گزارش نشست با موضوع منابع تغییر و تداوم در سوریه
دکتر کیهان برزگر:
دوستان سلام .به پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه خوش آمدید. تشكر مي كنم كه در اين هواي گرم تابستاني تشریف آوردید. در آینده هم برنامه های بیشتری در پژوهشکده با حمایت همکاران برگزار خواهد شد که از قبل به اطلاع شما خواهد رسید. اجازه دهید چند نکته را به عنوان مقدمه ای برای بحث امروز خدمتتان عرض کنم. اهمیت موضوعات خاورمیانه شناسی روز به روز بیشتر می شود. با تحولات جدید سیاسی-اجتماعی در جهان عرب ما در حال حاضر با یک مرحله بسیار حساس از لحاظ آرايش جديد نيروهاي سياسي-اجتماعي در سطح بازيگران داخلي كشورها و بازيگران منطقه اي و فرامنطقه اي و به طور كلي شكل گيري زمينه هاي جديد توازن قدرت در منطقه روبرو هستیم. یادم هست در اوایل دهه ١٩٩٠ که فروپاشی شوروی اتفاق افتاد یک نقطه عطفی از لحاظ پژوهشی و انتخاب و تمرکز بر موضوعات جدید در رشته روابط بین الملل بوجود آمد و در واقع بسیاری از موضوعات رساله ها در زمینه منازعات قومي، ملي گرايي، توازن و خلا جديد قدرت، تغيير نقش و درجه اهميت بازيگران منطقه اي و فرا منطقه اي در مسائل منطقه اي و غيره نوشته می شدند.
اکنون هم برای همه ما فرصت خوبی است که موضوع های پژوهشي، مقالات و يا رساله های خود را در مقاطع مختلف کارشناسی ارشد و دکتری در مورد تحولات جهان عرب و آثار منطقه اي و بين المللي آن انتخاب کنیم. چون از نزدیک شاهد وقایع و ابعاد تاثیر گذاری آن هستیم. می توانیم تحولات را با تکیه بر تئوری ها و مفاهیم تجزیه و تحلیل و عملياتي کنیم و چون مسئله به منافع و امنیت ملی کشورمان هم ارتباط دارد پس بازاري خوب و خوانندگان مشتاقي هم برای انتشار پژوهش هاي خود خواهیم داشت. بنابراین طبيعي است كه پژوهشکده ما هم نقش مهمی در برگزاری به موقع اينگونه سمینارها داشته باشد و به طور تخصصی و با دعوت از اساتید و صاحبنظران موضوعات جاری و روز را بحث کند.
موضوع مورد بحث امروز "منابع تغيير و ثبات در سوریه" است. درحال حاضر همه در دنیای غرب و جهان عرب به دنبال این هستند که موضع جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات سوریه چیست ؟ این مسئله از این لحاظ مهم است که آرایش جدید قدرت در سوریه و حفظ یا عدم حفظ اتحاد یا ائتلاف با ایران نقش مهمی در تحولات آینده خاورمیانه از جمله مسائل صلح اعراب و اسرائیل، تاثیرات بر روندهای سیاسی-امنیتی منطقه ای، برنامه هسته ای ایران، آینده حضور بیگانگان در منطقه و و کلا آرایش نیروها خواهد داشت.
به همین دلیل نگاه غرب و آمریکا نسبت به تحولات سوریه در مقایسه با سایر نقاط جهان عرب مثلا لیبی بسیار متفاوت است. نگاه به لیبی بیشتر مبتنی بر تفکر اروپایی، حفظ ارزش های غربی و مسائل حقوق بشری است. اما نگاه به سوریه یک نگاه آمریکایی و با برنامه برای تامین منافع حیاتی آمریکا است.
امروز فرصت خوبی است که به صحبت های صاحبنظران این حوزه گوش کنیم. در جلسه امروز جناب آقای دکتر احمدی استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر ارشد این پژوهشکده که سالهای طولانی در مورد جریان های سیاسی-مذهبی در جهان عرب تحقیق کرده اند در مورد تحولات مربوط به احزاب اسلامی و جایگاه آنها در آرایش قدرت سوریه بحث می کنند. سپس جناب آقای آجرلو که متخصص مسائل ژئوپلتیک قدرت و ساختار سیاسی در منطقه هستند و در حال حاضر دانشجوی دکتری در یکی از دانشگاههای لبنان هستند و مرتبا در منطقه حضور داشته اند در مورد تحولات سوریه در اين زمينه بحث خود را ارائه می دهند. جناب آقای مهتدی از صاحبنظران بنام مسائل جهان عرب هم ضمن اینکه مدیریت جلسه را بر عهده دارند به طرح دیدگاهها و تجربيات خود از ماهيت تحولات سوريه و سناريوهاي احتمالي می پردازند.
