسلامی ایران را متهم به طراحی این عملیات كرده و گفتهاند كه به زودی و پس از مذاكره با متحدان خود در سراسر جهان پاسخ مناسب و قاطع به ایران خواهند داد. دو روز پس از اعلام این ماجرا عربستان سعودی وارد صحنه شد و ضمن تشكر از ایالات متحده امریكا به خاطر كشف و خنثی كردن این طرح اتهامات سنگینی علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح كرد. ماجرا به همینجا ختم نشد و واشنگتن تحریمهای جدیدی علیه ایران به مورد اجرا گذاشت. دولت عربستان سعودی نیز به نوبه خود موضوع را به شورای امنیت احاله كرد.
این نوشته قصد دارد از این جار و جنجال تازه امریكا علیه ایران ارزیابی مقدماتی داشته و چشمانداز آن را با تكیه بر تمركز مقامات امریكایی روی پارهای از نهادهای جمهوری اسلامی ایران ترسیم كند:
یكم. نحوه بازتاب خبری این موضوع در رسانههای بینالمللی نشان میدهد كه واشنگتن از پیش ماشین تبلیغاتی خود را برای آنچه در دانش رسانهای «انفجار سوژه» خوانده میشود آماده كرده بود. بخش قابل توجهی از رسانهها و شبكههای ماهوارهای جهان برنامههای جاری خود را قطع كردند و این موضوع را به صدر خبرها و گزارشهای خود منتقل كردند. شبكههای عربزبان منطقه بویژه رسانههای همسو با عربستان سعودی كه تا پیش از این سوژه، خبرهای مربوط به اوضاع سوریه و لیبی و یمن را به ترتیب پوشش میدادند، موضوع كشف و خنثی كردن عملیات ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن را به اولویت برنامههای خبری خود ارتقا دادند.
این موضوع با گذشت چند روز همچنان در رأس خبرها و گزارشهای این رسانهها علیرغم محدودیت دادههای خبری مربوط به این سوژه قرار دارد. سیاست تبلیغاتی این رسانهها به گونهای است كه كه گویی این موضوع قطعی بوده و جای هیچگونه تردید در آن وجود ندارد. به همین دلیل اكنون بحث بر سر چگونگی واكنش امریكا به ایران به سوژه داغ این رسانهها تبدیل شده است. به عبارت دیگر اگر بخواهیم از نقطه A یك سوژه به نقطه B منتقل شویم، وفور اطلاعات در نردبان ارتقای یك موضوع ضروری است، اما در زمینه جنجال اخیر امریكا با وجود عدم وفور اطلاعات تازه به جز دادههای اولیه تیم دادستانی ایالات متحده، رسانههای بسیج شده ترجیح دادند به نقطه B و بلكه بالاتر از آن منتقل شوند. از این رو میتوان گفت كه سناریونویسان امریكایی به طراحی نحوه مدیریت تبلیغاتی این سوژه و تبدیل آن به یك جنجال جهانی بیشتر از ماهیت سوژه و اصل ماجرا و دهها پرسش ابتدایی مربوط به اصل موضوع همت گماردند.
دوم. این موضوع در حال حاضر صرفاً دو طرف دارد. طرف اول ایالات متحده امریكاست كه در موضع مدعی قرار دارد. این طرف مدعی نیز پیشینه طولانی از سیاستهای خصمانه علیه جمهوری اسلامی ایران دارد.
