اعتبار نظامی گری در عصر باراک اوباما

سیاست خارجی آمریکا در دوران باراک اوباما ویژگی هایی را به صحنه آورده است که شاید بیان آنها در زمان تلاش او برای کسب کلید ورود به کاخ سفید کمتر مورد توجه قرار می گرفت. در سال 2008 این نظریه بسیار شایع بود و تقریباً یک اجماع نظر جهانی در بین علاقمندان به سیاست خارجی وجود داشت که عصر باراک اوباما شاهد آمریکایی خواهیم بود که خصلت نظامی کمتری را وارد عرصه اقدامات خود خواهد کرد و حضور نظامی فعال کمتری در جغرافیاهای گیتی خواهد داشت. صحبت از این بود که شاهد تغییر در ماهیت سیاست خارجی آمریکا خواهیم بود. این نگاهی بود که بالاخص در خاورمیانه عربی به شدت رواج داشت. در این منطقه به جهت اینکه روشنفکران از ماهیت ملی کمتری برخوردارند و درک تحلیلی کمتری نسبت به ماهیت سیاست خارجی آمریکا دارند و در نهایت اینکه به شدت به رسانه های غربی برای کسب خبر و بدون دید انتقادی وابسته هستند صحبت از آمریکای متفاوت رواج فراوان و اقبال روشنفکرانه فزونتری را داشت . اما در طول دو سال و اندی که از حضور باراک اوباما بر سریر قدرت گذشته است به راحتی می توان مشاهده کرد که تا چه میزان تحلیل ها و ارزیابی ها اشتباه و غیر معتبر بوده است.

 

باراک اوباما در شرایطی که قادر بود مجوزهای بین المللی برای پیاده سازی اهداف آمریکا را بدست آورد و تلاش گسترده برای رسیدن به آن انجام می داد در حالیکه حکومت قبلی تلاش کمتری در این رابطه انجام داد . اما چون دولت قبلی چندان اعتقادی به ارگانهای بین المللی نداشت در عوض این کمبود را با مجوز گرفتن از ساختارهای داخلی و به عبارت صحیح تر کنگره آمریکا جبران کرد. از نظر آنان آنچه مطرح است حمایت قانونگذاران داخلی است نه توجه به حمایت دولتهای خارجی در ارگانهای بین المللی . در شرایطی هم که به دست آوردن موافقت بین المللی و یا دولت های خارجی برای پیاده کردن سیاست ها امکان پذیر نبوده است دولت باراک اوباما نقض حاکمیت ملی کشورها را کاملاً منطقی و توجیه پذیر یافته است. به طور مثال در حمله به لیبی، آمریکا به سازمان ملل مراجعه کرد و درخواست گرفتن مجوز برای تهاجم نظامی به این کشور برای محافظت از جان بیگناهان را ارائه داد. اما در مورد مبارزه با طالبان و اعضای القاعده که در مناطق شمال غربی کشور پاکستان مسکن گزیده اند دولت آمریکا با نقض مداوم حاکمیت ملی پاکستان سعی در اجرای سیاست های خود دارد. مهمتر از همه اینکه آمریکا در مبارزه با اعضای طالبان و القاعده به جهت اینکه از هواپیماهای بدون سرنشین استفاده می کند تعداد بی شماری از بیگناهان را نیز از بین می برد بدون اینکه به جوابگویی بپردازد. دولت باراک اوباما کاملاً در جهت خلاف آنچه بسیاری در خاورمیانه عربی و پایتخت های غربی بیان داشته بودند عمل کرده است.

 

 باراک اوباما با رسیدن به قدرت تعداد نیروهای رزمی آمریکا در افغانستان را از 30هزار نفر به بالای 100 هزار نفر رساند. به دنبال آن عملیات رزمی در افغانستان شدت یافت و به همان نسبت هم تعداد وسیع تری از بی گناهان کشته شده اند. پس از رسیدن به قدرت اوباما مدت حضور سربازان آمریکایی در عراق را تمدید کرد و صحبت از این است که تعداد 10 هزار سرباز آمریکایی از تعداد 50 هزار نفری که در حال حاضر در عراق هستند برای مدت طولانی تری بعد از 2012 باقی بمانند. باراک اوباما بعد از کسب قدرت با حمایت و درخواست معاون خود دستور تشدید حمله به مناطق کوهستانی و قبایل نشین شمال غربی کشور پاکستان را بوسیله هواپیماهای بدون سرنشین" درون" صادر کرد که منجر به از بین رفتن عده کثیری از غیر نظامیان شده است و به جهت قلت ظرفیت های ملی تصمیم گیرندگان در پاکستان نتوانسته  اقدامی در جهت جلوگیری این حملات به عمل آورند. 

 

دولت باراک اوباما با وجود اینکه دولت معمر قذافی کمترین خطری برای منافع آمریکا داشته است تحت لوای دفاع از بیگناهان خود را وارد و درگیر جنگ داخلی لیبی نموده است و به تهاجم نظامی بر علیه این کشور دست زد. به دنبال حوادث اخیر در یمن دولت آمریکا دستور داده است که هواپیماهای بدون سرنشین" درون" به فعالیت در آسمان یمن و منطق قبیله نشین این کشور بپردازند تا اعضای گروههایی را که منافع آمریکا را تهدید می کنند از بین ببرند. در دوران باراک اوباما شاهد نظامی گری بیشتر، حضور وسیع تر و جبهه های نبرد نظامی پر تعدادتر آمریکا شده ایم. این نشان دهنده آن است که در منطقه خاورمیانه عربی تا چه اندازه فقدان آگاهی در رابطه با منافع ملی آمریکا و مناطق حاکم بر سیاست خارجی آمریکا وجود داشته و دارد.


نویسنده

حسین دهشیار (ناظر علمی)

حسین دهشیار پژوهشگر ارشد و ناظر علمی گروه ملاحظات استراتژیک امریکا - خاورمیانه در پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه است. نامبرده عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی می باشد. حوزه مطالعاتی دکتر دهشیار مسائل خاورمیانه و سیاست خارجی آمریکا است.