نهايتا همه شما عزیزان را تشویق می کنم که به صورت فعال در فعالیت ها و برنامه های پژوهشی مرکز به خصوص در زمینه نوشتن مقاله و نقد کتاب مشارکت فعال داشته باشید. پژوهشکده مطالعات خاورمیانه كه در حال گسترش فعاليت هاي خود است می تواند محل خوبي براي بيان ديدگاههاي علمي و سياستگذاري بوده و نقش مهمي در پیشرفت علمی و پژوهشی همکاران و دانشجویان رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل ايفا كند. من به آینده بسیار خوشبین هستم و مطمئنم که کیفیت سمینارها افزايش مي يابد. با سپاس مجدد از حضور تمامي دوستان.
دکتر حمید احمدی:
اسلام گرایان و رویدادهای سوریه
نقش اسلام گرایان سوری در رویدادهای اخیر سوریه نیز همانند نقش سایر اسلام گرایان عربی در رویدادهای موج سوم بیداری عرب (بهار عربی) مسأله برانگیز بوده است. هر چند که در مقایسه با اخوان المسلمین مصر و اردن، جایگاه و موضع اسلام گرایان سوریه در رویدادهای این کشور کمتر شناخته شده است، اما بدین مفهوم نیست که اصولاً اسلام گرایان جایگاه محکمی در سوریه نداشته اند. ضعف حضور اسلام گرایان در سوریه را باید در درجه نخست ناشی از سیاست های دولت سوریه در چهار دهه اخیر جستجو کرد. فشارهای گسترده حزب بعث سوریه بر اخوان المسلمین در سالهای دهه 1980 که منجر به از بین رفتن بسیاری از کادرها و برخی از رهبران آن شده در دهه 1990 نیز به گونه ای دیگر ادامه پیدا کرد. در سالهای دهه 1990 برخی از کادرهای باقی مانده رهبری جنبش اسلامی سوریه بر اساس پیشنهاد عفو عمومی دولت وارد سوریه شدند اما بتدریج تحت فشارهای نظامی و سیاسی دولت حافظ اسد از میان رفتند.
نکته مهم دیگری که اشاره به آن ضروری است این است که هر چند امروزه در مقایسه با مصر و لبنان، سوریه جایگاه قابل توجهی در عرصه های فکری در جهان عرب ندارد، اما این بدان مفهوم نیست که سوریه به لحاظ تاریخی دچار فقر اندیشه ای و سیاسی بوده است. باید به این واقعیت مهم اشاره کرد که سوریه در دو قرن اخیر کانون مهم زایش فکری در جهان عرب بوده است و این نقش را می توان در رابطه با سه جریان عمده فکری معاصر عربی، یعنی اندیشه ناسیونالیستی، اسلام گرایی و چپ مشاهده کرد.
عمده ترین اندیشمندان فکری ناسیونالیسم عرب یعنی ساطع الحصری، میشل عفلق و زکی الارسوزی اهل سوریه بوده اند. در عرصه اسلام گرایی نیز می توان به جایگاه عبدالرحمن کواکبی و محمد شید رضا که هر دو اصل سوریه بودند، اشاره کرد. در عرصه چپ نیز سوریها به لحاظ فکری و سازمانی پیشتاز چپ گرایی عربی بوده اند. نه تنها خالد بکداش رهبر حزب کمونیست سوریه، مرشد اصلی کمونیست های عرب بود، بلکه اصولاً سوسیالیسم عرب نیز بیشتر زاییده اندیشه حزب بعث و رهبر آن میشل عفلق بود.
با این همه، سلطه نظامهای اقتدارگرا در سالهای دهه 1960 به بعد، جریان های فکری و سیاسی این کشور را به حاشیه برد. اخوان المسلمین سوریه پس از اخوان مصر، قوی ترین جنبش اسلامی جهان عرب بود واصولاً تحت تأثیر اندیشه های حسن البنا بنیانگذار اخوان مصر رشد کرد. قیام طرفداران اخوان علیه حکومت بعث در سال 1982، که رژیم را در آستانه یک چالش بزرگ نظامی- سیاسی قرار داد، آغاز ضعف این جنبش نیز بود. بسیاری از کادرهای گرده در جریانهای سرکوب های دهه 1980 و دهه 1990 از میان رفتند و اخوان المسلمین پس از آن نتوانست هرگز موقعیت گذشته را بدست آورد.
از سوی دیگر هر چند که اخوان المسلمین سوریه در مقایسه با مصر و اردن، رادیکالترین شاخه اخوان در جهان عرب بشمار می رفته و سیاست های دولت بعث این گروه را همیشه در موضع تدافعی و عملیاتی قرار داده است، اما این بدان مفهوم نیست که اخوان المسلمین سوریه دچار دگرگونی های فکری و سیاسی نشده است. وجود برخی از اندیشمندان اخوان سوریه، بویژه عصام عطار، باعث شده است تا اخوان المسلمین سوریه نیز از اندیشه های معتدل و میانه رو دور نماند. در واقع می توان گفت که رهبران اخوان المسلمین سوریه از همان سالهای دهه 1990 در پی دگرگونی سیاست های خود بودند و بر همین اساس پیشنهاد حافظ اسد را برای عفو عمومی وکنار گذاشتن خط مشی مسلحانه پذیرفتند.