طرف دوم، تنها منبع این طرف مدعی، یك تبعه امریكایی ایرانی تبار است كه به گفته مقامات دادگستری امریكا سوء پیشینه داشته و از چند سال قبل از سوی اف بی آی برای همكاری در كشف شبكههای توزیع مواد مخدر جذب شده است. اظهارات و اعترافات این شخص ادعا نامه دولت امریكا را علیه ایران تدوین كرده است. مقامات امریكایی برای اینكه این جنجال با تحولات اخیر خاورمیانه پیوند نخورد تأكید كردند كه سرنخ این طرح حداقل از پنج ماه قبل كشف شده و رئیس جمهور امریكا از همان ابتدا در جریان این ماجرا قرار گرفته است. از سوی دیگر هم عربستان سعودی و هم دیگر متحدان منطقهای و بینالمللی ایالات متحده امریكا چیزی بیش از آنچه مقامات امریكایی گفتهاند در مورد این موضوع ندانسته و متفقاً به اظهارات مقامات قضایی امریكا استناد كردند. در حالی كه در ماجراهایی از این دست كه قرار است پای كشور یا كشورهای دیگر به میان كشیده شود، حداقل چند كشور متحد امریكا و یا بطور مشخص دولت عربستان سعودی كه طبق ادعای امریكا قرار بود قربانی این طرح باشد، باید از همان ابتدا در جریان موضوع قرار میگرفتند. در نتیجه اگر این پرسش ساده حتی با افراد كماطلاع در میان گذاشته شود كه آیا میتوان به ادعای یك طرف دارای پیشینه دشمنی و خصومت و تنها منبع این ماجرا كه شخصی جذب شده در شبكه اطلاعاتی مدعی محسوب میشود اعتنا كرد، چه پاسخی غیر از دروغ خواندن كل سوژه شنیده خواهد شد؟
سوم. امریكا و چنانكه گفته شد، بلافاصله پای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را به میان كشیده و گفته است كه شخص دوم این ماجرا كه از دسترس امریكا خارج است یكی از افسران سپاه پاسداران است. چنانكه میدانیم دشمنی ایالات متحده امریكا با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی چیز تازهای نیست، هم نهاد سپاه پاسداران و هم شخصیتها و نهادهای وابسته به آن ماههاست كه در سلسله تحریمهای امریكا قرار گرفتهاند. در نتیجه موضوع اصلی این سوژه یكی از نهادهایی است كه در پیكره نظام جمهوری اسلامی ایران، بخشی از ستون فقرات كشور است.
از قضا این نهاد طی چند سال اخیر در چارچوب سیاستها و استراتژی دفاعی جمهوری اسلامی ایران موفق به توانمندیهای شگرفی در حوزه تسلیحات پدافندی شده است. آزمایشهای موشكهای میانبرد و دوربرد این نهاد طی چند سال اخیر و نیز مانورهای هوایی، دریایی و زمینی این نهاد همواره با واكنش شدید مقامات نظامی امریكا مواجه شده است. از این رو و مطابق این سناریو امریكا، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی كانون و هدف اصلی به شمار میرود.
چهارم. نباید از یاد ببریم كه ایالات متحده امریكا تا اوایل سال آینده مسیحی قرار است نیروهای خود را از كشور عراق بیرون بكشد. همچنین قرار است حجم نیروهای امریكایی مستقر در افغانستان به تدریج كاهش یابد. از سوی دیگر هم در عراق و هم در افغانستان حجم عملیات ضدامنیتی با افزایش چشمگیری مواجه شده است.
همزمان با این تحولات اتهامات مقامات نظامی امریكا علیه ایران مبنی بر كمك به شورشیان افغانستان و مخالفان حضور امریكا در عراق در همین ماههای اخیر افزایش بیسابقه یافته است. اگر این دادههای منطقهای را در كنار هم بگذاریم و جنجال تازه امریكا علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را به آن بیفزاییم، چشمانداز روشنی از تلاش ایالات متحده امریكا برای وحشتآفرینی در صفوف نیروهایی كه جمهوری اسلامی ایران را در میان تندبادهای سهمگین منطقهای حفظ كردند، ترسیم میشود. در واقع واشنگتن قصد دارد، بخش قابل توجهی از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را با یك شوك تبلیغاتی در موقعیت وحشت و ایستایی قرار دهد. طراحی و اعلام سناریو مربوط به عملیات ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن و كشیدن پای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ماجرا نه از جایگاه این نهاد در چشم ایرانیان میكاهد و نه تلاش این نیرو را برای تأمین بنیه دفاعی كشور متوقف میكند، بلكه این ایالات متحده امریكاست كه باید در مورد كارنامه عملكردش در منطقه پاسخگو باشد.
نویسنده
سید حسین موسوی (رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه)
سید حسین موسوی رئیس مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی آقای موسوی مسائل خاورمیانه می باشد.