اوباما و خواندن غلط جامعه
یکی از مهمترین ویژگی های عصر باراک اوباما تشدید نارضایتی سیاسی در کلیت اجتماعی آمریکا است. بخش گسترده ای از جامعه رأی دهنده بر این باور است که کاخ سفید عملکرد نامطلوبی داشته است. اصولاً بیش از هفتاد درصد مردم در نظر سنجی ها این باور را مطرح کرده اند که کشور در مسیر اشتباهی در حال حرکت است که کمتر کسی به دنبال صعود باراک اوباما به قدرت انتظار داشت در آینده آن را بشنود.
سؤالی که مطرح می شود این است که چرا جامعه به این نتیجه و باور رسیده است و به عبارت صحیح تر مشکل چیست که در دوران رهبری باراک اوباما اکثریت قاطعی این چنین تصویری تاریکی از آینده ترسیم می کنند. او به واشنگتن آمد که آن را عوض کند ولیکن پرواضح است که حتی سریعتر و به شکلی عمیق تر جزو منطق اساسی فرهنگ و جهان بینی واشنگتن شد.
او از مردم خواست که بر خلاف گذشته از آمریکای " آبی" و آمریکای " قرمز" صحبت نکنند بلکه از ایالات متحده آمریکا حرف بزنند. او قول داد که بر خلاف سنت حاکم بر سیاست آمریکا درگیر دغدغه های روزمره سیاسی در واشنگتن نخواهد شد و شاهد حیات یافتن دوران " پسا سیاست" خواهد بود . صحبت از این شد که انتخاب او به مقام ریاست جمهوری عصر جدیدی در روابط نژادی را بوجود و استفاده از انگهای نژادی برای اهداف سیاسی فرصتی برای تجلی نخواهند یافت.
رئیس جمهور دستان خود را به سوی کنگره دراز کرد تا با همکاری اعضای دو حزب بتواند بر مشکلات جامعه که مهمترین آن معضلات اقتصادی است غلبه کند. فراوان صحبت از " تغییر" و " امید" شد. در این چارچوب بود که عصر باراک اوباما آغاز شد اما از همان آغاز دوران ریاست جمهوری مسیری به شدت متفاوت دنبال شد و شوق و شور متبلور در جامعه در مدت زمان بسیار کمی جای خود را به سرخوردگی و در نهایت به فعال شدن سیاسی خصمانه بخشی از رأی دهندگان داد. این وعده به مردم داده شد که نیاز به رهبری متفاوت در کشور است و باراک اوباما تجلی این رهبری خواهد بود.
از همان آغاز ارزیابیها و معیارهایی که به وسیله کاخ سفید مد نظر قرار گرفتند کمترین تطابق را با انتظارات شهروندان و واقعیات حاکم اجتماعی نداشتند. مشکلات عدیده ای وجود داشتند که نیاز مبرم به رهبری و هدایت از نقطه نظر شهروندان داشتند. آمریکا درگیر دو جنگ در عراق و افغانستان بود و کشور با بدترین شرایط اقتصادی بعد از رکود بزرگ اقتصادی سال 1929 روبرو شده بود. با وجود وعده رهبری برای حل معضلات و با وجود اینکه قول مبارزه همه جانبه با مشکل اقتصادی در طول انتخابات مطرح شده بود، عملکردی متفاوت بوسیله کاخ سفید به صحنه آمد.
از همان آغاز باراک اوباما در هر دو حیطه رهبری و " خواندن" جامعه به بیراهه رفت. از نظر همگان بزرگترین دغدغه مردم رکود اقتصادی بود و نیاز به این بود که تمام منابع و انرژی حکومت در این راستا بسیج شود که بیکاری بالای هفت درصد کاهش و رشد اقتصادی افزایش یابد تا افزایش بالای چهار تریلیون دلاری بدهی ملی در دوران هشت سال جمهوریخواهان کاهش یابد . اما باراک اوباما به جای تمرکز بر اقتصاد توجه را معطوف به تصویب قانون بیمه درمانی همگانی کرد. تصویب این قانون همیشه جزو خواستهای حزب دموکرات از زمان هری ترومن بعد از جنگ جهانی روم بود و لیبرالهای آمریکایی خواهان پیاده سازی این سیاست بودند که در اروپای غربی جزو بنیان های اجتماعی محسوب می شد.
باراک اوباما با توجه به اینکه اکثریت مطلق در هر دو بخش کنگره در اختیار دمکرات ها بود تلاش کرد تا با استفاده از این فرصت تاریخی این قانون را به تصویب برساند. معمولا اکثریت شصت نفری داشتن در سنای آمریکا و اکثریت مطلق در مجلس نمایندگان بطور همزمان به ندرت حاصل می شود. مهمتر اینکه باوجود اکثریت در کنگره به طور همزمان داشتن مقام ریاست جمهوری در اختیار همان حزب اکثریت در کنگره نیز کم بدست می آید. با توجه به این واقعیت بود که این تصور بوجود آمد که از این پنجره تاریخی که ایجاد شده است باید استفاده کرد و این قانون را به تصویب رساند. پس توجه معطوف به مشکل اساسی یعنی اقتصاد نشد و جای خود را به تصویب بیمه درمان همگانی داد. از سویی دیگر بر خلاف انتظاری که می رفت باراک اوباما طراحی و تصویب این قانون را در اختیار رهبران حزبی در کنگره و بالاخص نانسی پلوسی رهبر کنگره قرار داد. باراک اوباما در حاشیه قرار گرفت و نقش رهبری در سیاست گذاری و فرایند تصویب را به قوه مقننه محول کرد.
واکنشی چندان از سوی باراک اوباما به چشم نخورد و اعضای کنگره که دارای تعلقات محلی و نه ملی هستند و به شدت تحت تأثیرگروههای ذی نفع قرار دارند مسئولیت نوشتن متن قانون را به عهده گرفتند . این قانون در نهایت پس از یک سال تنها بر اساس آرای اعضای یک حزب و با حداقل آرای مورد نیاز به تصویب رسید. سرانجام آنچه حزب برای دهه ها دنبال آن بود بدست آمد اما هزینه گزافی پرداخته شد.
تصویر باراک اوباما به عنوان رهبر و تجسم وفاق ملی به شدت خدشه دار شد و او جایگاهی را که انتظار داشت به آن دست یابد و در رده رهبرانی مثل فرانکلین روزدلت و رونالد ریگان قرار بگیرد تحقق یافته نیافت. از سوی دیگر گسل سیاسی در جامعه به شدت تشدید شد به گونه ای که مهاجرت سیاسی مستقل ها در جهت مخالفت با او شکلی فزاینده یافت و نتیجه اینکه باراک اوباما تاکنون در برآوردن انتظاراتی که از او می رفت با شکست مواجه شده است.
نویسنده
حسین دهشیار (ناظر علمی)
حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.