امروزه نیز اخوان المسلمین به رهبری صدرالدین بینونی همانند سایر اسلام گرایان جهان عرب بر میانه روی و اعتدال تأکید کرده و از حرکت های مردمی اخیر پشتیبانی کرده است. اخوان سوریه نیز همانند اخوان المسلمین مصر و جنبش النهضه تونس در صدد است یا در کنار حمایت از حرکت های مردمی کنونی، خود را برای دوران پس از حکومت اقتدارگرایانه فراهم سازد. به همین دلیل است که بینونی رهبر اخوان سوریه، در گفتگوهای تازه خود با رسانه های غربی تأکید کرده است که اخوان المسلمین در صدد برپایی حکومت اسلامی نیست بلکه از یک حکومت دمکراتیک پشتیبانی می کند.
سیاست های بشار اسد نیز در برابر اسلام گرایی و دگرگونی های سیاسی پس از پایان جنگ سرد قابل توجه بوده است. در واقع بشار اسد بازی پیچیده چند جانبه ای را در رابطه با اسلام و اسلام گرایی بازی کرده است. این بازی پیچیده مخاطبان گوناگون داشته است که از همه مهمتر می توان به اسلام گرایان، جهان غرب و جامعه سوریه اشاره کرد. سیاست بشار اسد در رابطه با اسلام گرایی، کاستن از نفوذ اسلام گرایان رادیکال و تقویت نیروهای اسلام گرای میانه رو در درجه نخست، و نیروهای مذهبی غیر سیاسی در درجه دوم بوده است. در این رابطه، اسد جامعه مذهبی سوریه را نیز هدف قرارداده است تا یک چهره طرفدار ارزشهای معنوی اسلامی از خود ارائه داد.
در دهه گذشته بشار اسد با ساختن بیش از 80هزار مسجد در سراسر سوریه و تقویت نمادهای مذهبی و شعارهای اسلامی در راه رسیدن به هدف مورد نظر تلاش کرده است. اسد با برپایی "بنیاد اسد برای حفظ قرآن کریم " از یکسو و براه اندازی مدارس مذهبی دولتی برای آموزش شریعت اسلامی از سویی دیگر، درصدد منزوی کردن اسلام گرایان بوده است. تا کنون حدود 600 مدرسه شریعت در مناطق گوناگون سوریه ساخته شده، و مجوز براه اندازی 22 موسسه آموزش عالی اسلامی نیز صادر شده است.
بشار اسد همچنین با اعمال فشار بروی سکولارهای سوریه در صدد جلب نظر نیروهای مذهبی کشور بوده است. لغو کنفرانس سال 2010 درباره سکولاریسم و دستگیری بنیل فیاض روشنفکر سکولار سوریه در همین راستا صورت گرفت. از سویی دیگر بشار اسد، در سالهای پس از سرنگونی نظام بعث در عراق، سوریه را به گذرگاه ورود داوطلبان عرب و رادیکالهای اسلامی به عراق تبدیل کرده است. این سیاست نیز در راستای رهایی از دست رادیکالهای اسلام گرای متمایل به القاعده در پیش گرفته شده بود. در حالیکه دولت سوریه مشوق عمده ورود اسلام گرایان رادیکال به عراق از راه سوریه بوده، از بازگشت همین نیروها به سوریه جلوگیری می کرده است.
اعمال فشار بر نیروهای رادیکال اسلام گرای سوری همچون "جندالشام برای آزادی و جهاد"، در راستای سیاست جذب دیدگاه مثبت غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا صورت می گرفته است. این سیاست سرکوب که شامل در هم کوبیدن فتح الاسلام شاخه لبنانی القاعده نیز می شد، با اعمال فشارهای غرب بر سوریه در رابطه با حقوق بشر و مساله اعراب و اسرائیل همزمان می شده است. در واقع بشار اسد در صدد بوده است تا نشان دهد که سوریه نیز همانند غرب و سایر کشورهای غرب قربانی رادیکالیسم پیروی القاعده می باشد و باید از حمایت غرب برخوردار شود. به همین دلیل بوده است که رسانه های دولتی سوریه از رادیکالهای اسلامی و سرکوب آنها به عنوان " نابودی حلقه های تروریستی" یا " حلقه های تکفیری" و نظایر آن یاد می کنند. ممنوع کردن پوشش صورت زنان(نقاب) در دانشگاههای سوریه نیز در راستای جلب نظر غرب صورت گرفته است.
