بحران، رقابت و جنگ سه مشكل افغانستان
امروز دولت و مردم افغانستان همواره درصدد آن هستند تا با ترك صحنه هاي جنگ در كنار هم بر اساس نوعي تفاهم نسبي به حل مشكلات كشور بپردازند و با تفاهم و وحدت در عين آماده سازي زمينه براي خروج نيروهاي خارجي از كشور موقعيت حكومت ملي و نيروهاي نظامي ملي را تقويت كنند. اما به رغم اين خواست و توسل به مفاهيم متداول در سطح جهاني مثل دموكراسي، جامعه مدني، آزادي رسانه ها، قانون پارلمان، مبارزه با مواد مخدر، آزادي بيان، احزاب سياسي، حكومت داري خوب، انتخابات و بالاخره صلح در سطح ملي، همچنان اين كشور در «بحران»، «جنگ» و«رقابت» غوطه ور است. اين بحران از يك بعد از ساختار حكومت ناشي مي شود كه در چارچوب آن تضادهاي قومي مختلف فرآيند اقدامات دولت را تضعيف مي كند و نوعي رقابت ميان نيروهاي موجود در ساختار حكومت مانع تحقق خواست ها مي شود و از سوي ديگر جنگ و جور طالبان طي سال هاي گذشته همواره دولت را در مقابل يك معضل بزرگ قرار داده است. طالبان به عنوان نه يك گروه بلكه نيروهاي پيچيده يي كه ضمن سنتي بودن از نظر ايدئولوژي به شكلي مدرن و ابتكاري دست به عمليات انتحاري و عمليات ايذايي مي زند، خواستار آن است تا با ايجاد شكاف در ساختار حكومت، مردم را از دولت فعلي دور ساخته و زمينه هاي اجباري پذيرش خود را هموار كند.
حكومت افغانستان اگرچه در سطح منطقه يي و جهاني از حمايت دولت هاي مختلف برخوردار است، اما نگاهي به مواضع موجود بر سر افغانستان نشان مي دهد حتي در ميان نيروهاي متحد غربي و همسايگان نيز تفاوت نظر اساسي وجود دارد. ايران همواره خواهان آن است كه صلح در افغانستان برقرار شود و نيروهاي خارجي از آن كشور خارج شوند، اما همسايه ديگر يعني پاكستان در چارچوب هاي بسيار مشخص و پيچيده يي خواستار روابط با افغانستان است. در حال حاضر توجه به موقعيت امريكا و نقش آن در افغانستان و همچنين نقش آن در روند مذاكرات صلح حاكي از آن است كه امريكا و پاكستان درباره نقش و جايگاه پاكستان در افغانستان ديدگاه مشخصي ندارند. پاكستان از يك سو با ايجاد پايگاه دايمي امريكا در افغانستان مخالف است و در همان حال خواستار نقش كليدي تر اقتصادي در افغانستان بوده و بر اين عقيده است كه در ارتباط اقتصادي ميان افغانستان و پاكستان بايد شركت هاي اين كشور در اولويت قرار گيرند و از بعد سياسي نيز امريكا و هند بايد از روند مذاكرات كنوني ميان طالبان و دولت افغانستان كنار گذاشته شوند. پاكستان همچنين خواهان نقش كليدي تر پشتون هاي افغان در نهادهاي امنيتي افغانستان است كه اين امر خود به نوعي پشتيباني پاكستان از پشتون هاي افغانستان در مقابل اقوام ديگر مثل تاجيك ها و هزاره ها است. مجموعه اين عوامل و مشكلات داخلي و خارجي نشان مي دهد وجود «بحران»، «جنگ» و «رقابت» چه در سطح داخلي و چه در سطح منطقه يي تبعات گسترده يي دارد و يكي از نتايج ناشي از آن، افزايش قدرت نيروهاي غيررسمي و باندهاي مختلف مواد مخدر و گسترش فساد است. اگر مد نظر قرار گيرد كه مردم افغانستان مدت 30 سال همواره در جنگ زيسته و نسلي در آن در شرايط جنگ پرورش يافته اند، مي توان گفت اين رقابت ها، بحران ها و جنگ در بستر عادت مردم و زندگي روزانه آنها شكل گرفته و تداوم مي يابد. در افغانستان انفجار، كشتار، عمليات انتحاري و احساس مرتبط به آن جزو جدايي ناپذير زندگي افغان ها شده است، بنابراين دولت افغانستان براي رسيدن به روياهاي صلح و ثبات و پيشرفت بايد جسورانه در جهت مبارزه و از ميان برداشتن طالبان از يك سو و گاه تلاش فرهنگي براي ايجاد نگرش هاي جديد صلح طلبانه در ميان مردم از سوي ديگر در فرآيند حركت به آينده حركت كند. صلح زماني در افغانستان مي تواند برقرار شود كه اكثريت مردم افغانستان از اقوام مختلف و همچنين حكومت و طالبان به اين باور برسند كه مي توان سر ميز مذاكره و از طريق گفت وگو مسائل ملي را حل و فصل كرد و از ويراني بيشتر كشور جلوگيري كرد.
منبع: روزنامه اعتماد
نویسنده
علی رستمی (ناظر علمی)
علی رستمی پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه مطالعاتی رسانه و شبکه های اجتماعی در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. حوزه مطالعاتی وی مسائل خاورمیانه و مطالعات روابط بین الملل می باشد.