با این همه و با وجود همه این سیاست ها برای جلب نظر مسلمانان سوریه و نیروهای اسلامی میانه رو، اسلام گرایان نیز با بهره گیری از این فضا در صدد رخنه در نهادهای گوناگون اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی سوریه بوده اند. افزایش نفوذ اسلام گرایان در جامعه سوریه باعث شد تا جلال العظم روشنفکر سکولار چپ سوریه اسلام گرایان را به در پیش گرفتن روش" گرامشی گرایانه" برای رخنه در نهادهای جامعه سوریه متهم کند.
در واقع می توان گفت که سیاست های رسمی دولت بشار اسد برای میدان دادن به نیروهای مذهبی غیر سیاسی و یا حداکثر به اسلام گرایان میانه رو به نفع او تمام نشده است. موضع گیری انجمن علمای مسلمان سوریه در اجلاس اخیر استانبول علیه دولت اسد، نمونه آشکار این ناکامی بوده است. حمایت اسلام گرایان مصری و اردنی و نیز سازمانهای اسلامی اروپا از قیام و اعتراض سوریها در شهرهای گوناگون این کشور، نشانه استراتژی کلی اسلام گرایان میانه روی جهان عرب برای از میان برداشتن سیاستمداران قدیمی و رژیم های کهن عربی می باشد.
آقای محمد علی مهتدی:
نکاتی درباره اوضاع سوریه
همکارم آقای دکتر احمدی مطالب اصلی را بیان کردند ولذا بنده به عنوان کسی که سالها در منطقه زندگی کرده و تحولات را از نزدیک و با دقت دنبال می کند،چند نکته را در تکمیل مطالب ارائه شده به عرض می رسانم:
1- نکته اول مربوط به اهمیت جایگاه سوریه درنظام منطقه ای است. قبل از رویدادهای منطقه وبروز انقلابهای مردمی،ما در نظام منطقه ای شاهد دو محور مشخص بودیم. یک محور معروف به" محور اعتدال "یعنی کشورهایی که سیاست خارجی خود را در چارچوب استراتژی منطقه ای غرب وبطور مشخص ایالات متحده آمریکا تعریف کرده بودند.اینها عبارت بودند از مصر،عربستان سعودی واردن به اضافه تونس، مراکش وچند کشور دیگر خلیج فارس .درمقابل این محور، مجموعه ای از کشورها و نیروهای مقاومت قرار داشتند که خود را "محور مقاومت"یا "پایداری" می خوانند که عبارتند از ایران، سوریه، مقاومت اسلامی در لبنان و فلسطین.به این محور می توان عراق را نیزاضافه کرد. ترکیه و قطروالجزایر نیز جایگاهی بین این دومحور داشتند.سوریه درمحور مقاومت جایگاه ویژه ای دارد چرا که نقش حلقه اتصال بین جمهوری اسلامی ایران و عراق با مقاومت اسلامی درلبنان وفلسطین را بازی می کند.در آن جنگ برنامه ای که بادقت طراحی شده بود این بود که پس از نابودکردن مقاومت در لبنان، نیروهای ناتو در این کشور حضوریابند و سوریه بین گاز انبر نیروهای غربی موجود درعراق ولبنان قرارگیرد و ارتباطش با ایران قطع شود. در این صورت رژیم بشاراسد دو راه بیشتر نداشت یا باید به محور آمریکا می پیوست ویا اینکه با فشار نظامی سرنگون می شد. ایران نیز با از دست دادن بازوهای منطقه ای خویش بناچار باید به درون مرزهای خود برمی گشت و در محاصره قرار می گرفت که البته درچنین شرایطی حمله نظامی به ایران مخاطرات زیادی در رابطه با امنیت اسرائیل دربرنداشت. درهمان زمان نظرسنجی های به عمل آمده نشان داد که آقای سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان، محبوبترین شخصیت درجهان عرب بویژه درمصر است. این بدان معنی بود که ملت های عرب طرفدار مقاومت هستند وباز یافتن کرامت ملی آنان که در نتیجه سیاستهای رژیم های وابسته به آمریکا زیر پا له شده است مهمترین هدف آنان است. با بروز انقلاب ها در جهان عرب این خطر برای غرب وجود داشت که در صورت موفقیت این انقلابها، کشورهای جدیدی بویژه مصر، به محور مقاومت بپیوندند واین به معنی شکست کامل استراتژی آمریکا درمنطقه و تهدید جدی امنیت اسرائیل بود. بنابراین غرب که در مورد تونس و مصر غافلگیر شده بود کوشید بر موج حرکتهای مردمی سوار شود تا بتواند آن را در جهت منافع خود و حفظ امنیت اسرائیل کنترل کند. این وضعیتی است که ما اینک در تونس، مصر، لیبی و یمن شاهد آن هستیم.
ازسوی دیگر، اسرائیل پس از امضای موافقتنامه کمپ دیوید با مصر در1978 همه توان خود را در جهت امن کردن "جبهه شرقی" بکاربرده بود.حمله به لبنان در1982 واخراج مقاومت فلسطین ازلبنان اوج اقدام در این جهت بود، اما با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و پدید آمدن مقاومت جدیدی در لبنان که به مراتب شدیدتر و مصمم تر از سازمانهای مقاومت فلسطین بود همه معادلات و محاسبات را درهم ریخت و "جبهه شرقی" نه فقط خنثی نشد بلکه به عنوان تهدید بزرگی برای امنیت اسرائیل خود را نشان داد.
2-پدیده شناسی در بحران سوریه
با این مقدمات می بینیم که آنچه در سوریه رخ میدهد با آنچه در دیگر کشورها ی عرب رخ داده بسیار متفاوت است. درست است که مردم سوریه از شرایط پلیسی وفشار دستگاه های امنیتی و فساداقتصادی رنج می برند اما درمقابل، رژیم حاکم بر سوریه با توجه به نقش منطقه ای که بازی می کند در جبهه مقاومت علیه طرحهای آمریکا و اسرائیل افتخاراتی برای ملت سوریه و ملتهای عرب آفریده است واز مشروعیت ناشی از مقاومت برخورداراست واز این نظر با رژیمهای بن علی در تونس و حسنی مبارک در مصر بسیار متفاوت است. ضمن اینکه شخص دکتر بشاراسد در یک دهه اخیراقدامات موثری درجهت بهبود وضع اقتصادی و نوگرایی در دستگاه های حکومتی به عمل آورده ومحبوبیت فراوانی بویژه بین جوانان در سوریه دارد. حتی خانم نانسی پلوسی، رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا که به همراه اسد در خیابانهای دمشق و قهوه خانه های جبل قاسیون گردش کرده بود وشاهد رفتار صمیمی اسد با مردم بود تعجب کرده بود که این شخص نمی تواند یک دیکتاتور باشد.خود اسد نیزدر مصاحبه ای با روزنامه معروف وال ستریت جورنال تاکید کرده بود که آنچه در مصر روی داده در سوریه رخ نخواهد داد زیرا مردم و رژیم سوریه در جبهه مقاومت علیه اسرائیل قراردادند. خود بنده در نیمه ی اسفند ماه گذشته که در کنفرانسی در قطرپیرامون انقلاب های جهان عرب شرکت کرده بودم بارهاروی همین نکته تاکید می کردم و بسیاری از شرکت کنندگان دیگر نیز همین نظر را داشتند اما چند نفری که از لندن و پاریس آمده بودند آهسته به بنده که گفتند زیاد خوشبین نباشم زیرا بزودی در سوریه نیز حرکت اعتراضی آغاز خواهدشد.
3-دلایل وشواهد زیادی وجود دارد که نشان می دهد آنچه در سوریه رخ می دهد بخش اعظمش برنامه ریزی خارجی است. شاید حدود 20 درصد مربوط به خواسته های مردمی باشد اما 80 درصد از خارج از کشور سرچشمه می گیرد. اگر بخواهم همه این شواهد راذکرکنم زمان زیادی می طلبد لذا صرفاً به چند مورد اشاره می کنم.
ازچندین ماه پیش آمادگی هایی از سوی برخی از کشورهای خارجی بویژه کشورهای هم مرز با سوریه در جهت ایجاد امکانات ارتباطی موبایل و اینترنت و تلفن های ماهواره ای ایجاد شده بود و حتی چند مهندس استونیایی در مرز لبنان و سوریه ربوده (یا بازداشت) شدند درحالیکه بطورمخفیانه سرگرم نصب آنتن های رله ارتباطات موبایل و اینترنت از داخل سوریه به خارج بودند.
نقش کشورهایی مانند اردن، ترکیه وعربستان سعودی در مساله سوریه بسیار آشکار است. بنابر اطلاعات موجود افرادی که از خاک اردن به منطقه درعا واز خاک لبنان به منطقه حمص نفوذ کرده بودند ماموریت های خاصی را انجام می دادند. عربستان سعودی با صرف هزینه بسیار گروه های سلفی را بویژه در حمص و حماه بسیج کرده است.نقش ترکیه در ارتباط با اخوان المسلمین و نیز اجلاس های معارضان در آنتالیا و استانبول و سپس در منطقه مرزی جسرالشغور با انتاکیه قابل انکار نیست.
بی جهت نیست که تظاهرات اعتراض آمیز در روستاها و شهرهای مرزی صورت می گیرد در حالیکه در شهرهای مرکزی بویژه در حلب و دمشق چندان خبری نیست. درمورد اردوگاه آوارگان سوری در خاک ترکیه، قابل ذکر است که حتی قبل از حوادث جسرالشغور که طی آن افراد مسلح سلفی حدود 120 نفر از نیروهای پلیس و امنیت سوریه را قتل عام کردند،ترکیه از پیش چادرهای لازم برای ایجاد اردوگاه را آماده کرده بود. البته منابع دولت سوریه معتقدندقراربوده است این اردوگاه در داخل خاک سوریه ایجاد شود و چنین طرحی در مرز جنوبی "درعا" نیز وجود داشته و حرکت ارتش سوریه و استقرار در منطقه مرزی باعث شکست این طرح یعنی حرکت از پیرامون به مرکز برای سرنگونی رژیم،شده است.
4-انگیزه ها
توجه به انگیزه ها در حرکت مردمی بسیار مهم است. جامعه سوریه را نمی توان با جوامع تونس و مصر مقایسه کرد.در سوریه بافت اجتماعی بیشتر عشیره ای است و طبیعی است که درخواست دموکراسی آنطور که معارضان سوری ساکن اروپا مطرح می کنند نمی تواند انگیزه ای برای حرکت عشایر باشد. آنچه جامعه عشایری در سوریه درخواست می کند بیشتر بهبود وضع معیشتی، اجرای پروژه های توسعه ای، کوتاه کردن دست نیروهای امنیتی و مبارزه با فساد اقتصادی و رشوره خواری است. محافل روشنفکری در داخل سوریه نیز همین درخواست ها را دارند به اضافه درخواست برای آزادی بیان، آزادی مطبوعات و آزادی احزاب و انتخابات آزاد که البته رژیم سوریه هم این در خواستها را پذیرفته و برخی از آنها را بصورت لایحه قانونی در آورده است. با این حال ادامه اعتراضات نشان می دهد که اولاً برخی از معترضان در پی اصلاحات نیستند و به کمتر از سرنگونی رژیم قانع نمی شوند .ثانیاً: اشتباه رژیم در سرکوب بیرحمانه و غیرمنطقی بویژه در منطقه "درعا" که خود ناشی از غرور و اعتماد به نفس بیجای نیروهای امنیتی بود، خود زمینه خشم آگینی را فراهم کرده و انگیزه جدیدی برای مخالفت بارژیم شده.به همین دلیل با توجه به سطح بالای خشونت وبالا رفتن تلفات، برخی ازتحلیل گران معتقدشده اند که رژیم سوریه پل های بازگشت را خراب کرده که البته این نتیجه گیری جای بحث وتفحص دارد.
5-موضع جموری اسلامی ایران
تبلیغات زیادی در شبکه های ماهواره ای و اینترنت به عمل آمده مبنی بر اینکه ایران و حزب الله لبنان در سرکوب تظاهرات در سوریه دست دارند. این تبلیغات نادرست و برخاسته از توطئه آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای عربی است که از محور مقاومت و دستاوردهای آن عصبانی هستند به راههای مختلف می کوشند به روابط ایران و سوریه ضربه بزنند. البته جمهوری اسلامی ایران آشکارا از دولت سوریه حمایت می کند و این به معنی حمایت از رژیم در برابر مردم نیست بلکه در برابر توطئه خارجی است که آثار آن در همه جا به چشم میخورد وبنده نیزاشاراتی داشتم . اما درنوع رابطه رژیم سوریه با مردمش به خود سوریه مربوط می شود و جمهوری اسلامی ایران در آن دخالت نمی کند. ضمن اینکه برخی از رژیم های عرب وکشورهای غربی پیام هایی به بشار اسد می رسانند که اگر ارتباط خود را با ایران و حزب الله ومقاومت فلسطین قطع کند آنها حفظ رژیم را تضمین می کنند.معلوم می شود که محور مقاومت هدف است نه سرنگونی یک رژیم دیکتاتوری، آنطور که شعار را می دهند.
6- این وضعیت به کجا می رود؟
دوستان سناریوهای مختلفی را مطرح کردند اما بنده فکر می کنم که اکثر این سناریوها واقعی نیستند. رژیم سوریه از راه تظاهرات خیابانی آن هم در شکل محدود کنونی در شهرهای کوچک و روستاها سرنگون نمی شود، ضمن اینکه رویارویی کنونی بین دو محور پیرامون موقعیت سیاسی سوریه یک رویارویی سرنوشتی است نه کسب امتیاز در میدان حریف و بده بستان های سیاسی. مساله بودن یا نبودن مطرح است و سرنوشت منطقه خاورمیانه و قلب جهان اسلام.
ازسوی دیگر معارضان رژیم، چه در داخل و چه در خارج سازمان یافته نیستند و اهرم های لازم برای در دست گرفتن قدرت را در اختیار ندارند. تنها گروه سازمان یافته اخوان المسلمین بویژه در شهر حماه و تاحدودی سلفی ها در حمص هستند.اما بازیگران خارجی با وجود تفاهمی که بین آمریکا و اخوانی ها در منطقه از طریق ترکیه پدید آمده همچنان نسبت به رژیم جایگزین دچار تردیدند.
درآمریکا و اسرائیل دو نظر وجود دارد: یک نظر که همچنان با تردید به اوضاع می نگرد و از عواقب سقوط رژیم سوریه و امکان گسترش عملیات تروریستی و نابسامانی در هراس است و به اخوانی ها اعتماد نمیکند. ونظر دیگر که بیشتر ازمحافل نومحافظه کار سرچشمه می گیرد، اصولاً خواهان هرج و مرج است و معتقد است که در یک فضای "هرج و مرج خلاق" می توان مرزهای سایکس-پیکو را تغییر داد و مهندسی جدیدی را در خاورمیانه به هدف حفظ منافع غرب و امنیت اسرائیل اعمال کرد. تا جاییکه بنده اطلاع دارم هنوز طرفداران این دو دیدگاه در آمریکا و اسرائیل به توافق کاملی نرسیده اند و تضادهایی که در اظهار نظرها و موضع گیری های مسئولان آمریکایی دیده می شوند ناشی از همین امر است.
در بحث سناریوهای احتمالی این را نیز باید ذکر کنیم که امکان دخالت نظامی غرب در سوریه وجود ندارد زیرا به احتمال قوی چنین دخالتی به یک جنگ منطقه ای منجر می شود که آمریکا و اسرائیل از آن پرهیز می کنند.بنابراین احتمال ادامه این وضعیت تا مدت زمانی طولانی وجود دارد، ضمن اینکه احتمال موفقیت رژیم در کنترل اوضاع رانیز نمی توان از نظر دور داشت بویژه که دولت سوریه دستاوردهایی نیز داشته است که مهمترین آنها بطور فهرست وار عبارتند از:پیشبرد اصلاحات و آماده کردن لوایح قانونی بویژه در مورد آزادی احزاب و مطبوعات، تفاهم با احزاب کردی در شرق کشور و خروج آنها از جرگه معارضان، آغاز گفتگو با جناح های معارض داخلی و ایجاد شکاف در معارضان خارج و چند مورد دیگر که به دلیل کمبود وقت از شرح و بسط آن خودداری می شود. درحال حاضر به نظر می رسد که تظاهرات مسالمت جویانه شکل رویارویی مسلحانه را گرفته و این شکل جدید اخیراً در دیرالزور، حمص و حماه آشکارا دیده شده و بدیهی است که این امر استفاده از ارتش برای آرام کردن اوضاع در نقاط یاد شده را توجیه می کند. نکته قابل توجه در این جا این است که تحرکات کنونی اخوانی ها و سلفی ها در حماه و حمص نشان می دهد که دیدگاه های تکفیری به عنوان مهمترین انگیزه وارد صحنه شده که این خود تاثیر منفی روی گروههای خواستار اصلاحات سیاسی می گذارد و خطر کشمکش های فرقه ای در منطقه را افزایش می دهد.
آقای حسين آجورلو:
تحولات سوریه و تغيير در ژئوپولتيك خاورميانه
وقتي محمد البوعزیزی در شهر "سیدی بوزید" دست به خودسوزی زد شاید نمی دانست که چه آتشی به جان خاورمیانه و شمال آفریقا و حتی دنیا انداخت . با سقوط دو رژیم حاکم عربی مهم در شمال آفریقا که سالها سکان اداره این کشورها را بر عهده داشتند به نوعی ژئوپولتيك منطقه را به هم ریخت و هر روز بر ابعاد آن افزوده شده است و امروز شاهد مشكلات در سوريه هستيم. در این میان قدرتهای منطقه ای و بین المللی که در ابتدا به دلیل سرعت وقایع به نوعی به بن بست مدیریت بحران رسیده بودند و کم کم به فکر اقدام و مدیریت انقلاب ها افتادند تا از این قافله تغییرات در منطقه خاورمیانه بی نصیب نباشند و به بازنده تبدیل نشوند.
سیاست خارجی در يک تحليل از رابطه بين اهداف و مقاصد سياسي تشکیل شده است، سياست خارجي يک کشور، حاصل تعامل محيط عملياتي و محيط رواني آن است. منطقهاي كه از زمانهاي گذشته از نظر كشورهاي مختلف بالاترين منظر ژئوپوليتيك و ژئواستراتژيك را داشته و همچنان دارد، منطقه خاورميانه است. ژئوپوليتيك سوریه به گونهای است که جایگاهی استراتژیک به این کشور بخشیده است زیرا باعث قرار گرفتن آن در نقطه اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا گردیده و سوریه را در میان اروپای صنعتی و خاورمیانه قرار داده است. اهميت سوريه براي قدرتهاي منطقهاي و بينالمللي عبارتند از:
1. مركزيت سوريه به لحاظ استراتژيك، در خاورميانه؛
2. پيوند سوريه با درگيريهاي اعراب و اسرائيل؛
3. احساس خطر از ناحيه اسلام سياسي وبنيادگرا در كشورهاي منطقه و روند روزافزون آن.
لازم به ذكر است تركيب موقعيتهاي چندگانه متمايز در زيرساختار منطقه براي سوريه است كه باعث به وجود آمدن وضعيتي ممتاز، حساس و در عين حال خطرناك براي اين كشور ميشود. اين وضعيت از يك طرف تضميني براي امنيت، ثبات و رشد اقتصادي است و از طرف ديگر در بردارنده ناامني، بيثباتي و عقيم ماندن فرصتها و ظرفيتها است. با توجه به شرايط اين منطقه از لحاظ امنیتی سوريه ها با چالشهايی مواجه هستند كه البته بخشي از اين چالش ها از خارج بر آنها تحميل شده اما بخشي ديگر آن ناشي از درك نادرست همسايگان از یکدیگر است که هریک از این کشورها دیگری را تهدید برای خود تلقی میکند.
دلایل شروع اعتراضات سوریه:
انقلاب های عربی و آغاز خیزش عربی
نظام اقتدارگرا
حکومت اقلیت بر اکثریت
وجود مشکلات طایفهای
رشد روز افزون اسلامگرایی
حمایت از سقوط حکومت سوریه از طرف جریان محافظه کار
حمایت از سقوط حکومت سوریه از طرف اسرائیل و غرب
مشکلات بین نیروهای امنیتی، خاندان اسد و نظامی
نقش رسانههای منطقهای و بینالمللی
نقش اینترنت
مسلح شدن برخی از گروهها
علت اهمیت سوریه در سیاست خارجی ایران
تنها همیپمان منطقهای ایران:
همسویی سیاستهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی
پل بین گروههای مقاومت و ایران
حمایت از مقاومت فلسطینی و لبنانی
ژئوپولیتیک خاص سوریه در منطقه خاورمیانه
راهکارهای کنترل بحران سوریه
سیاست مشت آهنین
انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی سریع و محسوس
امنیتی کردن فضای سیاسی
انتقال قدرتبه یکی از همفکران اسد
ایجاد گفتگو ملی و توافق با همه طوایف، قبایل و عشایر
کنترل بیشتر مرزهای سوریه با اردن، عراق و اردن
اخذ کمکهای اطلاعاتی و امنیتی از کشورهای همسو
انجام اقدامات اطلاعاتی برای جلوگیری از ائتلاف اپوزیسیون در داخل و خارج
سناریوهای آینده سیاسی سوریه
بقای رژیم فعلی سوریه
روی کار آمدن لیبرالها و طرفداران غرب
روی کار آمدن سلفیهای تندرو
روی کار آمدن حکومتی نظامی
روی کار آمدن حکومت همسو جریان محافظ کار منطقه
تجزیه سوریه
جنگ داخلی و طایفه گرایی و لبنانیزه شدن
وارد شدن جنگ خارجی برای وحدت ملی
قدرتهاي منطقهاي و بينالمللي در تحولات سوريه
بازيگر |
تواناييها |
محدوديتها |
اهداف در منطقه |
وضعيت مطلوب در سوريه |
ايالات متحده آمريكا |
ابر قدرت چند بعدي |
وجه مخدوش در خاورميانه و درگير شدن در دو جنگ منطقه ای |
حفظ هژموني و صلح اعراب و اسرائيل و مبارزه با اسلام سياسي و بنيادگرا |
خارج شدن سوريه از جريان مقاومت و حكومت طرفداران غرب |
عربستان سعودي |
قدرت مالي |
مديريت سنتي و عدم پويايي در تصميم گيري |
حفظ جريان محافظه كار و محدوديت در نقش ايران |
خارج شدن سوريه از جبهه ايران و حكومت همسو با جريان محافظه كار |
ايران |
قدرت امنيتي و نظامي و گروههاي مقاومت |
تحريم و ضديت سران كشورهاي منطقه |
حفظ جريان مقاومت و كم كردن نقش آمريكا |
حفظ وضع موجود در سوريه |
اسرئيل |
قدرت امنيتي و نظامي |
عدم مشروعيت و عداوت افكار عمومي منطقه |
به دست آوردن مشروعيت و امنيت و از بين بردن مقاومت |
ضعيف شدن سوريه و روي كار آمدن حكومت طرفدار غرب |
تركيه |
قدرت نرم |
عدم تجربه به دليل سالها دوري از خاورميانه |
به دست آوردن نقش سابق خود و ايجاد عثمانيسم اقتصادي |
ثبات در سوريه با اسد يا بي اسد براي عدم سرايت به داخل تركيه |